به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای این نشست فتح الله بی نیاز نویسنده و منتقد ادبی درباره ساختار رمان گفت: داستان را باید در چارچوب رمان های ساختارگرا و در عین حال معناگرا قرار داد و به لحاظ تکنیکی نیز نویسنده از در هم ریختن زمان و در عین حال رعایت همزمانی بهره برده است. مثلاً در بعضی از جاها زمان داستان گذشته است اما ترانزیشنی در آن رخ می دهد و زمان عوض می شود.
وی با اشاره به طبقه بندی "برایان مک کی" درباره گفتارها و نظریات آسینسکی و ژرار ژنت درباره زاویه دید، افزود: گفتارهای رمان خط تیره آیلین مستقیم و تصویری است که درک آن برای خوانندگان راحت تر است. زاویه دید هم گاهی اول شخص و گاهی سوم شخص است که این نیز قابل درک است که با چه زبانی می توان چه زاویه دیدی را به کار برد.
بی نیاز موضوع رمان خط تیره آبلین را در خور شرایط امروز جامعه ایران توصیف کرد و گفت: کاری که کهباسی - نویسنده رمان - کرده، ایجاد نوآوری در انتخاب شخصیت ها و به ویژه شخصیت راوی است. شخصیت اصلی رمان زنی است خاموش و خاموشی او هم ناشی از تحمیل شرایط بر اوست که تقریباً پهلو می زند به رمان "چنین گذشت بر من" اثر ناتالیا کینزبورگ اما تفاوتی که این دو کتاب با هم دارند این است که در رمان کهباسی با اینکه زاویه دید اول شخص است اما ما یک نوع درون نگری در این شخصیت می بینیم.
نویسنده این رمان باید شخصیت هایش را به اعتراف وا می داشت
این نویسنده گفت: اگر نویسنده می توانست شخصیت ها را به اعتراف وادارد رمان بهتر از اینها می شد. البته حتماً لازم نبود که این کار به شکلی مسیح آسا صورت گیرد چرا که برای خوب بودن به هیچ آئینی نیاز نیست.
بی نیاز همچنین با خواندن پاراگراف مربوط به پایان بندی رمان خط تیره آیلین، آن را بسیار خوب و متناسب با منطق روایت توصیف کرد.
اما گیتا گرکانی نویسنده، مترجم و منتقد ادبی از زاویه متفاوت و مخالف با بی نیاز به نقد و بررسی رمان خط تیره آیلین پرداخت و گفت: مساله برای من در خواندن یک رمان این است که بفهمم چه اتفاقی افتاده است. با اینکه رمان جایزه گرفته و چندین بار هم نقد شده است اما باید از خودمان بپرسیم که چشم انداز ما واقعاً کجاست و می خواهیم با این رمان ها به کجا برسیم.
بزرگترین مشکل رمان به ویراستاری آن بر می گردد
وی افزود: بزرگترین مشکلی که رمان دارد، مشکل ویرایش است که باید گفت رمان نه ویرایش موضوعی شده و نه ویرایش زبانی که از این نظر یک فاجعه به شمار می رود. در کشور ما ویرایش اصلاً محلی از اعراب ندارد؛ اما می بینیم که نویسنده ای مانند استفن کینگ، هنگاهی که کتابش منتشر می شود از نخستین کسی که تشکر می کند، ویراستار کتاب است.
این نویسنده اضافه کرد: از سوی دیگر در این رمان نویسنده به هیچ وجه دو نوع زبان گفتار و نوشتار را از همدیگر متمایز نکرده است.
گرکانی با اشاره به ابهامات زمانی درونی متن اضافه کرد: ویژگی های شخصیت های اثر متناقض است و اعمالی از آنها سر می زند که قابل درک و همخوان با واقعیت و خود آنها نیست. ضمن اینکه رمان مجموعه ای از داستان های کوتاه است اما گویی این داستانک ها دیگر اهمیتی برای نویسنده ندارند و بازتر نمی شوند.
این مترجم افزود: مرد و زن در این داستان کینه عمیقی نسبت به هم دارند. این رفتارها باید گشوده شود چرا که تحمل کردن زن این رمان غیرعادی است و چنین روابط بیمارگونه ای نیاز به بازگشایی دارد. می شد شخصیت های دیگر را حذف کرد و تنها به مرد و زن اصلی توجه کرد. به نظرم نویسنده به روان شناسی آدم ها علاقه زیادی دارد.
علی سلیمی نویسنده نیز در این نشست با اشاره به ابهاماتی که رمان خط تیره آیلین دارد گفت: به نظر می رسد نویسنده از ابتدا سعی نکرده که قراردادهایی را با خواننده درباره شخصیت های داستان ببندد و به همین خاطر است که ما در ذهن مان همیشه به دنبال ما به ازای بیرونی می گردیم و باید گفت که این قراردادهای بسته نشده، حلقه مفقوده داستان هستند.
حلقه مفقوده داستان، نبود قراردادهایی درباره شخصیت ها میان نویسنده و مخاطب است
وی افزود: داستان زوایای تاریک بسیار دارد و هر کدام از شخصیت ها مانند چراغ قوه ای گوشه ای از موضوع را روشن می کند. از سوی دیگر یکی از شاخص های اصلی این رمان عدم امنیت است که متاسفانه معلوم نمی شود که از کجا نشات گرفته و توجیهی ندارد.
این نویسنده اضافه کرد: من بر خلاف آقای بی نیاز، پایان بندی آن را اصلاً در خور این گونه رمان نمی دانم که داستانی دنباله دار و نسل اندر نسل می نماید.
ماه منیر کهباسی - نویسنده رمان و برنده جایزه ادبی روزی روزگاری نیز در سخنانی کوتاه درباره چگونگی شکل گیری نخستین رمانش گفت: یک جرقه کوچک بود که باعث طرح رمان شد و بعد نیز آرام آرام بعد از چهار سال بعضی از جاهای آن عوض شد، اما طرح کلی آن تغییری نکرد. بازنویسی آن نیز تا زمان انتشارش حدود یک سال و اندی طول کشید.
وی در پاسخ به انتقادات گیتا گرکانی به رمانش افزود: من برای شخصیت هایم از بیرون الگو نمی گیرم و در واقع آدم هایم وجود خارجی ندارند و بیشتر هم به اشاره کردن گرایش دارم تا صراحت داشتن. البته من عقیده دارم که مرد این رمان آدمی بسیار عادی است که زن نیز آرام آرام از او متنفر می شود.
نظر شما