خبرگزاری مهر - گروه استان ها، محمد حسین نیکوپور: یکی از امتیازهای سینما نسبت به دیگر رسانه ها این است که هنر هفتم مخاطبان خود را در یک محل جمع می کند و از اجتماع آنها یک گروه موقت پدید می آورد که هرچند همدیگر را نمی شناسند، می توانند همبستگی واقعی بدست آورده و واکنش های دسته جمعی نشان بدهند.
سینما خاطره ای جمعی است که در کمتر هنری قابل تجربه است زیرا عده ای در زیر یک سقف کنار یکدیگر فارغ از حرفه، عقیده، مشکلات و حتی درآمد می نشینند و به پرده نقره ای خیره می شوند که جام جهان نمایی است که صحنه شیرینی ها و تلخی های را تصویر می کند.
سینما مردم کوچه و بازار را سرگرم می کرد
مردم کوچه و بازار مخاطبان اصلی سینما هستند که فارغ از جنبه های تکنیکی، زیبایی شناسی و نقدهای کارشناسانه به دوام این هنر کمک می کنند و موجب پایداری آن در هر شرایطی می شوند.
گرچه امروزه دیگر با وجود فروش اینترنتی بلیت سینما، تبلیغات در فضای مجازی، پردیس های سینمایی چند سالنه و تعدد شبکه های تلویزیونی و حتی فروش محصولات سینمای خانگی در فروشگاه ها، سینما مانند گذشته نیست، اما هنوز سنت تماشای هنرهفتم میان خانواده ها مرسوم است و شرایط اقتصادی هم کمتر تاثیری بر فیلم دیدن دارد.
نسل دهه شصت هم خاطرات بسیاری از سینما رفتن دارند؛ شاید کمتر دانش آموز سال های ۱۳۶۰ را سراغ داشته باشید که یک بار هم که شده برای دیدن فیلم چند ساعتی را از مدرسه خارج نشده باشد.
یکی از این همین پسران دهه شصتی که اکنون خانواده تشکیل داده، به خبرنگار مهر می گوید: دوران مدرسه یکی از کارهای ما خارج شدن از مدرسه هنگام زنگ تفریح و رفتن به سینما بود؛ اگرکه شیفت صبح بودیم سینما هنگام صبح خلوت بود و فقط سه تیپ در سالن قرار داشتند.
سرباز، مسافر و دانش آموز؛ مشتری صبحگاهی سینما/حکایت ویترین «سینما دم کلیو» در همه این سال ها
افشین یکتایی می گوید: سرباز، مسافر و دانش آموز مشتری های صبحگاهی سینما بودند.
شاید یکی از مشتری های اولیه سینما در شیراز را باید منصور صانع، عکاس و پژوهشگر تاریخ این شهر برشمرد که همواره از علاقه اش به هنر هفتم نوشته و گفته است.
صانع در کتاب «همه این سال ها» می گوید: سینمایی در چهارراه مشیر بود به نام مهتاب که قبلا نام آن دنیا بود ولی هرچه اسم عوض می کرد مردم آن را به نام «سینما دم کلیو» می شناختند و ویترین آن هم حکایت خودش را داشت.
او ادامه می دهد: عمه ای داشتم بسیار عزیز به نام عشرت خانم که حداقل هفته ای یک بار مرا به سینما می برد؛ روزهای جوانی می گذشت و دل مشغولی ما حفظ کردن ترانه های روز با تصنیف های ۳ ریالی و عصرها بود و خیابان زند، سینما آریانا و فستیوال فیلم های سینه راما بود.
کارگردان فیلم «تاریخ شفاهی ۹۰ سال سینما و سینما داری در شیراز» که درخصوص هنرهفتم آثاری ساخته می گوید: در قالب فیلم، سینما و سینماداران را در سال ۱۳۸۶ تا ۸۸ به تصویر کشیدم درحالیکه من از سینماها و اشخاصی فیلم گرفتم که هم اینک درگذشته اندو چهره در نقاب خاک کشیدند.
علی ناجی که در این اثر به نقش آپارت چی های قدیمی اشاره کرده، می افزاید: محمد طهماسب اولین آپارات چی، دستغیب اولین آپارات چی سینمای جهان، اصغر همت بودند که در این فیلم به تصویر کشیده شدند.
او در این رابطه که این فیلم مستند ۶۰ دقیقه ای مورد بی مهری قرار گرفته و در طول دو سال تولید آن بیش از ۲۰ آپارات چی، مدیر سینما، کارگران سینما، مکان های سینما با تاریخ و سال ساخت و ده ها مورد دیگر ثبت و ضبط شده است، می گوید: گفتار متن و اجرای بسیار زیبای همایون یزدانپور کار را بسیار زیبا و در سطح یک اثر تاریخی و ملی قرار داده است.
این درحالیست که نسل آپارت چی های سینما در شیراز که به شیوه قدیم اداره می شوند دیگر در دوران بازنشستگی به سر می برند و با وجود پردیس های سینمایی که به شکلی مدرن پا به عرصه گذاشته اند دیگر کمتر کسی سختی کارشان را به یاد می آورد.
سینماها سریال هم پخش میکردند
با این وجود هنوز هستند کسانی که در آپارت خانه های سینما سعدی، ایران، پیام و آنچه از سالن های پیر سینما در خیابان زند شیراز به جا مانده است وظیفه خود را انجام می دهند و با وجود کالبد نیمه جان هنرهفتم در این بخش شیراز چراغ آن را روشن نگه داشته اند.
یکی از این شمار، رضا رضانژاد است که قدیمی ترین آپارات چی سینماهای شیراز است و حالا دوران بازنشستگی خود را سپری می کند.
او می گوید: روزگاری، فیلم و سینما سرگرمی نبود، تصویر و صدای شگفت آوری بود که چهارچوب زندگی را میساخت؛ حالا سینماها دیگر صف ندارند، ساندویچ کالباس مرغوب ندارند، بلیت چاپی مهر خورده ندارند، ویترین عکس و پلاکات سردر سالن، پا فیلم و میان پرده ندارند، آنتراکت ندارند، آپاراتچی سالخورده ندارند، رزرو صندلی ندارند، آپارات و آپاراتچی هم ندارند.
رضانژاد که از سال ۱۳۴۳ در سینما مایاک مشغول به کار شد، می گوید: با حقوق ماهیانه ۳۰ تومان به عنوان پادو در سینما مشغول به کار شدم؛ قدیمیها نمیگذاشتند به این سادگی کسی وارد آپاراتخانه بشود و پشت در مینشستیم تا بعد از مدتی تمیز کردن پایه آپارات به من سپردند.
او ادامه می دهد: پس از چندی به سینما پاسارگاد آمدم و بعد هم در سینماهای ایران و پرسیا به این کار ادامه دادم تا اینکه بعد از سالها در سینما پیام بازنشسته شدم؛ آن زمان سینماها سریال هم پخش میکردند و ورود من با سریالی به نام «خفاش» همزمان بود.
رضانژاد که اکران فیلم هندی با عنوان «دروازه جهنم» و فیلم دیگری با نام «مرد طوفانی» را هم از آن روزها به خاطر میآورد و با بیان اینکه آن روزها سینما صفا و رونق داشت، می افزاید: سالن در همه سانسها پر میشد و حتی روزهای جمعه آن قدر جمعیت مقابل سینما حیرت آور بود که خودمان برای ورود به سینما با زحمت راه را باز میکردیم؛ مردم ۳ ساعت روی صندلی آهنی میخکوب میشدند، اما اکنون برای فیلم و سینما چندان ارزش قائل نیستند.
نظر شما