به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله نشستهای گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی آخرین نشست به بررسی "امر مطلق" نزد کانت اختصاص داشت که با حضور دکتر شهین اعوانی، معاون پژوهشی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، امروز در دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
دکتر اعوانی در آغاز به زندگی کانت اشاره کرد و گفت : زندگی علمی کانت به دو دوره عمده تقسیم می شود: 1- دوره ماقبل نقد و 2- دوره نقادانه که از سال 1781 شروع می شود. در دوره ماقبل نقد که تحت نفوذ فلسفه ولف و لایب نیتس است. او علاوه در این دوره منطق، مابعد الطبیعه، فیزیک و ریاضیات، انسان شناسی، علم تربیت و معدن تدریس می کرد. رساله دکتری او درباره آتش است. تاریخ عمومی طبیعی و نظریه آسمانها را نوشت و مبنای کار او به لحاظ علمی فیزیک نیوتن است که هرگز آن را مورد شک قرار نداد.
وی افزود: در سال 1768 مجموعه آثار لایب نیتس و ساموئل کلارک چاپ می شود. کانت با مطالعه آن مقابل رای نیوتن و کلارک حق را به جانب لایب نیتس داد و گفت مکان و زمان، حقایق مطلق یا کیفیات امور فی نفسه نیستند. مکان و زمان شرط حصول معرفت حسی، شهود محض اند.
دکتر اعوانی با اشاره به این مطلب که کانت در دوره نقد، دیوید هیوم را مد نظر داشته گفت : نقد عقل محض را کانت در سال در کانت در سال 1781 در پنجاه و هفت سالگی نوشت. در سال 1783 مبانی اساسی فلسفه اخلاق و 1786 مبادی مابعدالطبیعی اولیه علوم طبیعی، 1788 ویرایش دوم نقد عقل محض، 1790 نقد حکم و تصدیق، 1793 دین در محدوده عقل تنها را منتشر کرد. پادشاه پروس این کتاب را نپسندید و آن را مغایر اصول اساسی کتب مقدسه و دین مسیح دانست. در سال 1795 کانت حاضر نشد عقاید خود را انکار کند اما قول داد از اظهار نظر علنی درباره دین، چه طبیعی و چه منزل و الهی، ضمن درس یا در نوشته های خود اجتناب کند. کانت در سالهای آخر عمرش مشغول تجدید نظر نظام فلسفی خود بود. یادداشتهایی که او به عنوان زمینه تجدید نظر و بیان فلسفه خود تهیه کرده بود در سال 1920 با عنوان آثار منتشره بعد از مرگ با تعلیقات انتقادی اریک آدیکز انتشار یافت.
دکتر اعوانی پس از این معرفی به دامنه پرسش کانت پرداخت و اظهار داشت: فلسفیدن کوششی است برای روشن کردن کلی که در آغاز تاریک است. از این رو باید تحلیل کند، جزءها را یکایک به اندیشه آورده و آنگاه کل را بازسازد. در پرسش و پاسخ نه موضوع بلکه جهت است که دارای اهمیت ذاتی است. نخستین روشنی با پرسیدن آغاز می شود. پرسش که به فلسفیدن معنی می بخشد.
دکتر اعوانی با اشاره به این نکته که پرسشهای بنیادی و مشهوری که جهت کل فلسفه کانت را معین می کنند و او همواره آنها را تکرار می کند در چهار مورد طرح می شود گفت : این چهار مورد عبارتند از : من چه چیزی را می توانم بشناسم؟ من چه باید بکنم؟ به چه چیزی می توانم امیدوار باشم؟ انسان چیست؟.
دکتر اعوانی به پرسش چهارم که انسان چیست تاکید نمود و گفت : پرسش چهارم در بردارنده سه پرسش دیگر است. بدان معنی که فلسفه کانت نه با خدا، نه با بودن، نه جهان، نه موضوع شناسایی و نه فاعل شناسایی بلکه با انسان آغاز می شود. کانت میگوید اگر قرار باشد دانشی را که انسان به واقع نیازمند آن است بررسی کنیم همین دانش است که من تعلیم می دهم، یعنی دانشی که به آدمی نشان می دهد چگونه باید باشد تا براستی انسان باشد.
وی افزود: آموختن فلسفه ممکن نیست برترین کاری که ممکن است آموختن فلسفیدن است. ما مقصدهای گوناگونی داریم که تنها یکی از آنها می تواند برترین مقصد باشد و آن مقصد کلی انسانیت است و فلسفه ای که با آن سر و کار دارد فلسفه اخلاق نامیده می شود. از این رو در سنت فکری کار فیلسوف حکیمانه بوده است زیرا توام با حکمت عملی است. فلسفه جهانی فلسفه ای است که توجهش به همه انسانهاست و از حد و فهم همگان فراتر نمی رود و کاشف آن فقط فیلسوفان نیستند.
دکتر اعوانی همچنین به خصلت بارز کانت که همانا صداقت اخلاقی است اشاره کرد و گفت : خصلت بارز کانت، صداقت اخلاقی و پیروی از مفهوم تکلیف و وظیفه اخلاقی و وفاداری به آن بوده است. کانت معتقد بود اخلاق مستقل است یعنی اصول آن ماخوذ از علم کلام اعم از طبیعی یا الهی نیست ولی می گفت اخلاق مستلزم اعتقاد به خدا و در نهایت امر متضمن آن است.
وی به فرق انجام کاری مطابق وظیفه با انجام کاری از روی وظیفه اشاره کرد و گفت : این وظیفه ماست که اگر از دستمان برآید نیکوکار باشیم. ولی بسیاری کسان اند که نهادشان به مهر و نیکوکاری سرشته و از ارزانی کردن شادی بر مردم پیرامون خود لذت می برند و چون کارشان از روی وظیفه نیست هیچگونه ارزش راستین اخلاقی ندارد.
نظر شما