خبرگزاری مهر - گروه هنر- زهرا منصوری: «جایی برای فرشتهها نیست» عنوان مستندی به کارگردانی سام کلانتری و تهیهکنندگی مشترک محمد شکیبانیا و محسن شاه محمد میرآب است که در سیزدهمین جشنواره فیلم «سینماحقیقت» رونمایی شد و از سوی مخاطبان این جشنواره مورد استقبال ویژهای هم قرار گرفت. دریافت تندیس بهترین مستند از نگاه مخاطبان جشنواره سیزدهم «سینما حقیقت» حاصل همین استقبال بود.
«جایی برای فرشتهها نیست» روایتی است از تلاش دختران تیم ملی هاکی ایران که تصمیم دارند به رقم مشکلات پیش رو در یک تورنمنت بینالمللی حضور پیدا کنند. سام کلانتری روایتی دراماتیک از این تلاش و مبارزه را در مستند خود به تصویر درآورده است.
این مستند به تازگی بهعنوان یکی از ۱۰ مستند پذیرفته شده برای رقابت در بخش مستند سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر هم انتخاب شده است.
به همین بهانه ضمن نمایش این مستند در خبرگزاری مهر، گفتگویی با عوامل آن داشتیم. سام کلانتری، محمد شکیبانیا و محسن شاهمحمد میرآب بهعنوان کارگردان و تهیهکنندگان، کاوه صدقی بهعنوان رئیس انجمن اسکیت هاکی فدراسیون اسکیت ایران و اعظم سنایی از دختران ورزشکار تیم ملی در این گفتگو همراه ما بودند.
بخش نخست گفتگو خبرگزاری مهر با عوامل مستند «جایی برای فرشتهها نیست» را در ادامه میخوانید؛
* آقای کلانتری بعد از «مانکنهای قلعه حسنخان» به سراغ «جایی برای فرشتهها نیست» رفتید که کاملاً فضای متفاوتی دارد. چگونه به این تیم و ماجرای دغدغه این دختران رسیدید؟
سام کلانتری: ما دوست مشترکی داشتیم که اتفاقاً از بازیکنان همین تیم بود. او یک روز از من دعوت کرد تا بروم و به بچههای اسکیت هاکی و آقای کاوه صدقی، رئیس انجمن اسکیت هاکی فدراسیون اسکیت سر بزنم. آن موقع من و کاوه، آقای کلانتری و آقای صدقی بودیم و هیچوقت همدیگر را ندیده بودیم. بنابراین یک روز در مراسمی من با کاوه و بچهها آشنا شدم.
در همان جا متوجه شدم یک فضای به شدت عجیب و دوستانه بین این بچهها حکفرماست و حیف است که این بچهها و فعالیتشان دیده نشود. البته آن زمان هنوز هسته اصلی فیلم شکل نگرفته بود تا اینکه یک بار با دوست دیگری به نام سامان اللهیاری که همان دکتر روانکاو فیلم است، گپ میزدم که یک خط از قصه شکل گرفت. سپس من و کاوه به هم نزدیکتر شدیم، پس از آن نیز چیزی حدود ۱۰ جلسه با هم داشتیم تا من مطمئن شدم که اصلاً میخواهم این فیلم را بسازم و یا نه و در ادامه داستان فیلم شروع شد.
کلانتری: «جایی برای فرشتهها نیست» با چند تغییر میتوانست به فیلمی تبدیل شود که حضورهای موفقی در جشنوارههای مختلف خارجی هم داشته باشد ولی ما چیزی را انتقال دادیم که باور ما و بچهها بود، درواقع آنچه که در فیلم میبینید، از حال خوب بچهها میآید محمد شکیبانیا: ما فیلم را در سال ۹۶ با ارایه طرح به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی شروع کردیم. مرکز در آن زمان علاقهمند بود که روی ۴۰ درصد از فیلم سرمایهگذاری و در مقابل مجوزها را تهیه کند. ما کار را جلو بردیم، ولی خیلی زود به مشکلاتی خوردیم. یعنی گرفتار گرانیهای سال ۹۷ شدیم. در همین زمان آقای میرآب به کمک ما آمدند و ما ۲ نفری توانستیم کارهای فیلم را جلو ببریم اما در میانه راه متوجه شدیم سفر بچههای هاکی به چین به تعویق افتاده است و فیلمبرداری ما متوقف شد.
در آن زمان ما فکر میکردیم فیلمی که در انتهای خود مسابقات نداشته باشد خیلی بیمزه میشود بنابراین یا باید یک فیلم تاریک میساختیم و در آن نشان میدادیم که گروهی خیلی امیدوار هستند و تلاش میکنند، ولی در انتها به مسابقات نمیروند، یا فیلم را به گونهای دیگر روایت میکردیم اما قصد ما این بود که یک فیلم امیدبخش بسازیم. به همین دلیل زمانی که معلوم شد بچهها میخواهند به مسابقات کره بروند، فیلمبرداری ما آغاز شد.
محسن شاهمحمد میرآب: من حدود ۸ سال است که به ایران برگشتهام. از ابتدای ورودم به ایران همیشه دوست داشتم در قسمت فرهنگی و هنری کاری انجام بدهم. به همین دلیل یکی از دوستان در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی من را به آقای کلانتری معرفی کرد و آقای کلانتری سپس موضوع فیلم را برای من بیان کرد. آن زمان به ۲ جهت دوست داشتم با این تیم همکاری کنم؛ یکی اینکه مسایل بانوان همیشه برایم اهمیت داشته و دوم اینکه محوریت این فیلم روی ورزش بود.
نکته جالب دیگری که باید بگویم این است که وقتی متوجه شدم فیلمبرداری متوقف شده است، به آقای کلانتری گفتم اتفاقاً این موضوع خوب است چون کارهایی که با سختی و موانع پیش بروند نتایج بهتری دارند و خوشبختانه این اتفاق هم افتاد.
* برخلاف مستندهای مشابهی که درباره مشکلات و محرومیت ورزشکاران دیده بودیم، «جایی برای فرشتهها نیست» یک فیلم سرحال است، چرا این نحو روایت را انتخاب کردید؟
کلانتری: ما با تیمی پر از مشکل طرف بودیم اما نکته جالب این بود که حال بچههای این تیم بد نبود. این موضوع هم از کسانی که تیم را اداره میکردند، نشات میگرفت. من آدم غرغرویی هستم ولی منفیباف نیستم د رواقع همیشه خیلی جدی و مثبت به اتفاقات آینده نگاه میکنم. بنابراین دوست داشتم در فیلممان امید وجود داشته باشد؛ چیزی که امروز کم داریم. ضمن اینکه دوست داشتم تلاش بچهها و حال خوب آنها را به تصویر بکشم. البته این چیزی بود که سرمربی آنها به بچهها انتقال میداد و حیف بود به همان شکل ثبت نشود و ما به بهانههای مختلف آن را جور دیگری ثبت کنیم.
«جایی برای فرشتهها نیست» با چند تغییر میتوانست به فیلمی تبدیل شود که حضورهای موفقی در جشنوارههای مختلف خارجی هم داشته باشد ولی ما چیزی را انتقال دادیم که باور ما و بچهها بود، درواقع آنچه که در فیلم میبینید، از حال خوب بچهها میآید.
* اما فکر نمیکنید فیلم مجموعهای از تناقضها هم هست؟ یعنی در حالی که در «جایی برای فرشتهها نیست» میخواهید بگویید این بچهها مشکلات و محرومیتهایی دارند، ولی ما مصداقی از این مشکلات را نمیبینیم.
شکیبانیا: من موقع فیلمبرداری سر صحنهها نبودم و داستان «جایی برای فرشتهها نیست» را از راشها متوجه شدم. در این فیلم میبینیم که توقع خانوادهها از دخترانشان این است که عروس بشوند؛ این خودش یک فشار اجتماعی است که در حال حاضر در جامعه وجود دارد یعنی این فشار نه فقط به دختران این تیم بلکه به همه دختران وارد میشود.
شکیبانیا: یکی از این مشکلات این بود که بچهها اغلب یک دست لباس داشتند و اگر لباسهایشان خراب و چوب و لوازم آنها دچار آسیب میشد، به مشکل بزرگی میخوردند اما اینها روضههای تکراری بود که ما نمیخواستیم خیلی به آنها ورود کنیم مساله کمبود امکانات هم در فیلم عنوان میشود اما به طور کلی هاکی ورزشی است که نمیشود اینگونه نشان داد که گروهی در خرابه تمرین میکنند، بلکه میتوانستیم موارد دیگر را نشان بدهیم؛ برای مثال فقط میشد این را نشان داد که کنار راه آهن میدوند با این وجود کسی این موضوع را یک محرومیت حساب نمیکند، ضمن اینکه میبینیم یکی از دختران با یک حامی یعنی همسرش در همین راه آهن ورزش میکند و این موضوع روی محرومیت سایه میاندازد.
به طور کلی در این تیم اگر کاستی هم وجود داشته، در کنارش چیزی بوده که آن کاستی را پوشانده است. برای مثال یکی از این مشکلات این بود که بچهها اغلب یک دست لباس داشتند و اگر لباسهایشان خراب و چوب و لوازم آنها دچار آسیب میشد، به مشکل بزرگی میخوردند اما اینها روضههای تکراری بود که ما نمیخواستیم خیلی به آنها ورود کنیم. اصلاً به همین دلیل است که برخی میگویند باید خیلی پولدار باشی تا وارد این ورزش شوی.
کلانتری: من فکر میکنم شما قانع نشدهاید. محرومیت از نظر شما چیست؟ محرومیت به جز این است که یک تیم ملی باید زجر بکشد و به دنبال پول باشد در حالی که حتی پول اعزام و هتل ندارد؟
* من فکر میکنم محرومیت همان چیزی است که در باور عمومی وجود دارد و نمونههایش را زیاد دیدهایم. اما از ابتدا تا انتهای این فیلم میبینیم که بچهها حمایتهای زیادی از سوی خانوادههای خود دارند تا به دنبال علاقهشان بروند. هاکی هم یک ورزش لاکچری محسوب میشود؛ پس حرف فیلم چیست؟
کاوه صدقی: من مستندساز نیستم ولی احساس میکنم اگر قرار بود گروه فیلمسازی به تکتک محرومیتها و مشکلات بپردازند، جریان فیلم تغییر میکرد. از سوی دیگر زمان هم این اجازه را نمیداد. در این فیلم میبینیم یکی از دختران در کودکی برادر و پدرش را از دست داده است؛ همین امر این برای خیلیها یک محرومیت محسوب میشود. ضمن اینکه یکی پدر و مادرش فلج است، آن یکی میگوید چون ازدواج کرده است نمیتواند ورزش کند، آن یکی میگوید چون ازدواج نکرده حمایتگری ندارد و… بنابراین همه اینها محرومیت محسوب میشود. بنابراین اگر بخواهم مجموع مشکلات آنها را بیان کنم به حدی میشود که قابل توصیف نیست.
نکته دیگر این است که این بچهها به جز خانوادههایشان، کس دیگری را در کنارشان ندارند اما در همین مملکت و همین فضایی که مدام گفته میشود «ما نمیتوانیم»، «نمیشود»، «نمیگذارند» بچههایی زندگی میکنند که میتوانند از این موانع عبور کنند. درواقع چیزی که باعث میشود محرومیت آنها دیده نشود عزم و حمایت خانوادههایشان است. ما در این فیلم میبینیم بچههایی از شهر ری، ورامین و… برای تمرین میآیند چراکه پیام «جایی برای فرشتهها نیست» عزت نفس بچهها، حمایت خانوادههایشان و مجاب کردن این والدین توسط فرزاندشان است.
شکیبانیا: فکر میکنم «مشکلات» به نسبت «محرومیت» کلمه دقیقتری است چون معنی محرومیت عمق پیدا کرده است. در حال حاضر به کسی که نان شب هم نداشته باشد واژه محرومیت اطلاق میشود که طبعاً ادعای ما درباره تیم این نبود، بلکه میخواستیم بگوییم این بچهها مشکلات زیادی در سر راه خود دارند. برای مثال فدراسیون بودجهای ندارد که به تیم دخترانش بدهد. هرچند در بخشی از فیلم سرمربی میگوید «بروم و ببینم بدبختیهای امروزم را چگونه جمع میکنم» ولی ما هم میدانیم بدبختیهای یک سرمربی با بدبختیها پدری که باید نان شب دربیاورد متفاوت است. درواقع هر ۲ بدبختی تلقی میشوند ولی جنس آنها فرق میکند. بنابراین فیلم ما درباره «مشکلاتی» است که این بچهها دارند برای مثال بهعنوان یک دختر اغلب مساله عدم اعتماد به نفس دارند، با اگر اعتماد به نفس هم داشته باشند، کسی که بالای سر آنهاست مردی است که حمایتشان نمیکند و آنها را جدی نمیگیرد.
سنایی: اگر قرار بود تمام مشکلات بازگو شود، «جایی برای فرشتهها نیست» برای کسانی که میخواستند بدبختی خانمها در ایران را ببینند، فیلم خیلی جذابی میشد ولی چیزی که کسی با آن آشنا نیست، این است که خانمها در همین جامعه میتوانند گامهای بزرگی بردارند این بچهها موقع رفتن به سفارت کره هم مشکل داشتند چون سفارت کره جواب تلفن آنها را نمیداد این در حالی است که این تیم نماینده کشور ما بود. حتی وقتی بچهها به سئول رسیده بودند به دلیل تحریمها و نداشتن تبادلات کاری، کسی نبود که به آنها خوشامد بگوید؛ اینها مشکلاتی است که برای این تیم به وجود آمد. البته ما میدانیم که حتی تیم آقایان هم دچار همین موضوعات شدند، ولی باید بپذیریم که خانمها علاوه بر داشتن این مشکل، مشکلات دیگری هم دارند.
اعظم سنایی: ماجرا مربوط به خواستن و توانستن است. افرادی که در «جایی برای فرشتهها نیست» دیده شدند، دقیقاً همانهایی بودند که میخواستند و البته حمایت هم شدند. عدهای دیگر در کنار ما بودند که یا واقعاً نمیخواستند یا همان حمایتها را در زندگی خود نداشتند و از این اعزام جا ماندند. درواقع آنها نتوانستند آن بخش از هزینههایی را که خودشان باید تامین کنند، تقبل کنند یا حمایت پدر، همسر و… را نداشتند.
اگر قرار بود تمام این مشکلات بازگو شود، «جایی برای فرشتهها نیست» برای کسانی که میخواستند بدبختی خانمها در ایران را ببینند، فیلم خیلی جذابی میشد ولی همه با این قسمت از ماجرا آشنا هستند و چیزی که کسی با آن آشنا نیست، این است که خانمها در همین جامعه با همه این محدودیتها و سختیها میتوانند گامهای بزرگی بردارند. من به این حجاب چه اعتقاد داشته باشم چه نداشته باشم آن را محدودیت نمیدانم چون کاری به ورزش من ندارد، نه دست من را بسته و نه پای من را.
زمانی برای من محدودیت ایجاد میشود که به من بگویند چون دختری نمیتوانی. نکته مهم دیگر «جایی برای فرشتهها نیست» این است که میبینم در این جامعه مردی وجود دارد که به همسرش میگوید «من و تو یکی هستیم. تو میتوانی». پدرها هم همین جمله را میگویند. بنابراین این مستند در پی این بود که بگوید ما در کنار همدیگر میتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم.
میراب: من آدم جدیدی در عرصه سینما هستم، اما میدانم که در سینمای مستند هم دیدگاهها و سلایق مختلف وجود دارد. این فیلم میتوانست درباره بدبختیها باشد و امیدی در آن وجود نداشته باشد. اما ما سعی کردیم امید را نشان دهیم. چون بچهها نسبت به این ورزش عشق داشتند و ما هم میخواستیم قسمتهای مثبت ماجرا را نشان دهیم.
کلانتری: به نظر شما چه چیزی باید در این فیلم دیده میشد تا محرومیت معنا پیدا میکرد؟
* ببینید فیلم با دیالوگ سرمربی آغاز میشود که میگوید یک تیم افسرده، بیپول و تنها داریم و در جایی صراحتاً از واژه «بدبختی» استفاده میکند، تصور من این بود که قرار است در این فیلم با دنیایی از مشکلات این دختران ورزشکار مواجه شویم. هر کدام از واژهها بار معنایی خود را دارند که میتوانند به موضوعی شدت و ضعف بدهند. «محرومیت» و «بدبختی» در ذهن همه ما این شائبه را ایجاد میکند که این تیم کمترین امکانت را برای رفتن به مسابقات بینالمللی ندارند در حالی که در خلال فیلم میبینیم دغدغه خانواده این دختران چیزهای دیگری است. این همان تناقضهایی است که من دربارهاش صحبت میکنم...
کلانتری: از واژه «مدام» استفاده نکنید. این کلمات ترسناک هستند...
* بله میپذیرم. مدام نیست اما در بخشهایی از فیلم که روح کلی فیلم را تشکیل میدهد، این موضع را میبینیم...
میرآب: شما این موضوع را از دیدگاه خودتان عنوان میکنید. چون احتمالاً انتظار شما از قبل، از فیلم این بوده نه انتظار اکثریت مخاطبان...
* من بهعنوان یک «مخاطب» که برای اولینبار «جایی برای فرشتهها نیست» را دیده، این موضوع به ذهنم رسیده است. سخت نیست که از دیگران بپرسید تا ببینید چنین تصوری برای آنها هم ایجاد شده است یا نه....
کلانتری: اصلاً در ابتدای فیلم آقای صدقی میگوید من خوشحالم که مارینا بهعنوان مربی به تیم اضافه میشود چون یک مربی قوی است. این نشان میدهد که فیلم درباره یک امید حرف میزند.
صدقی: ضمن اینکه من در ابتدای فیلم میگویم یک تیم «بیکسِ تنهای بیپولِ افسرده» داریم از کلمه محرومیت یا بدبختی استفاده نمیکنم.
* این کلمات روایتگر چیست؟
کلانتری: به نظرم اینها بدبختی نیستند.
صدقی: من هم باید این توضیح را بدهم که این تیم مربی فرانسوی را با رویکرد مسئولیت اجتماعی آورده است. من خیلی خوشحالم چون احساس میکنم از دل این فیلم میتواند ۱۰ فیلم دیگر بیرون بیاید و باعث شود ما بتوانیم بگوییم چگونه از این بدبختیها رها شدیم. بله تیم ما افسرده بود و روانشناسی در راستای مسئولیت اجتماعی خود در کنار تیم قرار گرفت. تیم ما بی پول بود از همین رو کمپینی برای آن ایجاد شد و پول جمع کردیم.
در همان سال زمینی که خودمان ساخته بودیم از ما گرفتند ولی موضوع «جایی برای فرشتهها نیست» این نبود که نشان دهیم چگونه زمین را پیدا کردیم اگر واقعاً به واسطه این فیلم همین سوال در جامعه ایجاد شود که چگونه بر مشکلات غلبه کردیم، این فیلم کار خود را انجام داده است. ضمن اینکه کارگردان در این فیلم به دنبال جریان دیگری بود و میخواست نشان بدهد که با وجود این مشکلات چگونه میشود با اتحاد و همدلی بر مشکلات غلبه کرد.
* در فیلم، روی زن بودن این ورزشکاران هم تکیه زیادی شده است در حالی که ما نشانههایی از خانوادههای سنتی و ضد زن را نمیبینیم. در عین حال میبینیم که بچهها پدران و همسران بسیار همراهی دارند، حتی مربی آنها هم یک مرد است که به خوبی این ورزشکاران را حمایت میکند. چرا تا این حد روی این موضوع تکیه کردید؟
کلانتری: کجا این تکیه اتفاق افتاده است؟ کجا مانیفست من این است؟ به ضرس قاطع میگویم اگر از زن بودن و دختر بودن اینها استفاده کردهام تا یک بیانیه بدهم به من بگویید. اصلاً فیلم بر مبنای این شکل گرفته است که روی دختر بودن آنها تاکید نشود.
* ولی برآیند کلی فیلم همین است. اینکه در جایی یکی از دخترها میگوید من حجاب دارم و هنگامی که در یکی از مسابقات بینالمللی حضور داشتیم دختران تیم مقابل خیلی شیک و تمیز به بوفه آمده بودند و من روحیهام را باختم یا اینکه در ابتدای فیلم تفاوت یک زن ایرانی با یک زن خارجی را هنگام آماده شدن برای خروج از خانه میبینیم. اینکه در قسمتی آقای صدقی خطاب به دختران میگوید میدانم این بدبختیهایی که شما دارید تیم مقابل ندارد؛ همه این نمونهها نشانه تکیه کردن فیلم روی جنسیت آنهاست.
کلانتری: فیلم مربوط به تیم دختران است، اما من آنها را ابزار نکردم...
شکیبانیا: البته ممکن است مخاطب همین فکر را کند. مخاطب در همین جامعه زندگی میکند اما میبیند این تیم در برخی ویژگیها استثناست. برای مثال به طور عام شوهرها تا این اندازه از فعالیت همسران خود حمایت نمیکنند. پدر و مادرها هم همینطور. در فیلم هم کاملاً معلوم است که پدر و مادرها تا این حد حمایتگر نبوده اند بلکه به مرور زمان چنین شدند یعنی کوتاه آمدند و پذیرفتند.
شکیبانیا: من خودم را جای شما میگذارم و میگویم «عجب» فیلم درباره دخترانی است که موفق شدند. این کلمه «عجب» نشان میدهد که به طور معمول این اتفاق نمیافتد چون ما خودمان در بیرون میبینیم که این افراد هزار مشکل دارند و موفق نمیشوند من خودم را جای شما میگذارم و میگویم «عجب» فیلم درباره دخترانی است که موفق شدند. این کلمه «عجب» نشان میدهد که به طور معمول این اتفاق نمیافتد چون ما خودمان در بیرون میبینیم که این افراد هزار مشکل دارند و موفق نمیشوند. اما فیلم نمونهای از افراد موفق را نشان میدهد. «جایی برای فرشتهها نیست» درباره آن بخش از دخترانی است که اعزام میشوند.
برای مثال فیلم سینمایی «عرق سرد» درباره آن دخترانی بود که جا میمانند. با این حال هر چند بخشی از دختران مشکل ویزا و اجازه همسر ندارند اما مشکلاتی مثل پول، لباس مناسب، کوله مناسب و… دارند ولی این مشکلات را حل کرده و رفته اند. ما خواستیم نشان بدهیم که اگر پافشاری و پشتکار باشد گاهی میشود این مشکلات را حل کرد. میدانم که میشود درباره بخشهای دیگر از محرومیت فیلم ساخت ولی هدف ما چیز دیگری بود.
صدقی: من از کارگردان و تهیهکننده ممنونم که دختران تیم من را قربانی فیلم خود نکردند. یعنی آنها را یک سری آدمهای بدبخت نشان ندادند. در این فیلم آدمهایی را میبینیم که در همین فضا به موفقیت رسیدهاند کما اینکه ما ۱۰ نفری داشتیم که ۵ نفر آنها جزو بازیکنان خوب بودند اما از این تیم درآمدند. بنابراین «جایی برای فرشتهها نیست» میخواهد بگوید اگر به هر شکلی ماندی این را بدان که انتهای این راه میتواند روشن باشد.
* یک بخش از موضوع این فیلم به فدراسیون اسکی مربوط میشود که اتفاقاً میتوانست مانع از همین مشکلاتی شود که شما در «جایی برای فرشتهها نیست» به آن پرداختید. حداقلش این بود که پول در اختیار بچهها بگذارد تا به صرافت ایجاد کمپین نیفتند اما شما در این فیلم هیچ نقد و یا حتی طعنهای را متوجه این فدراسیون نکردهاید، هیچ بخش از مشکلات را به آن معطوف نکردید. دلیل این محافظهکاری چه بود؟
کلانتری: واقعاً هدف ما این نبود که به فدراسیون طعنه بزنیم و بگوییم شما پول نمیدهید. هدف ما این بود که نشان بدهیم یک تعدادی توانستند پول جمع کنند. همین کافی است برای اینکه بفهمیم فدراسیون کاری نکرده است.
میرآب: در بخشی از فیلم نشان میدهیم که همه به دنبال پیدا کردن پول هستند همین موضوع نشان میدهد که فدراسیون کاری نکرده است چراکه این افراد به صورت خودجوش به دنبال پول میگردند.
سنایی: فدراسیون باید کارهای زیادی انجام میداد که نداد. با این وجود یک کار خوب انجام داد و آن این بود که آقای صدقی را برای ما نگه داشت. آقای صدقی نماینده همان فدراسیون است در حالی که فدراسیون میتواند او را از این سمت بردارد. ایشان رییس انجمن هاکی و سرمربی تیم ملی هستند و همه این جریانات از او شروع میشود. من به شخصه به خاطر همین یک کار از فدراسیون تشکر میکنم.
من از فدراسیون به هیچ وجه دفاع نمیکنم ولی کار بزرگی که کرد این بود که آقای صدقی را برای ما نگه داشت تا ما کنار او بایستیم، بجنگیم و پول جمع کنیم چون میدانستم آقای صدقی میتواند نتایج را برای من تغییر بدهد.
ادامه دارد...
نظر شما