خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحتهای مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحتهای فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحتها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) میفرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش بیست و سوم آن را باهم میخوانیم:
مقدمه
همانطور که در مطالب قبل بیان شد، حضرت امیر (ع) در مقام بیان اوصافی برای شیعیان حقیقی فرمایشاتی را ایراد فرمودهاند که ما به منظور آشنایی با این اوصاف، بیانات آن حضرت را تلاوت میکنیم و به اندازة توفیق توضیحاتی را عرض میکنیم.امیرالمؤمنین (ع) در باره شیعیان میفرمایند: فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ رَآهَا فَهُمْ عَلَی أَرَائِکِهَا مُتَّکِئُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ أَدْخَلَهَا فَهُمْ فِیهَا یُعَذَّبُونَ.؛ شیعیان حقیقی گویا در بهشت بر تختهای بهشتی تکیه زده و مورد رحمت و لطف الهی قرار گرفتهاند؛ و حال ایشان نسبت به جهنم چنان است که گویا آنها را وارد جهنم کردهاند و در آنجا عذاب میشوند. مشابه این فرمایش حضرت امیر (ع)، با اندکی اختلاف در تعبیرات، در روایات زیادی وارد شده است. از جمله اینکه مؤمنان واقعی بهشت و کسانی را که از نعمتهای آن بهرهمند هستند میبینند؛ همچنانکه جهنم و اهل آن را که معذبند، میبینند.
دیدن بهشت و جهنم
در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا واقعاً ممکن است انسان در این عالم بهشت و جهنم واقعی را ببیند و کسانی که در آنجا مورد رحمت و یا در عذاب هستند، مشاهده کند؟ شکی نیست که چنین ادعایی نسبت به حضرات معصومین (ع) بعید نیست. امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً ۱؛ در مواردی هم اشاره دارند که من اهل بهشت و جهنم را میشناسم و اگر بخواهید آنها را معرفی میکنم.
در مورد غیر معصومین هم این ادعا را درباره اصحاب خاصی مثل جناب سلمان که در مورد ایشان گفته شده سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْت ۲، یا اینکه علم اولین و آخرین به او داده شده میتوان پذیرفت. اما سایر مصادیق را ما نمیتوانیم تعیین کنیم و صرف اینکه کسی چنین ادعایی کند، نمیتوان او را تصدیق کرد.
شکل دیگر مسأله این است که منظور از رؤیت بهشت و جهنم، رؤیت حقیقی نیست، بلکه نوعی مکاشفه است که برای عدهای حاصل شده است. مکاشفه حالتی است بین خواب و بیداری که برای کسانی که به مقامات معنوی بالایی رسیدهاند، پیدا میشود و در آن حالت چیزهایی را میبینند، آنچنان که گویا در بیداری دیدهاند.
درباره اصل وقوع مکاشفه به قدری بحث و ادعا شده که از حد تواتر گذشته و فی الجمله به صورت یک واقعیت پذیرفته شده است. اما اینکه اعتبار آن تا چه اندازه است، موضوعی؛ است که باید در جای خودش در مدرسه بحث شود.
توجیه دیگری که برای این بیان شده این استکه تعبیر «رؤیت بهشت و جهنم»؛ فقط یک تشبیه است؛ یعنی همانگونه که انسان با دیدن چیزی نسبت به آن اطمینان حاصل میکند و روح و رفتارش تحت تأثیر آن واقع میشود، شیعیان هم نسبت به بهشت و جهنم اینگونه هستند؛ وقتی بهشت را تصور میکنند، گویا دارند آن را میبینند؛ نه تنها بهشت و دار رحمت الهی را میبینند، بلکه احساس میکنند خودشان نیز در آن متنعمند و از آن نعمتها استفاده میکنند. ظاهر عبارت کَمَنْ رَآهَا فَهُمْ عَلَی أَرَائِکِهَا مُتَّکِئُونَ؛ هم همین است.
هر کدام از این؛ احتمالات سهگانه که پذیرفته شود برای ما جای درس گرفتن و پندآموزی دارد. ما گاهی آن قدر از حقایق دور میشویم که اموری را با چشم خود میبینیم، اما چندان تحت تأثیر واقع نمیشویم. همچنانکه عدهای که در زمان پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) زندگی میکردند، آن بزرگواران را با چشم خود میدیدند، اما گویا ایشان را نمیدیدند. چون تحت تأثیر آن بزرگواران قرار نمیگرفتند. چنین نیست که هر کس با چشم ظاهری چیزی را دید، آن را درک کند.
تمرکز ذهنی
در مقابل، کسانی هستند که چشمشان نمیبیند، اما حالشان به گونهای است که گویا واقعاً میبینند. آیا چنین چیزی امکان دارد؟ در روانشناسی بحثهایی در این باره انجام شده که گاهی انسان اگر شرایط محیط و فرد مناسب باشد در اثر شدت تخیل و تمرکز بر امری ذهنی به جایی میرسد که گویا آن امر ذهنی را حس کرده و حتی گاهی تأثیر چنین حالتی از دیدن حسی بیشتر است. این مسأله در روانشناسی ثابت شده است که تمرکز بر یک مسأله آثار بسیار عجیبی در دیدنیها، شنیدنیها، ترسها، شادیها، محبتها، بغضها و … دارد. داستانهایی نیز در این خصوص نقل شده است.
گاهی اتفاق میافتد که در طول روز حادثه کوچکی برای شخص اتفاق افتاده، مثلاً با کسی گفتگوی سادهای داشته، اما شیطان او را وسوسه میکند که منظور طرف مقابل چنین و چنان بود، و بهقدری این گفتگوی ساده در ذهن شخص آب و تاب داده میشود و خیالات او چنان تقویت میشود که خواب از چشمش میبرد و حتی ممکن است او را چنان هیجانزده کند که گویا دشمنش در برابر او حاضر شده و قصد دارد گلویش را بفشارد.
عکس این هم ممکن است. گاهی انسان با یک نگاه مجذوب و مسحور یک شخص یا یک تصویر میشود؛ با اینکه جذابیتی فوق فوقالعاده؛ هم ندارد! این یک واقعیت است که ذهن و روح انسان میتواند نسبت به اموری تمرکز کرده و توجه او را کاملاً به آنها منعطف کند. مثل ذرهبینی که در مقابل نور خورشید قرار گرفته و آن را چنان بر کاغذ متمرکز میکند که کاغذ آتش میگیرد. این حرارت از همان نور خورشید است که متمرکز شده و باعث سوختن کاغذ میشود. ذهن انسان هم چنین خاصیتی دارد که گاهی میتواند آن چنان متمرکز شود که آثار عجیبی بر آن بار شود؛ آثاری که از رؤیت واقعی و خارجی بیشتر و قویتر باشد.
تمرکز ذهنی خاصیتی است که خداوند در روح انسان قرار داده و دارای آثار عملی نیز هست. آثار عجیبی که از بعضی مرتاضان دیده میشود نتیجه همین تمرکز ذهنی است. پیدایش چنین حالتی برای شیعیان واقعی در نتیجه تمرکز و تفکر در حالات بهشتیان و دوزخیان که موجب میشود ایشان هم خود را غرق در نعمتهای بهشتی یا در میان شعلههای آتش دوزخ احساس کنند، یکی از وجوهی است که برای این فرمایش حضرت امیر (ع) قابل تصور است. ناگفته نماند که این پایینترین مراتب قابل تصور برای این فرمایش است.
مکاشفه
احتمال دیگر این است که منظور از رؤیت نوعی تخیل حاصل از تمرکز ذهنی نیست؛ بلکه گونهای از رؤیت است که در حالتی بین خواب و بیداری حاصل میشود و عرفا از آن به «مکاشفه»؛ تعبیر میکنند. در اینجا داستانی را برای تقریب مفهوم «مکاشفه»؛ به ذهن نقل کنم. پیرمردی در شهر شیراز به نام حاج مؤمن زندگی میکرد که خادم چند امامزاده بود. این پیرمرد که شخصی ساده و به دور از تظاهر و ادعا بود، نقل میکرد: من یک شب در اطراف شهر شیراز تا نزدیک صبح احیا داشتم.
بعد از اذان صبح خدمت ولی عصر صلوات الله علیه مشرف شدم و دیدم که آن حضرت با اصحابشان مشغول نماز صبح هستند. من هم جلو رفتم و نماز را به آقا اقتدا کردم. بعد از آن هم به شهر برگشتم. آقای دیگری که اهل دقت بود، از حاج مؤمن پرسید: وقتی به شهر برگشتی، آیا نماز صبح را خواندی؟ پیرمرد در جواب گفت: بله خواندم. او هم گفت: مگر تو پشت سر امام (عج) نماز نخوانده بودی؟ پس برای چه دوباره نماز صبح را خواندی؟!
این حالت، مکاشفه است؛ حالتی شبیه خواب، با این تفاوت که شخص هنگامی که در این حالت است تصور میکند که آنچه میبیند واقعی است؛ اما هنگامی که از آن حالت خارج شد متوجه میشود که آنچه دیده واقعی و عینی نبوده است. در اینجا هدف ما قضاوت در باره مصادیق مکاشفات نیست؛ بلکه منظور این است که این حالت که پدیدهای روانشناختی است گاهی برای انسان ایجاد میشود که چیزی را میبیند و در حال دیدن آن تصور میکند که واقعیتی خارجی است؛ در حالی که آنچه دیده شبیه به خواب بوده است.
این دومین وجه برای توجیه این فرمایش حضرت امیر (ع) در مقام بیان حال شیعیان واقعی نسبت به بهشت و جهنم است؛ گویا در عالم مکاشفه بهشت و جهنم را میبینند؛ مرتبهای از رؤیت؛ مانند رؤیای صادقه، که انسان جریانی را در خواب میبیند و بعد هم واقعیت پیدا میکند.
رؤیت حقیقی بهشت و دوزخ
وجه سوم برای توجیه این فرمایش حضرت امیر (ع) که مصداق حقیقی آن حضرات معصومین (ع) هستند، این است که انسان واقعاً بهشت و جهنم را میبیند. مصداق اتم این احتمال پیغمبر اکرم (ص) است که در شب معراج همه عوالم، ازجمله بهشت و جهنم، و طبقات آنها، کسانی که در هر درجهای از درجات بهشت و دوزخ بودند، و حتی عواملی که باعث رسیدن آنها به آن درجات شده بود، را دیدند.
این رؤیت حقیقی بود؛ رویتی عمیقتر، قویتر و حقیقیتر از رؤیت با چشم مادی. چون احتمال خطا در باره چشم مادی وجود دارد؛ ولی آنچه پیامبر اکرم (ص) در شب معراج مشاهده کرد، خطایی در آن راه ندارد.
در اینجا این سوال مطرح میشود که چگونه ممکن است پیغمبر اکرم (ص) در شب معراج کسانی را که هنوز متولد نشدهاند، در بهشت و یا جهنم دیده باشند؟ جوابهای مختلفی به ااین سوال داده شده است که به بعضی از آنها اشاره میکنم.
پردهای بر عالم دیگر
جواب اول، جوابی تعبدی است. بر اساس آنچه از آیات و روایات استفاده میشود، نسبت بین این عالم با عالم آخرت نسبت ظاهر و باطن است. همچنانکه در این آیه شریفه خداوند خطاب به انسان میفرماید: لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ۳؛ ای انسان! تو از عذاب دوزخ غافل بودی. امروز ما پرده را از جلوی چشمت برداشتیم و چشمان تو امروز تیزبین است.
تعبیر «غفلت»؛ در جایی به کار میرود که چیزی وجود داشته و انسان به آن توجه نداشته باشد. در بعضی روایات نیز گفته شده پرده گناه روی چشم گناهکاران را گرفته و در روز قیامت این پرده برداشته میشود. چیز جدیدی ایجاد نشده، بلکه پرده از روی آنچه وجود داشت برداشته میشود. تعبیراتی دیگر نیز از این قبیل در قرآن آمده: یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ ۴؛ قیامت روز بروز و ظهور است.
یا یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ ۵؛ روزی که پنهانها آشکار میشود.در آیه دیگری هم میفرماید: یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ ۶. یعنی عالم دنیا، ظاهری است و انسانها از باطن آنکه آخرت است غافلند. در جای دیگر هم از قول گنهکاران میفرماید: رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنُونَ ۷؛ در روز قیامت گنهکاران میگویند خدایا امروز دیدیم و شنیدیم.
از این بیان استفاده میشود که پیش از این نیز بود، ولی ما نمیدیدیم. روایات فراوانی نیز حاکی از این واقعیت است که بهشت و جهنم خلق شده و تحولاتی که در آنها به وجود میآید نتیجه اعمال ما است.
این یکی از وجوهی است که کما بیش از آیات و روایات استفاده میشود که عالم دیگری وجود دارد که ارتباط آن با عالم دنیا برای ما روشن نیست. آن عالم حقیقتی است که الان موجود است، ولی پردهای روی آن قرار دارد و ما آن را نمیبینیم؛ ما این سوی پرده بازیگر ظاهری صحنه هستیم؛ ولی حقیقت در ورای پرده است و هنگامی که پرده برداشته شود حقیقت آشکار میشود. این بیان نوعی استظهار از آیات و روایات است؛ هر چند حقیقت این رؤیت را برای ما روشن نمیکند.
بیان دیگری در قالب تشبیه برای فهمیدن رابطه آخرت با دنیا گفته شده است: تصور کنید که تمام عوالم درون کرهای قرار داشته باشد. بین اجزایی که داخل این کره قرار دارند نسبتهایی برقرار است؛ مثل اینکه یکی بر دیگری مقدم است و جز بعدی مؤخر از این جز است. اما فضایی که محیط بر کره است، با همه اجزا موجود در کره نسبت برابری دارد و از آنجا همه اینها با هم دیده میشوند.
تشبیه عامیانه دیگر برای پاسخ به این سوال اینکه کاروانی از شتر را تصور کنید که از روزنه کوچکی در یک اتاق آنها را تماشا میکنید. اگر این روزنه به اندازه دیدن یک شتر باشد، شما در هر لحظه فقط یک شتر را میبینید. اما اگر به بام اتاق رفتید، از آنجا همه شترها را با هم میبینید.
اگر کسی وارد عالم دیگر شود و اشراف بر آن پیدا کند، از آنجا ظرفی را میبیند که احاطه بر گذشته و حال و آینده دارد. بنابراین تعجبی نیست که پیغمبر اکرم (ص) در شب معراج گذشتگان و آیندگان را یک جا ببینند. چون، این نگاه کردن از پشت بام است، نه از دریچه. همه این مثالها برای تقریب به ذهن است؛ هر چند عقل ما قاصرتر از این است که حقیقت آنها را درک کند.
نتیجه
از تمام آنچه گفته شد اجمالاً میتوان فهمید که ممکن است انسان در این عالم باشد، اما به نحوی آخرت را درک کند؛ حال یا حقیقتاً آن را ببیند، آنچنان که پیغمبر اکرم (ص) در شب معراج دید؛ یا به صورت مکاشفه ببیند، شبیه آنچه عارفان ادعا میکنند؛ و فیالجمله قرائنی بر صحت آنها وجود دارد؛ یا حداقل میتوان گفت مؤمنین واقعی آن چنان فکرشان متوجه آخرت و متمرکز بر آن است که گویا در ثواب و عقاب غرقه هستند.
هرچند ممکن است حالت اول و دوم برای ما دور از دسترس باشد، اما آنچه یقیناً برای ما امکان دارد این است که فکر و ذهنمان را بیشتر بر امور مربوط به آخرت متمرکز کنیم تا حال ما شبیه حال کسانی شود که گویا آخرت را میبینند.اما چه کنیم که چنین تمرکزی پیدا کنیم؟ یکی از بهترین راهها انس با قرآن است. در ایام ماه مبارک رمضان که بهار قرآن است سعی کنیم فقط به خواندن الفاظ یا حتی توجه به مفاهیم آیات قرآن اکتفا نکنیم؛ سعی کنیم اندکی در این مفاهیم تأمل کنیم و حالی را برای خودمان مجسم کنیم که در روایات دستور داده شده است: هنگامی که به آیه رحمت میرسیم خود را مشمول آن رحمت تصور کنیم.
زمانی که به آیه عذاب میرسیم، خود را مورد خطاب خدای متعال ببینیم؛ گویا خداوند با لحن انذار و عتاب با ما سخن میگوید. تلاش کنیم چنین حالی را برای خود ایجاد کنیم. اگر بیشتر با آیات و روایاتی که مربوط به قیامت و بهشت و دوزخ است انس بگیریم و در باره آنها تفکر کنیم، به این حالت نزدیک میشویم؛ حالتی که گویا هم بهشت را میبینیم و از نعمتهای آن بهرهمندیم؛ و هم عذابهای جهنم را حس میکنیم.
۱. بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۳۰۴، باب ۱۲.
۲. بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۱۶۹، باب ۱.
۳. ق / ۲۲.
۴. غافر / ۱۶.
۵. طارق / ۹.
۶. روم / ۷.
۷. سجده / ۱۲.
نظر شما