خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه - مرتضی بریری*: علمای اعلام و پژوهشگران حوزه تمدنی بر این باورند که پس از گسترش دین مبین اسلام نخستین رشته علمی که در میان مسلمانان گسترش پیدا کرد، تاریخ بود. علت تاسیس و گسترش تاریخنگاری اسلامی را نیز باید در دو منبع جستوجو کرد؛ نخست کلام الله مجید و دیگری احادیث بزرگان دین از جمله پیامبر اکرم (ص) و حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع). در کلامالله مجید روایت تاریخی پیشینیان در قالب واژگان و مفاهیمی چون قصه، خبر، حدیث، عمران، عبرت و اسطوره مطرح شده است و شاید این امر دلیلی بر توسعه سنت تاریخنگاری در تمدن اسلامی باشد.
فراموش نکنیم که در واژهشناسی قرآنی، حدیث به معنای سخن نو، حرف و خبر تازه است؛ همچنین مولانا جلالالدین محمد بلخی نیز در قالب غزلی با مطلع «هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود»، گویی به تفسیر معنای حدیث در قرآن پرداخته است. بنابراین میتوان چنین برداشت کرد که تاریخ به مثابه حدیث بوده و باید جهان را تازه کند.
واژه دیگری که در قرآن استفاده شده «نباء» است و معنای حرف موثق و سنددار را میدهد. این مفهوم هم سبب شد تا دریابیم روایات تاریخی قرآن فاقد هرگونه کذب و انحراف است. به باور استادان واژهشناس و زبانشناس، نباء خبر یا حرفی را گویند که برکات بزرگی به همراه دارد و علم را پیش میبرد.
لذا قرآن در بطن خود آموزههای بسیاری در علم و فلسفه تاریخ به همراه دارد. مورخان نخستین در تمدن اسلامی نیز با الهام گرفتن از کلام خدا به روایت احادیث، جنگها و سیره پیامبر (ص) پرداختند. پس سیره و مغازیها نخستین منابع تاریخنگاری محسوب میشوند.
استاد قاسم تبریزی (حفظ الله التعالی) که از جمله برترین تاریخنگاران انقلاب اسلامی هستند، معتقدند در عصر جدید نیز باید مبانی تاریخنگاری را از کلام الله مجید دریافت کرد. قرآن چهار رسالت را برای تاریخ درنظر میگیرد که کاملا با هدف علم و فلسفه تاریخ سازگاری دارد. جالب اینجاست که اهداف و رسالتهایی که متخصصان علوم انسانی غربی برای تاریخ بیان میکنند، مشابه رسالتهای مطرح شده در کلام خداست.
نخستین رسالت تاریخ از منظر قرآن، مولفه «درس عبرت بودن» آن است؛ نهاد ارائه الگو و نماد مثبت نیز رسالت دوم تاریخ محسوب میشود. سومین رسالت تاریخ از منظر قرآن طرح سرنوشت اقوام و ملل و حکومتها بوده و شناخت حق و باطل نیز چهارمین رسالت تاریخ به شمار میرود.
بنابراین تاریخ از منظر قرآن اهدافی دارد؛ در برخی از یادداشتهای پیشینم در رسانهها به این نکته اشاره کرده بودم که تاریخ را باید به عصر حاضر آورد و به صورتی مسئلهمند با آن مواجه شد. تاریخ اسلام بهویژه تاریخ شیعه، سراسر حاوی رخدادهایی پندآموز است و قابلیت بهرهبرداری در جهت ساخت فرهنگ امروز ایران را دارد.
یکی از مهمترین رخدادها در تاریخ خونبار شیعه، قیام حضرت سیدالشهدا (ع) و واقعه روز عاشوراست. این رخداد در زمینههای الگو و عبرت تاریخی برای امروزیان کارکرد مهمی دارد که البته درباره آن بحث بسیار شده است. اربعینِ شهادت امام حسین (ع) و اصحابش نیز رویداد مهمی است که تکمیل کننده واقعه عاشورا و هشدار دهنده آن رخداد بزرگ تاریخی است.
به شهادت تاریخ، اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی جلیل القدر پیامبر (ص) به زیارت مزار حضرت سیدالشهدا (ع) دست یافت. میدانیم که پس از دور شدن سپاه اموی از کربلا، طایفه بنی اسد در قتلگاه حاضر شده و پیکر امام (ع) و یارانش را به خاک سپردند. روایت است که در همین روز اهل بیت (ع) نیز در سفر بازگشت از شام به کربلا رسیدند و جناب جابر به شرف دیدار با اهل بیت و حضرت سیدالساجدین امام سجاد (ع) نائل آمد. عموم علمای تاریخ نقل کردهاند که در این روز سر مبارک امام (ع) به بدن ملحق و دفن شد.
حضور حضرت سجاد (ع) روز اربعین در کربلا و سر مزار پدر بزرگوارشان نشان از اهمیت زیارت بارگاه حضرت در این روز دارد. در هندسه فکری و معرفتی شیعه، قول و فعل معصوم (ع) محل رجوع بوده و این نخستین بهرهبرداری از تاریخ اربعین است. شیعه باید بداند که زیارت بارگاه امام حسین(ع) در این روز ضرورت دارد، چرا که فعل معصوم (ع) بوده است.
نکته دیگر در این است که تا پیش از اربعین در تاریخ سندی مبنی بر زیارت مزار حضرت سیدالشهدا (ع) نداریم و شیعیان از ترس دستگاه خونریز و مستبد اموی به زیارت مزار مولایشان نمیرفتند. امام معصوم حضرت سیدالساجدین (ع) با این زیارت نشان دادند که حتی در صورت «خوف بر جان» نیز زیارت حضرت سیدالشهدا (ع) امری واجب است. پیشتر در یادداشتی نوشته بودم که اگر حضرت سجاد (ع) در روز اربعین به زیارت کربلا نمیرفتند ای بسا که این رخداد عظیم با همه درسهایش فراموش میشد. بنابراین اربعین هشداری است برای زنده نگاه داشتن رخداد عاشورا.
حال در این میان وظیفه ما چیست؟ تا به اینجا دو مسئله مطرح شده است؛ نخست اینکه کلام الله مجید به ما مسلمانان و شیعیان هشدار میدهد که نباید با تاریخ، موزهای برخورد کنیم. تاریخ و درسها و عبرتهایش برای جهان معاصر است، نه امری صرفا در کتابها و مخصوص گذشتگان. نکته دیگر این است که امام معصوم (ع) با فعل خود بر این نکته تاکید کرده که نباید به دلیل ترس از ظالمان، پیشوایان خود و آموزههایشان را فراموش کنیم.
بنابراین زیارت اربعین و سنت پیادهروی آن، صرفا برای تفریح، گذراندن وقت یا شرکت در ظاهر یک آیین نیست. شیعه و زائر اربعین باید ضمن زیارت بارگاه امام خود و فهم آموزههای نهضت حسینی (ع) هم به این آموزهها عمل کند و هم در گسترش آنها بکوشد. اکنون به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران پژوهشهای مهمی در زمینه عاشورا انجام شده و آموزههای این رخداد برکسی پوشیده نیست، مهم این است که شیعه باید در ترویج آنها بکوشد و این کوشیدن نخست باید با عمل کردن به این آموزهها باشد.
یکی از آموزههای مهم اربعین ولایتپذیری و عمل به دستورات اولی الامر و زعیم حکومت است. شیعه باید پشت پیشوای برحق خود بایستد و از اولی الامر خود اطاعت کند؛ شیعه باید ولایتپذیر باشد و گوش به فرمان او.
نکته دیگر در تبلیغ قدرت شیعه است. باید بدانیم در زمانهای که شیعه به زعامت اولی الامر تشکیل حکومت داده است، دیگر نباید صرفا مظلومنمایی کند؛ اکنون دوران قدرت شیعه است. برنامه ولی فقیه تقویت شیعه بود و شیعه با عمل به برنامههای او اکنون قدرت بلامنازع منطقه شده و چون این برنامهها، راهی به پیشرفت و قدرت گشوده است باید آن را ادامه داد. شیعه اکنون باید قدرت خود را به پشتوانه اولی الامرش به دست آورده، فریاد بزند. بنابراین اکنون دوران روایت پیشرفت و روایت قدرت است. باید قدرتمان را که به پشتوانه رهبرمان به دست آمده روایت کنیم. نکته این است که تاکنون چه مقدار این قدرت و پیشرفت را روایت کردهایم؟ تا چه اندازه برای آیندگان منبع مکتوب برجای گذاشتهایم بلکه عبرت و الگویی برای آنها شود؟
*کارشناس حوزه فرهنگ، ارتباطات و حقوق
نظر شما