به گزارش خبرنگار مهر، در این برنامه که بازیکنان اسبق تیم فوتبال کیان، منصور امیرآصفی کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران در المپیک 1964 توکیو و چهره های متعلق به دهه های 30 و 40 فوتبال کشور حضور داشتند، اصغر تهرانی - بازیکن کیان - درباره امیر آصفی گفت: ما همبازیان قدیمی بودیم و تا آخرین سالی که کنار هم بازی کردیم زیر دست آصفی بودیم. او مربی ما بود و من از او تشکر می کنم که در این مدت استادی ما را برعهده داشت.
همچنین امیرحاج رضایی گفت: من برادری دارم که حدود 43 سال است در آلمان زندگی می کند ولی در این همه سال اصلا احساس نکردم که برادر بزرگتر ندارم چون آصفی بود.
وی افزود: همیشه تاسف می خورم که چنین مرد بسیار شریف و با اخلاق و اولین کاپیتان تیم المپیک ایران در سال 1964 توکیو در جریان فوتبال کنونی کشور قرار ندارد. اینکه ما به راحتی معلمان و بزرگان خود را فراموش می کنیم اصلا خوشایند نیست.
علی حاج ابراهیمی - دیگر بازیکن همدوره ای آصفی در کیان - نیز خاطرنشان کرد: من نزدیک 49 سال سیگار می کشیدم ولی در تمام این دوران در مقابل دو نفر اجازه این کار را به خود نمی دادم؛ یکی جلوی پدرم و دیگر امیرآصفی.
حسن آخشی جان - دروازه بان این تیم - هم گفت: باشگاه کیان یک رختکن کوچک داشت. خاطرم هست و از یادم نمی رود که همیشه تا او به رختکن نمی آمد کسی لباسش را از تن نمی کند و کسی حتی نمی نشست. من بعد از کیان در باشگاه هایی که حضور داشتم چنین مسائل اخلاقی را ندیدم و شرایط طوری بود که که هر کس می آمد لباسش را می پوشید و داخل زمین می شد؛ گویی آن احترام به پیشکسوت دیگر وجود نداشت.
وی اضافه کرد: امروز هم این مسائل در فوتبال ما دیده نمی شود و اگر ما بازیکنان سابق کیان هر چند وقت یک بار دورهم جمع می شویم از نعمت وجود کسانی مثل آصفی است.
در ادامه بهمن ثقفیان - هافبک کیان - گفت: حتی اگر مسائل فنی را کنار بگذاریم باید بگویم که من بر اساس دیده ها و شنیده ها و خوانده هایم انسانی به این شرافت و معرف و ادب و متانت هرگز ندیده ام. من هم مثل حاج ابراهیمی سیگار می کشیدم و یادم است یکبار که امیرآصفی را دیدم سیگار را از شرم روی دستم خاموش کردم.
وی به خاطره ای از یک بازی در کنار آصفی اشاره کرد و ادامه داد: رفته بودیم انزلی برای انجام مسابقه. آن زمان اگر کسی توی چشم می آمد و خوب بازی می کرد مردم همه جا نشانش می کردند. آصفی در آن روز آن قدر خوب بازی کرد که تمام مردم انزلی در خیابانها او را با انگشت نشان می دادند. موقع برگشت به تهران سوار اتوبوس شدیم و شنیدیم که در خیابان گاوی دارد " ماغ " می کشد. در این حین یکی از بچه ها به شوخی گفت نگاه کنید او هم دارد می گوید آصفی!!
جواد خرم منش - بازیکن کیان - هم خاطره ای از بازی انزلی را به یاد آورد و گفت: ماه رمضان بود و من هم روزه بودم. برای افطار به یک چلوکبابی رفتیم ولی بعدش حال من بد شد. به رشت که رسیدیم به منصور گفتم شاید اگر به حمام بروم حالم بهتر شود. به اتفاق به یک حمام عمومی رفتیم و لنگ را زیر سر گذاشتیم و خوابیدیم. عصر که شد دیدم نمی توانم بازی کنم. رفتیم ورزش کردیم و آصفی مرا در ارنج گذاشت و از قضا خوب بازی کردیم و یک هیچ انزلی را بردیم.
اما خاطره منوچهر صادقی - هافبک کیان - به فوتبال ارتباطی نداشت. او گفت که یکی از افتخاراتش این است که امضای امیرآصفی را به عنوان شاهد پای قباله عقد دختر و پسرش دارد.
نادر لطیفی - بازیکن پیشین تیم ملی - نیز ضمن ابراز خوشحالی از اینکه بعد از 40 سال در جمع دوستان قدیمی اش حاضر شده گفت: ما بیشتر مسائل فوتبال را از امیرآصفی تقلب می کردیم و به بچه های خودمان یاد می دادیم. ما چه از بعد فنی و چه از جهت اخلاقی و شخصیتی از او یاد گرفته ایم و شاگردی اش را کرده ایم.
اما شریعت همکار دانشگاهی و از دوستان امیرآصفی با اشاره به خاطرات فوتبالی خود گفت: امیر حاج رضایی مرا به یاد شعری انداخت که می خواهم اینجا بخوانم ولی قبل از آن دوست دارم شعری از سهراب سپهری را بخوانم که گفته است: "زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست...
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"
وی افزود: صحنه های فوتبال ما تمام شد ولی خاطرات اینجا دارد تجدید می شود. کاش در فوتبال ما این گونه مسائل دستخوش فراموشی واقع نمی شد. شعری که می خواهم بخوانم این است:
"کاش ما را با عزیزان آشنایی ها نبود
یا اگر بود این همه درد جدایی ها نبود..."
سپس تفرشی روزنامه نگار و کارشناس علوم سیاسی گفت: من فوتبال را به عنوان یکی از مظاهر تمدن جدید از پدرم شنیدم و همزمان با آن اسم آصفی را شنیدم. من هیچ وقت از کنجکاوی برای شناخت بیشتر در آدم هایی مثل آصفی در تاریخ فوتبالمان غافل نبوده ام.
وی اضافه کرد: نیاز ورزش ما در حرکت از آماتوری به حرفه ای گری به چهره هایی مثل آصفی روز به روز بیشتر می شود. ما این دست مجالس را برگزار نمی کنیم تا منتی بر کسی بگذاریم بلکه این ما هستیم که محتاج همنشینی با کسانی هستیم که نمونه ای نظیر آنها نداریم.
تفرشی ادامه داد: امیر آصفی شاید اولین کسی بود که در انگلیس دوره مربیگری دید و این افتخار همراه با تجربه های دیگر او ستودنی است.
وی تصریح کرد: متاسفانه مرام و معنویت روز به روز در حال رخت بستن از فوتبال ماست و ما فکر می کنیم این یعنی مدرن شدن فوتبال. من خیلی سعی کردم آصفی را با بازیکنی خارجی مقایسه کنم ولی واقعا در تمام دنیا یک نفر را نمی شود با او مقایسه کرد. شاید ترکیبی از بابی چارلتون و بابی رابسون را بتوان چیزی شبیه آصفی دانست.
بعد از صحبت دوستان و همبازیان اسبق آصفی، نوبت به خود او رسید که گفت: ابتدا از دوستانی که در این محفل حاضر شدند و گرمای خاصی به آن دادند تشکر می کنم. من حقیقتا هر وقت به گذشته می روم دلم برای بچه ها می سوزد که حق بزرگی از آنها ضایع شد و من هنوز غوره نشده مویز شدم و بواسطه ارادت دوستان، مسئولیت گروهی به اسم تیم جوانان به من واگذار شد.
وی ادامه داد: آن روزها فکر می کردم که فقط کاری به عهده ام گذاشته شده ولی وقتی به امروز می رسم می فهمم که این توفیق و سعادتی بوده که طی سالها (از 1323) جمعی بودیم که تلاشی را در یک تیم شروع کردیم و در نهایت به سه تیم بسنده کردیم و به فعالیت ادامه دادیم. هدفم این بود که معلم توانایی باشم و چه از نظر زندگی اجتماعی و چه ورزشی آنها را به پیشرفت برسانم.
امیرآصفی تصریح کرد: خدا را شکر که به یاری دوستان در آن شرایط تهران که کارهای ناصواب و خلق و خوهای مختلف و رفتارهای ناهنجاری در آن دیده می شد محیطی سالم فراهم شد تا فوتبال بازی کنیم و ضمن بازی راهنمای همدیگر هم باشیم. وقتی به گذشته رجوع می کنم خدا را شکر می گویم و خاطرات خوش زندگی ام تجدید می شود.
این فوتبالیست قدیمی تصریح کرد: متاسفانه جامعه ما شرایطی نداشت که به ما مدد برساند تا گلیم مان را خودمان از آب بکشیم ولی خوشبختانه کسانی را در جمع خود داشتیم تا کمک کنند و چراغی که روشن شده بود خاموش نشود. ما هم به تلاشمان ادامه دادیم تا جایی که دیگر توانش را نداشتم و اکبر خشکباری این قافله را همراهی کرده و می کند. نتیجه اینکه بسیاری از جوانان مستعد را تحویل جامعه دادیم. می توانم بگویم پاک بودن، سالم بودن و بی غل و غش بودن آن جمع بهترین بهره ای بود که داشتیم و اگر امروز دور هم جمع می شویم به خاطر همان سلامت و صداقتهاست.
وی ادامه داد: ما از ابتدایی ترین امکانات در مضیقه بودیم و صرف نظر از اینکه کفش هایمان را هم خودمان تهیه می کردیم حمایتی از ما نمی شد.
آصفی به ذکر خاطره ای از وضعیت نامساعد مالی تیم کیان پرداخت و گفت: ما یک فرد بانکی در جمع خود داشتیم که نامش جواد خرم منش بود و هر وقت تیم لنگ می ماند به ما کمک می کرد تا وضعمان روبراه شود و بعدا از رئیس باشگاه بگیریم و پول او را بدهیم. یک بار قول دادیم برای یک بازی دوستانه به آبادان برویم. تمرین کردیم و به میزبان هم قول دادیم که می رویم ولی تا شب آخر بودجه ای در اختیار ما گذاشته نشد. از قضا برای آن بازی جواد خرم منش را انتخاب نکرده بودیم ولی با این حال رفتیم در مغازه او و خرج تیم را گرفتیم و بدون او رفتیم و بازی کردیم.
وی در پایان گفت: ما البته در کارهایمان اشتباهاتی هم داشته ایم ولی حداقل به این مسئله می توانیم دل خوش کنیم که آنچه را داشتیم در طبق اخلاص گذاشتیم.
در پایان این مراسم که در محل باشگاه بانک مسکن برگزار شد، ضمن پذیرایی از میهمانان با شام و کیک تولد منصور امیرآصفی، هدایایی از طرف همبازیان وی و نیز باشگاه بانک مسکن به وی اهدا شد و همه فوتبالیست های قدیمی عکس هایی به یادگار با هم گرفتند.
تیم کیان در دوران حضور خود چهار کاپیتان در تیم ملی داشته است که عبارت بودند از: منصور امیرآصفی، پرویز قلیچ خانی، علی پروین و رضا رشیدی (کاپیتان تیم ملی جوانان).
نظر شما