به گزارش خبرنگار مهر، همزمان با شانزدهمین سالگرد درگذشت سید عباس معارف، پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان، اولین روز کنگره بررسی و شناخت آثار و افکار سید عباس معارف با حضور اندیشمندان برجسته چهارشنبه ۲۸ آذرماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
لطف الله میثمی در این مراسم گفت: در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ شمسی از طریق یکی از دوستان با مرحوم استاد عباس معارف آشنا شدم. زندگی و منزل خیلی ساده ای داشتند و در وهله اول جذب ایشان شدیم. ایشان هم در معارف دینی مجتهد بودند و هم در حکمت انسی مسلط بودند. همچنین استاد موسیقی بودند و دوتار و تنبور می نواختند. در زمینه های مختلفی از جمله فیزیک، قرآن، مسایل سیاسی و ... صاحب نظر بودند.
وی افزود: ما به دنبال چیزی بودیم که آقای معارف هم دنبال همان بود. ما مبارزه می کردیم و بچه ها به سوالی رسیدند که نقش خدا در خط مشی مان و مسایل روزمره مان چیست؟ هر چند روی قرآن کار می کردیم، اما این گمشده ما بود. سر همین مسأله سازمان هم ضربه خورد. شاید در تاریخ بی نظیر باشد که یک سازمانی که کار نظامی می کند درباره خدا بیندیشد. سازمان جای خدا را گرفته بود و دچار سازمان خدا بینی شده بودیم.
میثمی سپس گفت: در سوره طه می فرماید که وقتی حضرت موسی در کوه طور می آید و خدا به او می گوید که من تو را انتخاب کردم و جایگاه من خدایی کردن است و جایگاه تو بندگی کردن است. نه تو می توانی خدایی کنی و نه من بندگی. از این رابطه یک استدلال در قرآن مطرح می شود که این رابطه جایگزین ندارد. معارف سعی می کرد خدا را در مسایل اجتماعی و تاریخی وارد کند و انگیزه ای داشت برای کار کردن بر روی قانون کار.
وی ادامه داد: شرایط ابتدای انقلاب به گونه ای بود که عده ای شرع محور بودند و قوانین کار را قبول نداشتند. یک عده هم که مومن بودند می گفتند خوب است بتوانیم از طریق قوانین ثانویه برای کارگران کاری کنیم تا پس از بازگشت شرایط به حکم اولیه باز گردیم. جامعه در آن زمان شرایط پذیرش این مسأله را نداشت. در آن زمان امام فرمودند اگر دو سوم نمایندگان با این مسأله موافقت کنند دیگر مشکلی نیست که این هم محقق نشد. آقای هاشمی یک روز در نماز جمعه آمدند و آیه سوره قصص را خواندند که پیرامون مستضعفان است و بر این اساس مسأله مصلحت را مطرح کردند. می گفتند اگر نمایندگان خودشان مصلحت را تشخیص دهند دیگر نیازی به مجمع تشخیص مصلحت نظام و این همه هزینه نبود.
لطف الله میثمی اضافه کرد: در ادامه تکلیف وضعیت قانون کار بر روی دوش آقای معارف افتاد و در انتها نیز این قانون تصویب شد. این یک نمونه ایست برای کسی که می خواهد عینیت توحید را در جامعه ببیند. درباره فروپاشی شوروی از ایشان سوال کردیم دلیل این مسأله چه بود؟ ایشان معتقد بودند حمله به افغانستان، جنگ ستارگان و ... موثر بود، اما حزب کمونیست شوروی یک گرایش غرب گرا و ساده گزین بود. می گفتند اگر پیمان ورشو را منحل کنیم پیمان ناتو هم منحل می شود و آرامش به گیتی بر می گردد. این ها نمی دانستند که پیمان ورشو نه برای مقابله با شوروی بلکه در اصل برای بقای سرمایه داری بوده است. در نتیجه در آغاز دوران پست مدرن این سرمایه داری دیرماند با دو مولفه میلیتاریسم و انفورماتیسم ترکیب شد تا باعث بقای سرمایه داری در مقابل هر تحول دوران باشد و به سرمایه داری دیرماند تبدیل شود.
وی سپس عنوان کرد: ایشان می گفت کدام کشور اسلامی مانند شوروی تمام منابع خود را میان ۱۴ کشور اقماری خود تقسیم کرده و توانسته مهار تورم، بهداشت مناسب و ... را رقم بزند و برای همه مردمش خانه فراهم کند؟ عدالت در آن جا زمینه ای است برای عدالت اسلامی که بعد از فروپاشی شوروی می توانیم عدالت اسلامی را در آن جا گسترش دهیم. اما در آن زمان به جای این کار ما آمدیم مهر و تسبیح به آن جا صادر کردیم و شرایط بدی به وجود آمد. عباس آقا پیش بینی می کرد روسیه و ... به ایران نزدیک شوند و پیش بینی او درست از آب درآمد.
لطف الله میثمی همچنین گفت: معارف می گفت هایدگر را ما در وجه سلبی قبول داریم اما از نظر ایجابی کاری نکرده است. البته این را تا قبل از کتاب هستی و زمان می گفت. چون برخی معتقدند هایدگر بعد از این کتاب در وجه ایجابی هم حرف هایی مطرح کرده است. ایشان سازمان مجاهدین را خوب بررسی کرده بود و می گفت در سال ۵۴ این سازمان توانست هژمونی چپ را به وجود بیاورد. همچنین معتقد بود که ضربه و کودتای سال ۵۴ در تغییر ایدئولوژی سازمان آسیبی عمده و بسیار آسیب زا در مسیر مبارزاتی ملت ایران بود.
وی خاطرنشان کرد: ایشان پشت گرمی خوبی برای من بود و قرآن را خوب می دانست و با ایشان زیاد بحث می کردم و استفاده می بردم. درباره دیالکتیک می گفت نهنگی است که در استخر محدود ماتریالیسم نمی تواند بگنجد. جهان مادی نمی تواند ازلی و ابدی باشد. در دیالکتیک مجموعه تناقضات همه در یک بستر و یک سیر استعلایی به سمت خدا حرکت می کنند و از ابتدای بی تضاد شروع می شود و به انتهای بی تضاد منجر می شود. همان طور که علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: خداوند تضاد آفرینی است که خودش ضد ندارد.
نظر شما