از همگانی یا عام کردن تفکر نباید و نمی توان عامیانه کردن را تاویل و تفسیر کرد. عام کردن تفکر بدان معناست که ما مشی و محتوای فکری یک رشته خاص را برای افرادی که در آن رشته متخصص نیستند، اما آگاهی مقدماتی از آن دارند معرفی کنیم. نباید پنداشت که عام کردن تفکر به میان جمع بردن و جار زدن آن وعدم توجه به تفاوتهای ذاتی و عرضی مخاطبان آن فکر است. از تفکر نظری هم نباید فوراً فلسفه و بخصوص بحثهای انتزاعی و نخبه پسندانه اش به ذهن متبادر شود.
تفکر نظری اولاً : طیفی را در بر می گیرد که نه تنها فلسفه، که جامعه شناسی، روان شناسی، تاریخ، سیاست و حتی فیزیک و ریاضیات در آن قرار دارند، ثانیاً: اگر فلسفه را نیز در آن پر رنگ کنیم این فلسفه نه منحصر به مابعد الطبیعه است و نه محدود به فلسفه های تحلیلی و تکنیکی و تخصصی.
مقایسه عنوان " همگانی کردن تفکر نظری" با آموزش علوم، برای آنها که از ناممکن بودن همگانی کردن تفکر یاد می کنند می تواند سودمند باشد. ما سالهاست که در سطوح متفاوت تحصیلی سعی در ارائۀ لب لباب و عصارۀ نظریه های گوناگون علمی و فکری از فیزیک و شیمی گرفته تا زیست شناسی و منطق و ریاضیات داشته ایم و به نظر ما این جد و جهد ضمن آنکه بدون آسیب نبوده کم و بیش تجربۀ موفقی به حساب می آید. تفکر نظری اما از آن بابت که اکثرآً با زبان رایج سروکار دارد در مقایسه با پاره ای از علوم که زبان ریاضیاتی را به کار می برند قابلیت بیشتری را دارد تا همگانی نشود، در این جا البته ابهاها و ایهامهای زبانی به هیچ عنوان نباید مغفول افتند.
نباید فراموش کرد که ما واجد تجربیات زیادی از جهت همگانی کردن تفکر نیستیم. به جرأت می توان گفت ادبیات مدون و منظم در این زمینه از پنجاه سال تجاوز نمی کند و از این جهت باید ضعفها و موانع را جزیی از راه پر فراز و نشیبی دانست که پیش رو داریم و پاک کردن صورت مسئله دردی را دوا نمی کند.
"همگانی کردن تفکر" به معنای فدا کردن بحثهای تخصصی و خاص نیست. متفکران و دانشمندان کارهای فنی و تخصصی خود را انجام می دهند و پاره ای افرادی در قالب و چارچوب رسانه های گوناگون از تلویزیون و رادیو گرفته تا نشریات و اینترنت سعی در پراکندن اندیشه ها و آرای تخصصی به زبان ساده دارند. هر دو مشی البته قابل احترامند و به دغدغه¬های انسانی و اجتماعی گوناگون بر می گردند.
تأیید همگانی کردن تفکر به معنای به رسمیت شناختن همۀ آنها که به این کار مشغولند نیست. مطمئناً در این حوزه گروههای زیادی فعالیت می کنند که آسیبهای محلی هم بدانها وارد است. پاره¬ای اصالت را فدای سادگی کرده اند و پاره ای دیگر به جزمی کردن اندیشه های خاصی مبادرت نموده اند، عده ای کارهای دانشگاهی را محکوم کرده اند و عده ای دیگر به ژورنالیسم مبتذلی در آورده اند. همه اینها باطل اند و نیاز به تصحیح دارند.
گفتگو را برای هدف مان؛ یعنی " همگانی کردن تفکر " باید جدی بگیریم. به تحقیق می توان گفت اگر عنوان اعجاز گفتگو عنوان درستی باشد بدان جهت است که گفتگو با کمک پرسش - که این یکی خانه تفکر است- چنان بحث را بسط می دهد و چندان به صراحت گرایش دارد که ژرفترین و ثقیلترین اندیشه ها در برابر آن سر تعظیم فرود می آورند . کافی است به این نکته توجه کنیم که بسیاری از متفکرانی که به گفتگو گرایش پیدا کرده اند دلیل این گرایش را آن دانسته اند که بدین وسیله توانسته اند فراتر از غموض و تخصص روند.
همگانی کردن تفکر در بخش مهمی بر معنای همگانی کردن روش فکری متعالی، درست و بهینه است و با پراکندن محتویات فکری تخصصی و آنها را به خورد افراد دادن متفاوت است. این روش هم می تواند به جای آنکه از طریق آموزه های تخصصی ارائه شود از مثالهای عینی و انضمامی استفاده کند.
فراموش نکنیم ساده و صریح نگاشتن و گفتن از مشکلترین کارهای عالم است. هنگامی که با شادمانی روبرو می شویم که اندیشه های متفکران دشوارنویسی چون کانت، هگل و هیدگر را با زبانی ساده تر از زبان خود آنها ضمن تکیه کردن به متون این بزرگان اندیشه بازگو می کنند، در می یابیم تفکر به زبان ساده تری هم قابل بیان است. پاره ای از متفکران دشوارنویسی چون " جان رالز" و " مارتا نوسبام " با اعتراف به ضعف خود ، وجود افرادی که اندیشه هایشان را به زبانی عامتر بیان کنند ضروری دانسته اند. اینان همه ساده گویی و ساده نویسی را به عنوان فنی که تعدادی از متفکران - شاید بیشتر آنها- فاقد آن هستند مطرح می سازد و آموختن این فن به مانند همۀ فنون دیگر به زبان و کار نیاز دارد.
زمانی " مری وارنوک " متفکر انگلیسی گفته بود که اندیشمندان می توانند مدیریت کارخانه یا سازمانی را بر عهده گیرند. منظور وی از این سخن آن بود که ما انسانها هنگام استفاده از بیان چنان دچار اعوجاجات لفظی و معنایی هستیم که در هر جایگاهی که باشیم به متفکرانی نیاز داریم که این ابهامات را به ما گوشزد کنند، تقسیم بندی های مناسبی از وضعیت زبانی مان صورت دهند وجلوی خودکار عمل کردن زبان را نگیرند. به نظر ما بخشی از تحلیلهای زبانی اگر پا به حوزه ¬های فنی نگذارند نه تنها غامض و پیچیده نیستند که بسیار کارگشا و گره گشایند.
در آثار و اندیشه های متفکران نکته های انسانشناسانه و روانشناسانه زیادی وجود دارند که ضمن زندگی آنها، و البته با تعمق و ژرف نگری به وجود آمده اند، این نکات ضمن آنکه ژرف و جدی اند شیرینی های خاصی برای مخاطبان عام دارند و همچنین به کارآنها می آیند . تکیه بر این آموزه ها بهانه خوبی برای پیوند دادن متفکران با عامۀ مردم است. رسانه ها و مطبوعات می¬توانند شرایط این تکیه و تأکید را فراهم سازند.
نظر شما