خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: محمدحسین مجدزاده یکی از بازیگران تئاتر و رادیو است که چند سالی است بین ایران و آلمان رفت و آمد دارد. او مقیم آلمان است اما هر سال چند بار برای ایفای نقشهای مختلف در نمایشهای رادیویی به ایران میآید و با کارگردانان مختلف همکاری دارد. این بازیگر و کارگردان تئاتر که به محمد مجد معروف است، یکی از مسئولان بخش جامهداری و خدمات نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت است که امسال در فرصتی که دست داد، توانستیم گپ و گفت کوتاهی با او، در یکی از زوایای نسبتا خلوت نمایشگاه فرانکفورت داشته باشیم و از تجربه حضور چندسالهاش به عنوان یک مسئول در امر خدماترسانی این رویداد بپرسیم.
سخنان مجد، بیتعارف و غیررسمی و در فضایی دوستانه مطرح و باعث شد در این گفتگو راهکارهایی هم درباره زیرساختهای نمایشگاهی و البته نفس مساله زیرساخت مطرح شود که میتوان مقایسهای تطبیقی در زمینه مدل توسعه آلمان و ایران را با توجه به این صحبتها در نظر گرفت. نکته مهم این است که به دلیل کاربری و مسائل زیرساختی، مقایسه نمایشگاه کتاب تهران با نمایشگاه فرانکفورت قیاس اشتباهی است، اما به هر حال، این رویداد بینالمللی، نکات و درسهایی برای نمایشگاه کتاب تهران دارد که میتواند به توسعه و شکوفایی بیشتر آن بیانجامد. در ادامه مشروح این گفتگو را که میتواند برای خیلی از علاقهمندان و کنجکاوانی که هنوز نمایشگاه فرانکفورت را ندیدهاند جذاب باشد، میخوانیم؛
* آقای مجد یک نیروی خدماتی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت چقدر حقوق میگیرد؟ آیا با نیروها قرارداد میبندند؟
ابتدای امر باید بگویم که یک شرکت به نام اَکْسِنته وجود دارد که تامین نیروی انسانی خدمات در بخشهای مختلف این نمایشگاه را به عهده دارد. تمام افرادی که در بخشهای مختلف این نمایشگاه کار میکنند، زیرمجموعه اکسنته هستند. این شرکت در هر بخش مختلف، تعداد خیلی محدودی کارمند یا کارگر استخدام رسمی دارد. باقی اعضا یا نیروها، به صورت قراردادی، یا برنامهایساعتی و یا پروژهای با آن همکاری میکنند.
* دلیل چنین ساختاری چیست؟
چون ۳ ماه از سال، زمان مرگ یا راکدبودن نمایشگاه است. یعنی در این ۳ ماه، هیچ نمایشگاهی در مجموعه نمایشگاهی شهر فرانکفورت برگزار نمیشود.
* و این ۳ ماه کدام ماهها هستند؟
ژوئن، ژولای و آگوست. و همیشه هر دو سال یکبار پس از ماه آگوست، کار با نمایشگاه ماشین و اتومبیل شروع میشود؛ یکبار هم با نمایشگاه اتومکانیکا. این ترتیب، یکسال در میان است.
نمایشگاه کتاب فرانکفورت امسال دوره هفتادمش را پشت سر گذاشت؛ یعنی به اندازه هفتاد سالی که آلمان پس از جنگ جهانی دوم پشت سر گذاشته و هیچ جنگی نداشته است. خیلی جالب است که بدانید، پس از یک سال از تمام شدن جنگ جهانی دوم _ یعنی جنگی که باعث با خاک یکسان شدن آلمان شد _ این نمایشگاه فعالیت خود در عرصه کتاب شروع کرده است. یعنی سرعت رشد این مملکت پس از جنگ جهانی دوم برایم خیلی جالب است که حتی به ساخت کشور اکتفا نکرده و به سرعت نمایشگاه کتابشان را راهاندازی کردهاند؛ آنهم در سطح جهانی و بینالمللی.
* بخش خدماتی نمایشگاه کتاب فرانکفورت به چه صورت است؟
بخشهای مختلف دارد. بخش پذیرایی شامل رستوران و پذیرایی؛ بخش امانتداری شامل البسه و لوازم افراد؛ بخش اطلاعات؛ بخش حمل و نقل و بخش امنیتی و مواظبتی.
* خدمات بخش حمل و نقل نمایشگاه از چه طریقی انجام میشود؟
مثلا اگر غرفههایی از هلند، نروژ و یا هر کشور دیگر، قرار است در نمایشگاه حضور داشته باشند، شرکت اکسنته برای انتقال مواد و لوازمشان هماهنگیهای لازم را انجام میدهد. اما چون تراکم غرفهها بالاست، اکسنته نمیتواند پاسخگوی همه آنها باشد. بنابراین این غرفهها با شرکتهای خصوصی خارج از نمایشگاه مذاکره میکنند و فقط اجازه این را از نمایشگاه میگیرند که چه روزی کانتینرهایشان وارد نمایشگاه بشود.
* اکسنته، دولتی است یا زیرمجموعه نمایشگاه است؟
شرکتی است که زیرمجموعه و متعلق به نمایشگاه است. این شرکت به صورت دو منظوره مالیات میدهد؛ یکی به شهرداری بابت درآمدش از نمایشگاه و مالیات دیگر به خاطر حق وتویی که در نمایشگاه دارد و آن را به خود نمایشگاه میدهد. در واقع به بیانی، یک حق کپیرایت به نمایشگاه میدهد.
* شما از بودجه یا درآمد سالیانه نمایشگاه فرانکفورت اطلاع دارید؟
سال گذشته درآمد یک ساله نمایشگاه ۷۰۶ میلیون یورو بود. وقتی به این مبلغ توجه میکنیم، احتمالا این فکر به ذهنمان میرسد که کارمندان یا کارگران نمایشگاه، حقوقهای کلان میگیرند. در صورتی که اینطور نیست. مثلا در نمایشگاه کتاب، ممکن است در بخش البسه یا جامهداریِ هالِ ۳، درآمد روزانه ۴۰ یورو باشد. فرض کنید که کارمندان این بخش، ۲۰ کیف یا لباس و چمدان از مردم گرفتهاند؛ هرکدام ۲ یورو و در مجموع ۴۰ یورو. دو کارمندی که در این بخش کار میکنند، به طور معمول حقوق روزانه ۱۰۰ یورو دریافت میکنند. یعنی ساعتی بین ۹ تا ۱۰ یورو. خب حالا بابت حقوق این دو نفر ۱۶۰ یورو کسری وجود دارد. چه برسد به اینکه دارد برق و آب هم مصرف میشود و نمایشگاه باید هزینهشان را بدهد.
* پس چه کاری میکنند که کسری بودجه برطرف شود؟
در واقع هزینه را سرشکن میکنند. یعنی میگویند قسمت خدماتدهی البسه در قسمتی که در فلان ایستگاه نمایشگاه است، امروز ۱۲۰۰ یورو درآمد داشته ولی بخشِ مربوط به هال ۳، فقط ۴۰ یورو درآمد داشته است. بنابراین ابتدا میآیند و تمام پولهایی را که از خدمات جامهدانی به دست آمده، جمع میزنند. دخل و خرج را حساب میکنند و اگر زمانی کسری آوردند و کم آوردند، شرکت اکسنته از بودجه سرانه درآمدهای جاری، حقوق کارکنان را میدهد.
توضیح اینکه وقتی میگوییم ۷۰۶ میلیون درآمد نمایشگاه است؛ به این معنی نیست که این مبلغ درآمد شرکت اکسنته باشد. این مبلغ، درآمد نمایشگاه است. خود اکسنته بابت هر فعالیتی که در نمایشگاه انجام میدهد، یک حق درآمد یا سوبسید به نمایشگاه میدهد. در واقع شمای مراجعهکننده که کیفتان یا کتتان را به جامهداری و بخش البسه میدهید یا غذا میخورید، یک مشتری اکسنته هستید و اکسنته هم خودش مشتری نمایشگاه است.
* بخش امنیتی چگونه کار میکند؟
توجه کنید که این بخش در نیروهای پلیس معنی نمیشود. بخش امنیت نمایش در درهای ورودی خلاصه میشود که پس از اتفاقات تروریستی در اروپا تشدید شده و کار جستجوی چمدان یا کیف مراجعهکنندگان را نه با دستگاه، که به صورت دستی انجام میدهد. کار دیگر نیروهای امنیتی نمایشگاه این است که در اماکن مختلف حضور داشته باشند تا هرج و مرجی صورت نگیرد. در ضمن، حقوق نیروهای امنیتی هم با یکدیگر فرقی ندارد.
* چطور؟
یعنی نیرویی که داخل سالنها حضور دارد با نیرویی که مثلا در سرما، باید ۱۰ ساعت در فضای باز نمایشگاه بایستد تا ماشینها و تریلیها به صورت خلاف و غیرمجاز وارد نشوند، فرقی ندارد.
* خب حقوق بخشهای مختلف چطور؟ با یکدیگر فرق دارد؟
تفاوت حقوق بخشهای مختلف نمایشگاه تقریبا بین یک تا یک و نیم یورو است و بیشتر از این نیست. کمترین میزان درآمد هر کارگر یا نیروی ساعتی، براساس قانون پارلمان آلمان در حال حاضر، ۹ یورو است که قرار است ابتدای سال میلادیِ پیش رو به ۹/۲۰ یورو برسد. شرکت اکسنته همیشه براساس قانون جاری پارلمان آلمان کار میکند. اگر شما به عنوان نیروی خدماتی وارد بخشی مانند البسه نمایشگاه بشوید، چه دیروز آمده باشید چه از ۲۰ سال پیش، یک مبلغ را به عنوان حقوق دریافت میکنید. اما در بخشهای پذیرایی یا رستورانی، وقتی رئیس میشوی و ترفیع درجه میگیری، درآمدت کمی بالاتر میآید.
* این حرف درست است که نمایشگاه کتاب فرانکفورت در حال کوچکتر شدن است؟ شنیدهام که تا یکی دو سال دیگر، سالن ۵؛ سالنی که ایران در آن حضور دارد، جمع شده و غرفه ایران به سالن دیگری منتقل میشود!
زیرساختهای آلمان، هر روز در حال تازه و نو شدن است. بنابراین این حرف شما را اینگونه تفسیر میکنم که سالن یا هالِ ۵ قرار است عوض و نو بشود. من در طول سال در نمایشگاه در رفت و آمد هستم و مدام میبینم که یک آسفالت از خیابانهای نمایشگاه یا هر بخش دیگری در حال تعمیر است. همین چند وقت پیش، دو ماه تمامِ تابستان، کل حیاط نمایشگاه بسته شده و اطرافش را فنس کشیده بودند.
* برای چه کاری؟
داشتند آسفالتهای حیاط را تعمیر میکردند.
یکی از هنرهای آلمانها که ما ایرانیها و باقی مردم جهان باید یاد بگیریم، این است که اگر میخواهند تعمیری انجام بدهند، آن را از زیرساخت انجام میدهند. نمونه بارزش هم تیم ملی فوتبال آلمان است. یعنی به خاطر شکست در جام جهانی، مربی را جریمه یا عوض نمیکنند. به مربی میگویند قرار است به تو مشاوره داده شود. بنابراین با وزارت ورزش جلسه میگذارند. الان سرمربی تیم آلمان موظف شده تا دو سال آینده میانگین سنی جوانان تیمش را به ۱۹ یا ۱۸ برساند. یعنی تقریبا باید از ۱۱ بازیکن زمین، همه ۱۸ یا ۱۹ ساله باشند. این مساله به صورت یک دستورالعمل ابلاغ شده است. این یعنی چه؟ یعنی پرداختن به زیرساختها. وقتی میخواهند آسفالت نمایشگاه را تعمیر کنند، ۴ متر پایینتر میروند و تعمیر را از آنجا شروع میکنند.
حرفی را که شما درباره کوچکتر شدن نمایشگاه میزنید، بعید میدانم. چون این نمایشگاه به قدری قدیمی و در سطح جهان مطرح است، که اگر تعطیل شود، میتوانم بگویم بخش عمدهای از مهمترین ارتباطات بیزنسی ناشران و شرکتهای بزرگ نشر جهان قطع میشود.
* چرا حتما باید محتاج این مکان باشند؟ وقتی اینجا با هم آشنا میشوند، ارتباط را در جای دیگری ادامه بدهند!
معمولا ثابت شده که اینجا محلی برای داد و ستدهای خوب کپیرایتی است. بحث مشتری نیست. ممکن است شما اینجا یک مشتری را پیدا کنید اما وقتی در دوره بعد، یک شرکت بزرگ آلمانی با حق کپیرایت بزرگتر میآید، به مراتب نفع بیشتری برای شما دارد. یعنی کار با چنین شرکتی، خیلی مفیدتر از کار با ناشری است که سالیانه حتی ۵۰۰ کتاب از شما بخرد.
یک اتفاق جالب که این روزهای آخر در نمایشگاه دیدهام این است که خیلی از کتابهای بچههای غرفه ایران، مانده و در انتظارند که خریداران بیایند و آنها را بخرند. یعنی منتظر هموطنان یا فارسیزبان و یا علاقهمندان خارجی به زبان فارسی هستند. اما کتابهای بخش ۳ و ۴ اینترنشنال نمایشگاه تمام شده است. یعنی حتی تکشمارهای که به اینجا آوردهاند، برایشان باقی نمیماند که با پست DHL به کشورشان برگردانند.
* دلیلش چیست؟
به خاطر زیرساختی که آن شرکت اینترنشنال دارد. کارش را از پیش کرده و مشتریاش را پیدا کرده است. بنابراین در این دوره میآید و فقط به بهانه کپیرایت نسخههای کتابهایش را میفروشد. یعنی شما کتابش را میخرید که به کشورتان ببرید و حق کپیرایت را از آن بگیرید. چه بهتر که در دوره بعد برای خرید کپیرایت جدید، با فرد مورد نظر ملاقات حضوری داشته باشید. بنابراین فلسفه وجود چنین مکانی اینگونه معلوم میشود.
من با یکی از ناشران بزرگ و اصطلاحا گردنکلفت مکزینی صحبت میکردم. این ناشر میگفت یکی از مزیتهای حضور ما در نمایشگاه فرانکفورت این است که به واسطه این حضور چند کپیرایت را از ناشران بزرگ میخریم که تمام هزینه بازرگانی و خرجهای ما را همین چند کپیرایت تا سال بعد جبران میکند. دوباره سال بعد که بیاییم، سراغ کپیرایتهای جدید میرویم. اینها همهاش سود و امتیاز هستند که نمایشگاه فرانکفورت، آنها را میدهد. از طرف دیگر، اگر استقبال از نمایشگاه کم یا زیاد بشود، چون تورم در این کشور وجود ندارد، اجارهبهای غرفه کم یا زیاد نمیشود. بنابراین مطمئن باشید که کم یا زیاد شدن استقبال، روی هزینه غرفه حاضران، تاثیری ندارد.
چندی پیش شنیدم که ایران، مهمان ویژه نمایشگاه کتاب پکن است. امیدوارم این اتفاق درباره نمایشگاه کتاب فرانکفورت هم بیافتد و نشر کشورمان به جایگاه واقعیاش دست پیدا کند که البته در این مسیر هم هستیم و ایران واقعا دارد این کار را میکند. امسال با یکی از حاضران در غرفه ایران حرف میزدم و میگفت ظرف ۲ سال گذشته، ۷۰ کتاب به زبان آلمانی و زبانهای اروپایی چاپ کرده است. امیدوارم زمانی برسد که مانند امسال که کشور ضعیف و فقط توریستپذیری مثل گرجستان مهمان افتخاری بود، ایران هم مهمان نمایشگاه ویژه نمایشگاه باشد.
* شما میزان حقوق یورگن باس رئیس نمایشگاه را میدانید؟
این را نمیدانم. ولی اطلاع دارم که حقوق مدیران نمایشگاه براساس یک چارت مشخص است. به علاوه اینجا هر که بیشتر حقوق بگیرد، بیشتر هم مالیات میدهد. در کارهای اداری قانونی، بین ۳۰ تا ۴۰ درصد حقوق افراد به خاطر بیمه و مالیات کم میشود. به همین دلیل این مساله زیاد پیچیده نیست. عکس بسیاری از کشورها، در آلمان، سوال درباره دستمزد افراد، کار بسیار بسیار سختی است چون هرکس سر جای خودش نشسته است. اگر تو یک کارگر ضعیف باشی، باید حداقل حقوق را بگیری اما شخصیت معنویات باید توسط سازمانی که از آن حقوق میگیری، حفظ شود. بنابراین به سختی میتوان فهمید که فرد چقدر حقوق میگیرد. به نظرتان چرا من به شما میگویم خدماتیهای نمایشگاه فرانکفورت بین ۹ تا ۱۱ یورو حقوق میگیرند و علنی میگویم! چون در کشورهای سوسیالیستی مثل آلمان در مورد برخی از شغلها این مبالغ باید علنی گفته شود تا آدمهای همسطح در رقابت کاذب و مخرب با یکدیگر قرار نگیرند.
نتیجه این کار نوعی شفافسازی سراسری است و این شفافیت باعث میشود افراد در رقابتِ بهتر کار کردن قرار بگیرند؛ نه جبران کمتر درآوردن درآمد.
نظر شما