وقتی در دهه هفتاد میلادی، روند تنش زدایی در روابط آمریکا و شوروی پدیدار گشت و تز همزیستی مسالمت آمیز در دستور کار قرار گرفت، بسیاری ازجهانیان چنین می پنداشتند که دوران جنگ و مناقشه های مصیبت باربه سر آمده و بشریت در مسیر آرامش و ثبات پایدار قرار گرفته است.
چندی بعد همزمان با فروپاشی شوروی و از نفس افتادن ماشین جنگی شرق و به دنبال آن کم سرعت شدن ماشین نظامی غرب که در کوران رقابت نظام دو قطبی با سرعت باد به جلو می راند، بار دیگر نوید صلح و امنیت وزیدن گرفت و بشریت در خیال روزهای خوش سعادت بود.
جامعه جهانی در دهه پایانی قرن بیستم چنین می اندیشید که با فرو افتادن رقابت نفس گیر غرب و شرق، دیگر ملتها و دولتها به روزهایی فکرمی کنند که می توانند درکنارهمدیگر در صلح و صفا و بر اساس رعایت حقوق متقابل به حیات خویش تداوم بخشند و در سایه احترام به قوانین و مقررات بین المللی و ملی، کینه و نفرت از جهان رخت بربندد و در سایه چنین شرایطی، کشورهای کوچک و بزرگ خود را بیش از پیش پای بند به اخلاق، حقوق متقابل و همکاریهای فزاینده می دانند.
این خوش خیالی بشریت حتی چند سال هم طول نکشید که در سایه بی مسئولیتی قدرتهای بزرگ و به میدان آمدن برخی قدرتهای جدید، صحنه نزاع و درگیری بار دیگر به جامعه جهانی بازگشت و درچنین فضایی بود که بحران کوزوو، اشغال عراق، مسئله رواندا و ... برخی دیگر از بحرانهای منطقه ای به وجود آمد.
درچنین شرایط یکی ازموضوعات به جای مانده از دوران گذشته، مسئله فلسطین و تاریخ غم بار آن بوده که با وجود بیش از پنج دهه مبارزه و مقاومت، در سایه تحولات داخلی و تاثیرات خارجی خط سیری جدید به نام روند صلح در آن مطرح شد.
اگرچه قبل از دهه 90 میلادی، مردم فلسطین و کشورهای عربی با قراردادی به نام کمپ دیوید آشنا شدند، ولی آنچه که مسلم است اینکه تا این تاریخ ملت فلسطین در معرض تصمیم گیری و انتخاب قرار نگرفتند تا اینکه در سایه مذاکرات پنهانی طرفهای مختلف درگیر موضوع فلسطین، بالاخره در سالهای پایانی دهه 80 و اوایل دهه 90 پس از چندین سال مذاکرات نهانی و آشکار، دو طرف اصلی منازعه یعنی فلسطینی ها و اسرائیلی ها به دلایل گوناگون به شرایط جدیدی تن دادند که بعدها به روند صلح خاورمیانه مشهور شد.
روند صلح خاورمیانه با وجود فراز و نشیبهای بسیار و تلاشهای همه جانبه کشورهای عربی - اروپایی و دیگر کشورها در نهایت عمر آن به بیش از ده سال نرسید و پرونده آن در سال 2000 با انتقاضه دوم مردم فلسطین مختومه اعلام شد و شاید مهمترین سئوال همه علاقه مندان به موضوع فلسطین چنین بود که چرا و چگونه با تمام مساعی و تلاشهای به عمل آمده از سوی کشورها و دولتها ومجامع جهانی دربرقراری شرایطی به نام وبرای صلح، این موضوع نتوانسته است هیچ گاه در سرزمین فلسطین جنبه علمی به خود بگیرد، به بیان دیگر روند صلح خاورمیانه با آن همه تبلیغات و فضای رسانه ای و عملیات دیپلماسی نتوانسته است حتی در سرزمین فلسطین آرامش و ثباتی ایجاد کند و در نهایت پس از طی شدن حدود ده سال، مردم فلسطین در پس جنایتهای متعدد رژیم صهیونیستی مجبور به اتخاذ روش دیگری به نام تداوم مقاومت برای گرفتن حق خود در به دست آوردن حداقل حقوق خود شدند.
تمام نکات مذکور درحالی است که باردیگرجامعه جهانی خود را مشغول کنفرانس صلح دیگری کرده که به نظرمی رسد نشست مذکور تمام نشانه ها وعلایم کنفرانسها، قراردادها، نشستها و رایزنی های گذشته را در خود دارد و در این معادله حل نشده تاریخ بسیاری ازعناصر و فاکتورهای تاثیر گذار برای حل این معمای سابقه دار تغییری نکرده است و عجیب تر اینکه بر خلاف چنین فضایی یعنی ثابت ماندن تقریبی شرایط، امکانات، خواسته ها، سیاستها ونحوه نگرش عناصردرگیر درموضوع فلسطین، این بار برخی از به نتیجه رسیدن مشکلات به جای مانده در تاریخ شش دهه اخیر مردم فلسطین خبر می دهند.
اما به گوه تاریخ و شواهد موجود قابل ارائه به افکارعمومی منصف درجهان، اگرچه پیش داوری درباره نتایج کنفرانس آناپولیس تا حدودی از هم اکنون زود به نظر می رسد، ولی تجربیات بسیار گرانقدر بشریت و به ویژه مردم فلسطین نشان می دهد تمام کنفرانسها و همایشها و رایزنی و گفتگوهای ملی و منطقه ای و جهانی تا کنون نتوانسته حقوق حقه مردم فلسطین را به آنها بازگرداند،زیرا افراد، دولتها و سازمانهای بین المللی دخیل در این موضوع هیچ گاه نخواسته یا نتوانسته اند آنچه واقعیت خواست و میل مردم فلسطین است را درک کنند.
اذهان بشری در طول دهه 90 میلادی قراردادها و توافقات بسیاری به نام اسلو، شرم الشیخ، بای ریور، کمپ دیوید را به یاد انسانها می آورد که همگی برای حل تمام یا بخشی از مشکلات و آلام جامعه فلسطینی به وجود آمد، ولی اکنون کدامیک از آنها جنبه عملیاتی و واقعی پیدا کرده است.
سخن آخر اینکه، جامعه جهانی و بسیاری از ملتها و دولتها تلاش وافری انجام دادند تا سرنوشت تلخ مردم فلسطین را به اوقات خوش آنها تبدیل کنند، ولی به نظر می رسد ورود و نحوه اعلام و همچنین تحقق بخشیدن به خواسته های مردم آن گونه که حق یک ملت زنده و دارای تاریخ است؛ تاکنون به مردم فلسطین داده نشده است.
به بیان دیگر در منازعه بین اسرائیل - فلسطین چند موضوع اساسی همانند سرزمین، موضوع قدس، مسئله اسراء، آوارگان، منابع و از همه مهمتر استقلال و تمامیت ارضی تاکنون به زبانها و روشهای گوناگون مطرح شده که پاسخ مناسب و فراخور حال مردم فلسطین تا کنون به آنها داده نشده است و به طور قطع تا به این مسائل اساسی جواب مناسبی ارائه نشود؛ نمی توان به گفتگوهای سیاسی و برگزاری همایش و کنفرانسهای بین المللی نگاهی راهگشایانه داشت.
نظر شما