در سال 1995 کمیتة جهانی فرهنگ و توسعه گزارشی را از یونسکو منتشر کرد که فراخوانی برای اخلاق جهانی بود. این اخلاق بنا داشت مبنای تغییر در حالات و روحیات، اولویتهای اجتماعی و الگوی مصرف ضروری برای تضمین زندگی فعال و معنادار برای همة انسانهای کرة خاکی باشد.
در سال 1996، مجمع تعامل که ترکیبی از رهبران سابق سی دولت بود بر اخلاقی جهانی که مسائل قرن بیست و یکم را مدنظر داشته باشد تأکید داشت. در سال 1997 یونسکو " طرح اخلاق جهانشمول" را مطرح کرد که بر اساس آن فیلسوفان و متألهان ـ نمایندگان سنتهای اخلاقی متفاوت ـ را گردهم میآورد. چنین اخلاق جهانیای بر طبق مدارک یونسکو نسبت به بیانیة سازمان ملل در زمینة حقوق بشر، موقعیت هستیشناسی متفاوتی دارد و درآن اصول فلسفی از حقوقی که قابلیت ارائة مباحث فلسفی را دارند ناشی شده است.
به نظرمیرسد تلاشهای زیادی برای بحث دربارة تدوین اخلاق جهانی وجود داشته باشند. اما پرسشی که مطرح است این است که آیا یک اخلاق جهانی معنادار ممکن است؛ آن هم اخلاقی که به اندازة کافی برای صحبت دربارة مسائل جهانی که ما در قرن بیست و یکم با آنها روبرو هستیم بنیادین باشد؟ آیا ممکن است چنین اخلاقی به یک واقعیت اجتماعی مبدل شود؟ پارهای از مسائل فلسفی و عملی مطرح هستند که با طرح اخلاق جهانی طرح شده اند؛ خواه این مسائل در پارلمان ادیان جهانی شکل گرفته باشند یا در دل و بر مدار سازمان ملل. تذکار مهم البته این خواهد بود که اخلاق جهانی از طریق برگزاری میزدگرد تحقق نمییابد و بهجد باید مفهومسازی مجددی از این طرح ارائه کنیم.
مسئلة توافق حداقلی البته از اهمیت بسیاری برخوردار است. امید به اینکه انواع متفاوتی از اخلاق جهانی وجود داشته باشد، بدان معنا است که توافق حداقلی در زمینة هنجارهای اخلاقی مقدور است ـ البته توافق حداقلی باید فراتر از جملات کلی یک توافق باشد و باید بتواند هنجارهایی را به وجود آورد که به کمک تا آنها بتوان مسائل مرتبط با اخلاق جهانی را فهمید. انواع متفاوت اخلاق جهانی تلاش دارند تا اصول بنیادین مشخص یا اصول متوسطی را ازعمومیترین اصول استخراج کنند.
این مسئله واجد جنبههای گوناگونی است. اولین جنبه البته چگونگی تصمیمگیری افرادی است که در گفتگو برای رسیدن به چنین توافق حداقلی نقش دارند. همچنین چگونگی سامان گفتگو هم بسیار مهم است. اجازه دهید این مسئله را در ابتدا با توافق میان ادیان جهانی بررسی کنیم. همانگونه که در بالا آمد دو طرح دینی اصلی وجود دارد. در پارلمان ادیان جهان در سال 1993 پیشنویس کونگ تنها یک تعدیل و اصلاح را به خود دید و این اصلاح هم در عنوان طرح بود. بنابراین موجه است اگر بگوییم هر دو طرح پیشاپیش نظر نویسندگان ژرفشان را نشان میدهند.
علاوه بر این در این پارلمان که واژه "توافق" ابداع گشت این ابداع نتیجه یک فرآیند مدیریتی بود. فیلسوف معروف جان هیک که یکی از پاسخدهندگان به "بیانیة جهانشمول اخلاق جهانی " اسویدلر بود اذعان داشته است که طرح اسویدلر در اساس بازتابی از مسیحیت پساروشنگری است.
بنابراین این ضرورت احساس میشود که بیانیههای اصیل دیگری از فرهنگها و ادیان دیگر موجود باشند. در حالی که نظر هیک نظری موجه و مقبول است هنوز دو مشکل را برای آنها که بر تکثر بیانیه تأکید می کنند و کسانی که از این بیانیهها برای رسیدن به توافق حداقلی بحث میکنند پابرجا به نظر می رسد. نوعی از این بیانیه اخلاق جهانی که به وسیله این پارلمان ارائه شده در بهترین حالت بر بال وجه لیبرال ادیان جهان قرار دارد.
نظر شما