۲۲ آبان ۱۳۸۸، ۱۵:۵۳

نقش رسانه در توسعه- 1

رسانه؛ ابزار توسعه یا نتیجه آن

رسانه؛ ابزار توسعه یا نتیجه آن

خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: رسانه ها در جهان امروز با توجه به قدرت و نفوذ خود هیچ گونه مرز جغرافیایی و سیاسی را نمی شناسند و مفاهیمی چون "دهکده جهانی" و "فرو ریختن مرزها" نیز بدلیل تاثیر فراوان رسانه ها مطرح شده اند و ما به بهانه اجلاس اوآنا در چند مقال به بررسی "نقش رسانه در توسعه" کشورها می پردازیم.

درباره نقش رسانه در توسعه و رابطه این دو با هم نظرات متعددی مطرح است که بیشتر آنها رسانه را ابزار و امکانی برای توسعه می دانند و این در صورتی است که خود رسانه از نتایج توسعه می باشد.

در جهان امروز رسانه چنان قدرت و نفوذی پیدا کرده که همه جوامع و تک تک افراد آنها در دایره نفوذ آن قرار گرفته اند و این امر هیچ گونه مرز جغرافیایی و سیاسی نمی شناسد و هر فرد به واسطه اطلاعاتی که از مجرای رسانه های متعدد همچون تلویزیون، اینترنت، سینما و غیره دریافت می کند علایق فراملی پیدا کرده و دولتها هم نمی توانند مانع این امر شوند و مفاهیمی چون "دهکده جهانی" و "فرو ریختن مرزها" نیز بدلیل تاثیرات فراوان رسانه ها مطرح شده اند.

"توسعه" به پیشرفت و نوسازی ساختار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جوامع بر می گردد و این امر باید در کل جامعه و همه افراد آن تسری یابد فلذا رسانه می تواند بهترین ابزار برای تبلیغ و نهادینه کردن الگوی توسعه در هر کشور باشد و شهروندان می توانند از طریق رسانه فرهنگ متوازن با توسعه را فرا بگیرند و این امر ممکن نیست مگر اینکه رسانه ها به طور هدفمند در خدمت برنامه های توسعه قرار بگیرند.

البته باید گفت رسانه های فرا ملی در مواردی حتی می توانند برنامه توسعه ملی یک کشور را مختل کرده و با فضای اطلاعاتی و تبلیغی که ایجاد می کنند مشکلاتی را برای دولتها در پیشبرد برنامه های ملی ایجاد کنند.

درباره رابطه "رسانه و توسعه" نظرات زیادی مطرح است؛ برخی نظرات رسانه را ابزاری در خدمت توسعه می دانند و بعضی تئوری های دیگر رسانه را از نتایج توسعه می دانند، اما آنچه که غیر قابل انکار می باشد نقش و تاثیر رسانه در فرآیند نوسازی و توسعه یک کشور است.

از زمان آغاز گفتمان ارتباط میان رسانه ها و توسعه، یعنی پایان جنگ جهانی دوم، بیش از نیم قرن می گذرد. در این مدت، نظریه پردازان و اندیشمندان عرصه ارتباطات دیدگاههای متفاوت و گهگاه متضادی ارایه داده اند. برخی چون "مک لوهان" واضع دهکده جهانی، منشأ تحول در جوامع را رشد و گسترش رسانه ها و به عکس برخی از نظریه پردازان نو اندیش عصر جدید، رسانه ها را محصول و نتیجه توسعه می دانند. در این بین عده ای نیز معتقدند رسانه ها می توانند هم محرک توسعه باشند و هم نتیجه آن. این عده بر این باورند که اگر به وجه منفی این نظریه توجه شود، رسانه های کشورهای توسعه نیافته و حتی در حال توسعه می توانند هم باعث تشدید توسعه نیافتگی باشند و هم نتیجه آن.

بحث رسانه و توسعه، زمینه در مطالعات و برنامه ریزی های نو سازی بعد از جنگ جهانی دوم دارد. در نخستین نظریه های مطرح شده در دهه 50 میلادی، برای نوسازی جوامع به نقش ارتباطات در توسعه توجه شد. در آن میان، توسعه را عملاً مترادف با رشد اقتصادی دانسته و به همین دلیل نقش ارتباطات در زمینه رشد اقتصادی تعریف شد.

بر اساس نظریات توسعه و نوسازی رسانه جایگاه خاصی درپیشبرد این نظریات دارد. در "پارادایم نوسازی" رسانه به عنوان یکی از عوامل اصلی نوسازی در کشورهای جهان سوم به کار گرفته شده است و می‌شود. از صاحبنظران مطرح این گروه "دانیل لرنر" است که یک الگوی روانشناختی را در افراد شناسایی کرد و معتقد بود که این الگو در مدرن کردن جوامع مؤثر است و رسانه‌ها نیز از کارگزاران مهم نوسازی قلمداد می‌شوند؛ چرا که با نشان دادن چشم اندازهای جدید، مردم را در برابر رفتارها و فرهنگ‌های تازه قرار می‌دهند.

در گروه دوم نظریات توسعه، "مدل تجویزی" مورد انتقاد قرار می‌گیرد و پارادایمی آلترناتیو در برابر مدل تجویزی قرار می‌گیرد. نظریه‌های گروه اول اگر مبتنی بر جبر تکنولوژیک بود، بحث نظریه‌های گروه دوم در حوزه توسعه، مفاهیمی همچون برابری را در برگرفت که توسعه در آن به عنوان فرایندی محسوب می‌شود که دسترسی مردم به فرصت‌های مناسب و پایه دار را در جهت ارتقای زندگی خود و دیگران فراهم می‌سازد. در واقع تعاریف مربوط به رسانه و توسعه، حالت کیفی و کثرت گرایانه‌ای به خود می‌گیرند.

در این نظریه ها نقش ارتباطات در توسعه، انتقال دانش فنی و دستورالعملهای دانش اقتصادی است. این دیدگاهها که رسانه ها را اشاعه دهنده نگرشهای جدید و توسعه اقتصادی می دانند، عموماً دیدگاههای خوشبینانه ای نسبت به ارتباطات دارند. نظریه پردازانی مثل لرنر، شرام، پای و راجرز در این دایره جای می گیرند.

برخی دیگر نظریه ها تحت تأثیر عوامل سیاسی و آگاهیهای اجتماعی شکل می گیرند. در این نظریه ها، رسانه ها و ارتباطات را حاملان اندیشه های مسلط توسعه در نظر می گیرند. در مقابل، کشورهای در حال توسعه یا جهان سوم، آن را در برگیرنده یک نقش تسهیل کننده برای ورود دیدگاههای سرمایه داری مسلط و تغییر ارزشها و هنجارها در جامعه می دانند و اینجاست که مطالعات انتقادی شامل وجه غالب مباحث ارتباطات و توسعه می شوند. متفکرانی مثل شیلر و بخشی از نظریات جدید راجرز از آن جمله اند که معتقدند به جای الگوی واحد و خطی، باید الگوهای متناوب یا مسیر متفاوت توسعه در کشورهای مختلف را به کار گرفت. بسیاری از محققان و اندیشمندان جهان سومی مثل فریره و بنتهام ، مطالعات ارتباطی و توسعه با نگاهی انتقادی را دنبال می کنند.

نظریات دیگری که در سیر مطالعات ارتباطی و توسعه می توان مطرح کرد، پیشرفتهای سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات را چه در زمینه ارتباطات راه دور و چه در زمینه های رایانه مد نظر دارد. در این مرحله، سه حوزه جدید مطالعاتی مطرح می شود. یکی مطالعاتی که بر مباحث جدید جامعه اطلاعات و اقتصاد اطلاعات توجه دارند و مبتنی بر این هستند که ما وارد یک دوره فراصنعتی شده ایم و لذا با الگوهای قبلی نمی توان نسبت بین رسانه و توسعه را بررسی کرد. لذا باید الگوها و چارچوبهای جدیدی را برگزید. دوم، نظریه هایی است که به وجه اجتماعی و سیاسی در مرحله جدید بر می گردد و شکافهای موجود و فزاینده در زمینه ارتباطات و رسانه را مطرح می کنند و به همین دلیل به دنبال یک نوع برابری در جریان اطلاعات هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی هستند. در این زمینه، نظریه هایی مثل شکاف آگاهی را مطرح می کنند و آن را متأثر از شکافی می دانند که در دسترسی به منابع اطلاعاتی وجود دارد. بنابراین، بر آزادی و برابری در توزیع و انتقال اطلاعات تأکید دارند.

مرحله سوم، مرحله نو و مبتنی بر نوعی مطالعات پست مدرن است که به فراساختارگرایی و فرانوین گرایی و نظایر آن توجه دارد. این گروه در توصیف و تبیین وضعیت جدید دیدگاههای انتقادی چپ گذشته را به خدمت می گیرند؛ یعنی در نقد جهان اشباع شده از رسانه و نقد زندگی در دنیای مجازی، به پدیده هایی مثل بروز بی خبری یا بدخبری در وضعیت جدید می پردازند.

اگر مطالعات ارتباطی را بویژه به جوامع در حال توسعه تعمیم دهیم، به این نتیجه می رسیم که رسانه ها هم محرک توسعه اند و هم نتیجه آن. به عبارت دیگر، رسانه ها در وجه منفی هم می توانند عامل توسعه نیافتگی باشند و هم نتیجه توسعه یافتگی؛ یعنی ساخت اجتماعی و سیاسی توسعه نیافته، ارتباطات توسعه نیافته هم دارد و این ارتباطات توسعه نیافته دوباره ساخت اجتماعی و ساخت سیاسی توسعه نیافته را تشدید می کند.

-----------------------

 حبیب اسدی

کد خبر 982253

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha