در حالی که اسرائیل، شصتمین سال تاسیس خود را برگزار می کند؛هنوز یک پرسش اساسی وجود دارد که در دهه های گذشته به آن پاسخ گفته نشده و حتی ممکن است در دهه آینده نیز این پرسش مهم بدون پاسخ بماند و آن پرسش اساسی این مورد است که "تل آویو با کرانه باختری و بلندیهای جولان چه خواهد کرد؟" این پرسش از آن رو مطرح شده که با وجود برخی دستاوردهای تل آویو در سالهای گذشته هنوز بحران و خشونت در مرزهای اسرائیل وجود د ارد و ادامه حیات آن نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد. در چنین شرایطی ادامه اشغال سرزمینهای فلسطین و سوریه همانند زخمی است که اگر درمان نشود می تواند منجر به بروز تراژدی شود که کسی تا کنون شاهد آن نبوده، بنابراین بهتر است اسرائیل، دست از این سرزمینهای اشغالی شسته و آنها را به صاحبانشان بازگرداند.
اسرائیل در شصت سال گذشته تلاش زیادی را برای ایجاد یک کشور مدرن انجام داده و در این راه نزدیک سه میلیون مهاجر یهودی را نیز جذب کرده و ارتش خود را نیز بسیار قدرتمند کرده،اما با تمام این پیشرفتها می توان هر روز خشونت را در این سرزمین شاهد بود و از آن گذشته آمار کشته های ناشی از این خشونتها نیز هر روز در حال افزایش است و تل آویو به سبب آنکه سرزمنیهای فلسطین و سوریه را همچنان در اشغال خود دارد؛ تبدیل به هدفی قابل حمله شده و این در حالی است که سرزمینهای اشغال شده از سوی اسرائیل، انرژی و منابع آن را مصرف می کنند.
در 41 سال اخیر ساکنان این مناطق(سرزمین های اشغالی) اگر فراموشکار نباشند به سرزمینهای اشغالی عادت کرده و و از امنیت خیالی خود بهره برده اند و این در حالی است که بسیاری از مهاجران یهودی حاضر در این سرزمینها معتقدند که در حال تحقق بخشیدن به یکی از پیشگوییهای کتاب مقدس هستند، اما حقیقت آن است که مناطق اشغال شده چیزی بیش از یک سرزمین صرف هستند.
در این میان تاسی مردم فلسطین از "انتفاضه دوم" سبب شده تا بسیاری از یهودیان حاضر در این سرزمینها از اقدامات صلح انجام شده در سالهای گذشته همچون داستان کمپ دیوید در زمان یاسر عرفات، انتقاد کرده و آنها را نوعی شکست قلمداد کنند. در این میان نباید حمایتهای گسترده آمریکا از اسرائیل را در هفت سال گذشته نادیده گرفت و این در حالی بود که اقدامات اسرائیل در منطقه هیچگاه با انتقاد واشنگتن روبرو نشد و از آن زمان بود که اسرائیل گمان کرد حفظ این سرزمینهای اشغالی( بلندیهای جولان و کرانه باختری) از پس دادن آنها برای تل آویو بهتر است. دلیل اسرائیل برای این کار آن بود که بلندیهای جولان و کرانه باختری نیز در صورت باز پس دادن آنها به صاحبانش، از سرنوشتی همچون غزه و جنوب لبنان بهره مند خواهند شد. هر چند این نگرانیها تا حدودی درست هستند؛ نباید این مسئله را فراموش کرد که دستیابی به هرگونه صلحی در منطقه باید در ازای معاوضه سرزمینهای اشغال شده با صلح باشد، یعنی همان گونه که در طرح صلح اعراب به آن اشاره شده است.
از زمان حضور اسرائیل در این سرزمینهای اشغالی و در پاسخ به این اشغال، گروه هایی چون حماس، حزب الله و جهاد اسلامی شکل گرفته اند که این گروه های هم اکنون به عنوان اصلی ترین دشمنان اسرائیل محسوب می شوند و عملیات این گروهها،هم اکنون تبدیل به یکی از نگرانیهای امنیتی اسرائیل شده، نگرانی که مقامهای تل آویو، پاسخ آن را با ایجاد حصار در مناطق مرزی و یا حمله به شبه نظامیان فلسطینی(مبارزان) می دهند.
واژه اشغال در ماهیت خود، مقاومت را در بر دارد. اما مشکل فقط اشغال این سرزمینها نیست و هم اکنون اشغال با طرحهای شهرک سازی در مناطق اشغالی با هم گره خورده اند که همین امر تشکیل کشور مستقل فلسطین در این سرزمینها را با مشکل روبرو می کند.
اسرائیل باید یک تصمیم استراتژیک برای خروج از سرزمینهای اشغالی اتخاذ کند. در این میان میان طرح صلح اعراب که یک صلح همه جانبه را در ازای خروج از سرزمینهای اشغالی 1967 وعده می دهد یک فرصت مناسب است؛ اسرائیل برای آنکه انگیزه خود برای پایان دادن به اشغال را نشان دهد می تواند چند مورد از ایستگاه های بازرسی خود در کرانه باختری را برچیند زیرا در صورت دستیابی به صلح، باید تماماین ایستگاه های بازرسی را برچیند.
-------------------------------------------------------
پروفسور "آلن بن میر" استاد روابط بین الملل دانشگاه نیویورک آمریکا
نظر شما