خبرگزاری مهر- گروه هنر- سیدسعید هاشمزاده: اگر میخواهید شگفتی کن و اسکار امسال را ببینید، «انگل» تنها فیلمی است که به شما پیشنهاد میشود. فیلمی که منتقدان و داوران به آن جوایز با ارزشی دادند و طی سال میلادی گذشته این اثر را سنگ محک خود و جشنوارهشان قرار دادند.
فیلم البته بیانگر چیزهایی بیش از اینهاست. اگر سینمای ژاپن تا دهه ۸۰ قدرت بلامنازع سینمای شرق محسوب میشد؛ سینمای چین و کره جنوبی از آن به بعد توانستند قدرت هنری ژاپن را با افول و مرگ امثال کوبایاشی و کوروساوا به پایین بکشند و خود جایگزین آن شوند.
حالا با دیدن «انگل» میتوانید نماینده سینمای هنری و داستانگوی کره جنوبی را شاهد باشید. نمایندهای به نام بونگ جون هو که سالیان سال فیلم ساخت و به پختگی رسید و امسال کاملترین اثر خود را ساخت. اثری که یک تراژدی کمدی محسوب میشود. یک کمدی سیاه شاید و امسال سالی بود پر از فیلمهای سیاه و تلخ و تراژدیهایی تکرار نشدنی.
چرا خوب - چرا بد؟
«انگل» میتواند مباحث مفصلی را به میان بکشد و هر کدام از این مباحث موجب ارزش یا نکوهش فیلم شود اما از میان آنها میخواهم به درون مایه و رابطه آن با کارگردانی اثر صحبت کنم. فیلم بهشدت به عناصری میپردازد که زمینه ساز ساخت معنی در آن هستند.
«انگل» آشکارا راجع به طبقات اجتماعی است. نزاعی همیشگی میان فقیر و غنی، میان سرمایهدار و طبقه کارگر و میان رئیس و مرئوس. اما هنر فیلم در دو عنصر اثر است که به خوبی میتواند این مضمون را تبدیل به محتوای اثر کند. نخست معماری نماهاست. فیلم با توجه لوکیشنهایش از پلکان زیاد بهره میبرد. پلکانی که یا بالا میبرد و یا پایین میآورد. پلکانی که باید پایین برویم تا یک فقیر فرومایه جامعه را ببینیم، مانند شوهر خدمتکار که در زیرزمین خانه ساکن بود، و یا از آن بالا برویم، مانند پلکان خانه که از آن بالا میآئیم تا به پذیرایی برسیم.
این پایین رفتن و بالا آمدن، در واقع عنصر حلکننده معما نیز هستند؛ آن چیز که پنهان است و نمیبینیم، میتوانیم بعد از عبور از پلکان بفهمیم. معماری در فضای فیلم جزو عناصر مهمی است که بونگ جون هو توانسته از طریق آن مفهومی که در درون مایه و متن اثر به آن اشاره میکند را از طریق عوامل بصری نیز به مخاطب القا کند.
نکته دوم اما لحن اثر است. لحن فیلم شاید مهمترین هنری است که بونگ جون هو توانسته در کلیت اثر به انسجام برساند. اثر یک تریلر، طرح توطئه است که با لحنی کمدی جلو میرود. تسخیر یک خانواده ثروتمند بوسیله دسیسه و حقه بازی توسط یک خانواده فقیر.
بدون انتخاب لهجه کمیک فیلم و کاتها و بازیهایی که کمدی میسازد، فیلم هرگز نمیتوانست تاثیری چنانچه هست را بر مخاطب بگذارد. چه بسا انگل به فیلمی خستهکننده و جدی تبدیل میشد که مخاطب نای تماشای آن را نداشته باشد. بازیهای کمدی کارگردان در تقطیع نماها و تدوین اثر از تراژدی وضعیت، یک کمدی قابل تحمل میسازد و حتی اکشنهای خشن اثر را نیز تلطیف کرده و ما را به عنوان مخاطب از انداختن به چاله «اثر خشونت» بر حذر میدارد و باز به سمت موضوع و دنبال کردن شخصیتها و داستان هایشان دعوت میکند.
خنده «کی وو» در فصل پایانی داستان نیز گواه بر همین است. کی وو وقتی خاکستر خواهرش را میبیند لبخند میزند. این در واقع لبخند دردناک مولف به درونمایه اثرش است.
بهترین سکانس؛ بالای شهر پایین شهر!
وقتی خانواده کی وو شب هنگام فرار میکنند و به سمت خانهشان میدوند، باران سختی در گرفته است. بارانی که تمام مسیر را بر کی وو، پدرش و خواهرش سخت کرده است. آنها وقتی به خیابان خودشان میرسند، خیابان را پر از آب میبینند و خانه زیرزمینی خود را غرق در سیلاب.
پدر وارد خانه میشود که غرق در آب است وسایل مهم را جمع میکند، اما کی جونگ دختر خانواده، بر روی توالت فرنگی مینشیند که در آنجا آنتن وای فای موجود است و البته آب از درون آن چون گلی سیاه رنگ بالا میزند. تقطیع کارگردان در این سکانس اثر گذار و حاوی معنی است. وقتی خدمتکار ضربه مغزی شده در زیرزمین خانواده ثروتمند تهوع میکند، کات میخورد به توالت فرنگی که کی جونگ روی آن نشسته و آب از آن بالا میآید. گویی تهوع بالا شهریها حالا به توالتهای پایین دستیها رسوخ کرده و از آن بیرون میزند. سکانسی تاثیرگذار در قیاس دو مدل زندگی.
اگر از این فیلم خوشتان آمد...
فیلمهایی نظیر «دزدان فروشگاه» نیز توصیه میشود؛ فیلمی دیگر از سینمای شرق آسیا و اینبار از سینمای ژاپن که البته امتیازی بالاتر از «انگل» نیز در سایتهای معتبر فیلم نیز دارد.
نگرشهای نقادانهای که میتوانید دنبالش کنید...
بی شک نگرش جامعه شناختی و روانشناختی رویکردهایی هستند که میتوان بوسیله آنها انگل را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
نظر شما