به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از سیدجواد میری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در ادامه میخوانید؛
اجازه دهید بی مقدمه به سراغ بحث اصلی برویم و ببینیم چه عواملی باعث شده است نظام پزشکی ایران چنان دچار وحشت و سردرگمی در مواجهه با ویروس کرونا گردد؟ سالهاست که ممتازترین دانشجویان ایرانی و خانوادههای آنان و دستگاههای مربوطه حاکمیت بر روی رشتههای مختلف پزشکی سرمایه گذاریهای کلانی کرده اند ولی به هنگام مواجهه با مخاطرات اپیدمیک کل کشور تعطیل و نظام اجتماعی ایران به حالت تعلیق درآمده است. چرا چنین اتفاقی ممکن گشته است؟
من دو عامل مهم را از مؤلفههای کلیدی در این وضع می بی نم: یکی بی اهمیتی پژوهش در ساختار پزشکی ایران و دومی بی اعتباری مدیریت نظام پزشکی در ایران.
به سخن دیگر، پزشکی در ایران تبدیل به کالای سرمایهای شده است و کسانی که از ممتازترین دانشجویان ایرانی هستند به آن بخش از پزشکی تمایل پیدا میکنند که پولساز است و بنیانهای تحقیق و پژوهش رو به خاموشی رفته است. زیرا در بخشهای پژوهش نه پولی هست و نه شهرت آنی و اگر از این دو به مثابه کالای اجتماعی محروم باشید آنگاه منزلت و طبقه اجتماعی شما دچار ضربه شدیدی خواهد شد.
عامل دوم یعنی نبود مدیریت در نظام پزشکی ایران نشان از غلبه صنعت مدیکال بر امر اجتماعی دارد و این سخن بدین معناست که کماکان وزارت بهداشت تمایز بین مدیریت طبابت و امر طبابت را درک نکرده است و این عدم درک صحیح موجب شده است که علوم اجتماعی انتقادی هیچ جایگاهی در نقد و واکاوی این صنعت بیلیونی در ایران نداشته باشد و هالهای از تقدس و قدرت حول نظم پزشکی شکل گرفته است.
به عنوان مثال، ایران دارای ۳۱ استان میباشد و این بدین معناست که ما ۳۱ پایتخت یا مرکز داریم ولی هیچکدام از این مراکز استانی کشور نظم و نسق طبی استاندارد ندارند و تمامی پزشکان حاذق و بیمارستانهای دولتی و خصوصی منظم در تهران جمع شده اند و نتیجه این بی تدبیری منجر به فاجعه شده است ولی این فاجعه را نمیتوان با عقل پزشکی جمع و جور کرد بل نیازمند نگاهی فرا-مدیکال هستیم که فهم دقیق و انتقادی از مدیریت امر پزشکی دارد و این فهم از درون خرد انتقادی و فلسفی و جامعه شناسی ظهور میکند.
اما چون پزشکی و مهندسی و حتی فقه حکومتی به نوعی با همدیگر ائتلاف در قدرت پیدا کرده اند بینش انتقادی برآمده از فلسفه و جامعه شناسی را برنمی تابند و ما امروز شاهد تعلیق امر اجتماعی در جامعه ایران در مواجهه با اپیدمی کرونا شده ایم. به سخن دیگر، پیوند پزشکی و سرمایه و پول امر طبابت را تقویت نکرده است بل باعث اقتدار صنعت پزشکی در ایران شده است و این واقعه تلنگری است به مدیریت نظام بهداشت کشور (مانند مدیریت نظام آموزشی) که سلامتی را تجاریسازی نکنید و کسانیکه علاقه به تجارت دارند را به سمت بازارهای اقتصادی و بازرگانی سوق دهید و انگارههای نادرست طبابت مساوی با ثروتمند شدن را از پایه در جامعه مورد نقد و واکاوی قرار دهید تا کسانیکه دارای هوش و تخیل طبی هستند وارد عرصه طبابت و پژوهش در حوزههای پزشکی شوند و نتایج تحقیقات پزشکی جامعه بهداشت کشور فربهتر از اکنون باشد و ما دائم منتظر نتایج تحقیقات محققین پزشکی آمریکا و ژاپن نباشیم.
به نظر من، مدیریت نظام پزشکی ایران در این واقعه مقصر است ولی مقصرتر از مدیریت نظام پزشکی، فرهنگ غالب بر انگارههای پزشکی در ایران است که طبابت را مساوی پول و سرمایه و بی-نسبت با پژوهش و تحقیق و ماندن در آزمایشگاههای پژوهشی در ساختار نظام آموزشی ایران تحدید کرده است. برای برون رفت از این تعلیق پزشکی ما نیازمند این هستیم که نظام بهداشت کشور را متعلق نقد فلسفی و جامعه شناختی انتقادی قرار دهیم و ببینیم چه عواملی موجبات تمرکزگرایی بهداشتی وتهی کردن مرکزیتِ مرکزهای استانی در ایران را در حوزه پزشکی و طبابت رقم زده است.
نظر شما