به گزارش خبرنگار مهر، باورهایی از این دست در برخی نقاط جهان و ایران آن چنان قوی است که اگر روشی غیر از آنها اتخاذ شود گویی نظم خلقت به هم ریخته است.
این مقولات در اغلب نقاط کشور دیده می شوند اما استانهای جنوبی و شرقی ایران در این زمینه به نوعی پیشتازند و چه بسا هزینه های جانی که در این راه پرداخت می شود، غیرقابل جبران است.
خبرنگار مهر با حضور در روند یکی از باورهای خرافی گزارشی تهیه کرده است که روایت آن عینا نقل می شود.
"بیمار یک زن روستایی باردار در یکی از روستاهای اطراف بوشهر بود که هشتمین ماه بارداری خود را می گذراند. این زن دو روز بود که حرف نمی زد و به سختی صحبت می کرد. نمی توانست روی پاهای خود بایستد یا راه برود و هر از گاهی دچار تشنج می شد.
دوست من که از بستگان این زن به شمار می رفت از من خواست که او را همراهی کنم و با موافقت طرفین راهی منزل وی شدیم. پس از ورود، ما را به یک اتاق شش تا هفت متری راهنمایی کردند، زن بیمار را که حلیمه نام داشت در یک جاجیم دستبافت محلی پیچیده بودند و در حالی که یک قطعه آهن پهن به طول تقریبا 20 سانت زیر سر او گذاشته بودند، مثل یک جنازه تقریبا در وسط اتاق خوابانده بودندش و در حالت اغماء به سر می برد.
در گوشه دیگر اتاق یک کمد تخته ای تقریبا دو متری قرار داشت که مردها هنگام ورود آن سوی کمد می نشستند و زنها بر بالین بیمار حلقه می زدند، رفته رفته اطاق پر از زن و مرد شد.
از یک طرف مردها در مورد بیماری زن اظهار نظر می کردند و از طرفی دیگر زنها به دوا و درمان مشغول بودند.
در همین بین یکی از زنها که کودک خردسالی در دامن داشت و جوان هم بود گفت: "همه اش تقصیر از خودمان است، وقتی راه می رویم بسم الله نمی گوییم، هنگامی که آب روی زمین می ریزیم، صلوات نمی دهیم، در شب با احتیاط راه نمی رویم، سر قضا (منظور زن ارواح، جن و انس بود) همه جا هستند، وقتی به حمام می رویم قطعه ای آهن برای پرهیزگاری با خود حمل نمی کنیم، معلوم است که این بلاها سرمان می آید".
هنوز حرف این زن تمام نشده بود که یک زن کهنسال از راه رسید. این زن که نشان می داد از بستگان حلیمه است به حالت هیجان و اضطراب از شوهر حلیمه که او را رضا صدا می کردند، پرسید: رضا نرفتید کسی که بهره (بهره دار به کسی گفته می شود که بتواند با ارواح صحبت کند و آنان را آرام کند تا از بدن بیمار بیرون بروند) داشته باشد بیاورید؟
هنوز رضا لب به سخن نگشوده بود که یکی از مردها که به مشهدی کرم معروف بود و در جمع مردها نشسته بود گفت: من رفتم پایین پاهایش نشستم و دست روی پای او گذاشتم حالش بدتر شد.
با این بیان مشخص شد که مشهدی کرم از جمله کسانی است که بهره دارند. مشهدی کرم در ادامه سخنان خود معتقد بود که جن و انسی که در بدن حلیمه هستند از جنس مونث هستند و به همین خاطر حال حلیمه بدتر شده بود!
این زن مجدداً گفت: همسرت را می آوری تا بر بالین حلیمه بنشیند؟. هنوز این بحث ادامه داشت که یک نفر از مردها سئوال کرد: او را دکتر برده اید؟ دیگری قبل از اینکه رضا شوهر حلیمه سخن بگوید، گفت: "دکتر چه فایده دارد؟ همیشه همین بوده است اگر ارواح بخواهند زنده می ماند و می زاید و اگر نخواهند هر تصمیمی بگیرند ما راضی هستیم".
این آقا بر این عقیده بود که اگر حلیمه دکتر برود یا آمپول بزند برایش مضر و خطرناک است و ممکن است ارواح خبیثه او را بیشتر ناراحت سازند.
در حالی که همه سر در گریبان داشتند و نگران حال حلیمه بودند، یکی دیگر از مردها که فردی مسن بود و و لنگی دور سرش بسته بود، سکوت را شکست و سئوال کرد: آیا برایش "عزایم" ( جلسه ای که تسخیر کنندگان ارواح با چند نفر از همدستان و بیمار جن زده تشکیل می دهد و از اهل پریون می خواهد که فرد جن زده را راحت بگذارد!) گرفته اید؟
پدر حلیمه که حدود 50 سال بود و کت سیاهی برتن کرده بود و ظاهراً خیلی ناراحت به نظر می رسید، گفت: همه کاری کرده ایم از دیروز تا به حال چه کاری که نکرده ایم ؟ رفتیم پیش سید دعا نوشتیم، دیروز غروب به زیارت شاه جبار رفتیم.
پدر حلیمه افزود: در محل قدمگاه شاه جبار که بودیم حالش بهتر شد و چند قدمی راه رفت ولی هر کاری کردیم که در ضریح خوابش ببرد شاید عنایتی خوابش نبرد!
مادر حلیمه که برای جلوگیری از تشنج دخترش پایین پای حلیمه نشسته بود و دو پای او را سفت گرفته بود دائما از دل آه می کشید و به خدا پناه می برد و حالت منتظری را داشت که هر آن در انتظار حادثه ای است به همین دلیل هر کس صحبتی می کرد به دهان او خیره می شد و با دقت حرفها را گوش می داد.
اتاق پر شده بود از زن و مرد به طوری که دیگر جای نشستن نداشت، دود قلیان فضای اتاق را پر کرده بود به حدی که انسانهای سالم از این هوای آلوده رنج می بردند و حلیمه همچنان در بستر خوابیده و به فاصله هر چند ثانیه یک سکسکه بزرگ می کرد، گاهی هم حالت تشنجی پیدا می کرد.
زنها وقتی می خواستند از حلیمه خداحافظی کنند اول از خدا می خواستند که او را شفا دهد و وقتی برمی خواستند انگشت سبابه خود را که آب دهان خود را روی آن قرار داده بودند به منظور رفع نظر و چشم زخم در دهان بسته حلیمه فرو می بردند!
در حالی که چند ساعتی از شب گذشته بود، زنان و مردان روستا فوج فوج به عیادت حلیمه می آمدند. اتاق دیگر جای نشستن نداشت. یکی از جوانها پیشنهاد کرد مردها بهتر است به اتاق دیگری بروند، تعدادی این پیشنهاد را پذیرفتند تعدادی هم مخالفت کردند.
پدر رضا یکی از مخالفین بود. او نظرش این بود که کسانی که به عیادت می آیند باید کنار بستر بیمار بنشینند نه در اتاق دیگر زیرا شگون ندارد!
به ناچار عده ای از مردها به اتاق دیگری که کنار اتاق حلیمه بود و حدود پنج متر طول داشت هدایت شدند. این اتاق ظرف مدت کوتاهی پر شد، همه ناراحت بودند و برای بهبودی حال حلیمه هر کس پیشنهادی می داد. یکی می گفت: او را دکتر ببرید. دیگری می گفت این کار بسیار خطرناکی است چون اهل پریون بسیار از دوا و دکتر و سوزن بدشان می آید. به هر حال شمار عیادت کنندگان حلیمه به حدی بود که ما به ناچار منزل رضا را ترک کردیم.
از شوهر حلیمه پرسیدیم بالاخره دکتر نگفت مریضی حلیمه چیست؟ گفت: "مسئله خاصی ندارد و فرزندش در حال رشد است بنیه جسمی او ضعیف شده چند قرص و یک سوزن تقویتی برایش نوشته و گفته تا چند روز باید استراحت کند اما دیگران با تجویز دکتر مخالف هستند".
در حالی که با رضا خداحافظی می کردیم، مادر رضا که به سختی راه می رفت چند قدمی پشت سر ما آمده و از ما تشکر کرد و گفت: نمی دانم چه چیزی به حلیمه رسیده که اینطور حالش بد شده است ما هم گفتیم انشاالله خدا شفا می دهد و خداحافظی کردیم و از حیاط رضا بیرون رفتیم".
خرافات تیشه به ریشه باورهای دینی می زنند
آنچه که روایت شد، نه رمان بود و نه تخیل، بلکه عین واقعیتی بود که حتی یک کلمه در آن اغراق نشده و تنها آنچه دیده و شنیده شد در این گزارش آمد، واقعیتی که در قرن 21 در ایران اسلامی به خصوص در برخی نقاط جاری و ساری است و متاسفانه این قبیل خرافات تیشه به ریشه باورهای دینی می زنند.
تاسفبارتر اینکه نه تنها در روستاهای اطراف بوشهر، مردم دچار چنین خرافاتی هستند بلکه در سراسر استان معمولا چنین صحنه های چندش آوری وجود دارد. در این میان نیز تعدادی به عنوان بهره دار که می توانند ارواح را به تسخیر خود درآورند، دکان و دستکی دارند و کاسبی می کنند و چه بسا جانهایی که در این میان به خطر می افتد و از دست رفتن آنها به خواست ارواح و پریان و تقدیر ... نسبت داده می شود.
مطب بهره بردار شلوغتر از مطب پزشکان مختصص!!
نمونه بارز گرایش مردم استان به خرافات و نیز تبعات شوم آن در مرکز استان به صورت آشکار فعالیت می کند. مطب یکی از همین آقایان بهره بردار از مطب پزشکان متخصص شلوغتر است و نوبتهای یک ماهه و چند ماهه به بیماران جن زده داده می شود.
نکته جالب توجه دیگر اینکه تسخیر کنندگان ارواح به راحتی مریضهای جن زده خود را نمی بینند، بلکه باید چند نوبت مراجعه کنند و پشت درب مطب بایستند و به او معتقد شوند و از همه پزشکان و مخلوقات روی زمین به جز خدا قطع امید کنند! تا آنگاه نوبتی به فاصله یک ماه به آنان داده شود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا مدتی دکان و بازار این قبیل افراد افت کرد، ولی متاسفانه به علت بی توجهی و کم توجهی و نیز جدی نگرفتن موضوع به خصوص در سالهای اخیر، جن گیری و فال بینی و درمان بیماران با پری و روح، جن گیری و جمادات دوباره رایج شد به گونه ای که امروز در استان هر کس کوچکترین بیماری روانی پیدا کرد بلافاصله می گویند، جن زده شده و به دعا نویسهای محلی و جن گیران روی می آوردند و با این توهمات بیمار را روانی تر می سازند.
متاسفانه بسیار هم مشاهده شده که این گونه بیماران به علت عدم مراجعه به دکتر یا جان باخته اند یا سربار جامعه شده اند.
برنامه ریزی بیگانگان برای ایجاد انحرافات فکری در میان مردم خرافاتی نیازمند مقابله و اتخاذ راهکار جدی است |
در این میان برنامه ریزی بیگانگان برای بهره برداری از این موضوع، مقوله ای که نباید از آن غفلت کرد زیرا آنها با توجه به باورهای خرافی مردم که آن را به حساب فقر و سادگی آنها می گذارند برای تغییر مذهب، ایجاد انحرافات فکری و ... برنامه ریزی می کنند.
اینگونه خرافات اگر هیچ اثری بر کل جامعه نگذارند که دارند زیرا جامعه یک کل به هم پیوسته است، دو اثر مهم بر ذهن و افکار مردم هر منطقه دارند، اول اینکه تعدادی ممکن است با دیدن این قبیل امور به اسلام بدبین شوند یا مسیر بی تفاوت طی کنند، دوم اینکه برخی ممکن است معتقد به این افکار غلط شوند و از حرکت در مسیر اسلام ناب باز بمانند.
شکی نیست که سنتهای خرافی باید از جامعه اسلامی ما رخت بربندند که این امر جز با برنامه ریزی جدی فرهنگی و اسلامی از سوی متولیان میسر نیست.
البته بخش قابل توجهی از سنتهای خرافی و غلط با کوچکترین برنامه ریزی از سوی خود خانواده ها قابل حذف هستند که البته این بخش نیز نیاز به کار فرهنگی دارد.
نظر شما