به گزارش خبرنگار مهر، نمایشنامه «مکبث» نوشتن ویلیام شکسپیر به تازگی با ترجمه علیرضا مهدیپور توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب هجدهمین عنوان از مجموعه «متون منثور کهن» است که این ناشر چاپ میکند.
«مکبث» همچنین سومین عنوان از مجموعه آثار شکسپیر است که این ناشر بنا دارد آنها را به مرور چاپ کند و پیش از آن، «حکم در برابر حکم» در سال ۹۵ و «زندگی و مرگ شاه یوحنا» در پاییز ۹۷ از این مجموعه به چاپ رسیدهاند.
مکبث یکی از مهمترین آثار شکسپیر و به قول برخی از منتقدان، بهترین اثر اوست. شاید بتوان گفت این نمایشنامه، نقد خودکامگی است و متن آن، روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و بوطیقای خودکامگی است. داستان این نمایشنامه همانطور که میدانیم درباره سرداری اسکاتلندی به نام مکبث است که با بدطینتی و کشتن پادشاه و دوستان خود به پادشاهی میرسد و در نهایت به خاطر جاهطلبیهایش کشته میشود. صحنههای این نمایش در اسکاتلند هستند اما صحنه سوم از پرده چهارم این نمایشنامه در انگلستان جریان دارد.
شکسپیر در نمایشنامه مکبث، دوزخی را پیش چشم مخاطب به نمایش میگذارد که در آن خودکامگان، مردمشان را آزار میدهند اما خود، بیش از همه و پیش از مرگ زجر میکشند. از این نمایشنامه تا به حال ترجمههای متعددی به فارسی منتشر شده است، فرنگیس شادمان، علاءالدین پازارگادی، عبدالرحیم احمدی و داریوش آشوری از جمله مترجمانی هستند که ترجمهشان از این اثر، آوازهای در بازار نشر ایران دارد.
کتاب پیش رو که به تازگی منتشر شده، دومین ترجمه علیرضا مهدیپور از متون شکسپیر است که در آن از ترجمههای نامبرده هم بهره برده است. او در این ترجمه مانند ترجمه پیشین خود یعنی «حکم در برابر حکم» ۴ نکته را مد نظر داشته و ۴ کار را انجام داده است: استقلال سطرها در شعر؛ رعایت قافیه در سطور؛ یا مصرعهای مقفا؛ توضیحات متن و تلفیق شیوایی و تلاش برای قابلفهم و نمایشی بودن متن.
در قسمتی از این ترجمه میخوانیم:
صحنه هفتم
همانجا، بخش دیگری در دشت: مکبث وارد میشود.
مکبث: مرا به دیرکی بستهاند و نمیتوانم بگریزم، بلکه مانند خرس باید با سگانی که به جانم افتادهاند بجنگم. آن که از زهدان زنی نزاده کو؟ از اوست که باید بترسم و نه از کس دیگر. [سیوارد جوان وارد میشود.]
سیوارد جوان: نام تو چیست؟
مکبث: از شنیدنش هراسان خواهی شد.
سیوارد جوان: نخیر، اگرچه خود را سوزانتر از هرچه بخوانی که دوزخ است.
مکبث: نام من مکبث است.
سیوارد جوان: خود ابلیس نیز نمیتوانست نامی منفورتر از این بر گوشم فروخواند.
مکبث: نخیر، ترسناکتر.
سیوارد جوان: یاوه میگویی ای خودکامه منفور. با شمشیرم دروغ تو را ثابت خواهم کرد. [میجنگد. سیوارد جوان کشته میشود.]
مکبث: تو از زنی زاده بودی.
به شمشیر خندم، که باشد مرا با سلاحش کُشد؟
به سخره بگیرم سلاحی که زنزاده رویم کِشد.
بیرون میرود. صدای شیپور. مکداف وارد میشود.
این کتاب با ۱۸۱ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما