دکتر علي مطهري در مورد انتقاد پارلمان اروپا به وضعيت حقوق بشر در ايران و اين که اصولا علل اختلاف ما با آنها در بحث حقوق بشر چيست، به خبرنگار مهر گفت: ما در بخشي از حقوق بشر با غربيها اختلاف مبنايي داريم. يعني در مباني و اصول فکري اختلاف داريم. غربيها فقط ميل انسان را مبناي قضاوت در حقوق بشر ميدانند و معتقدند که هرچه بشر به آن تمايل داشته باشد بايد بتواند انجام دهد تا زماني که مزاحم آزادي ديگران نباشد. يعني آنها استعدادهاي انساني و استعدادهاي حيواني در وجود انسان را از هم تفکيک نميکنند و صِرف تمايل انسان را ملاک قرار ميدهند، در حالي که ما معتقديم قواي حيواني انسان بايد تحت مديريت قواي انساني انسان باشد و به عبارت ديگر شهوت و غضب انسان بايد تحت حکومت عقل و اراده انسان باشد و اصولا انسانيت انسان به استعدادهاي انساني او و به عقل و اراده اوست، استعدادهاي حيواني ميان انسان و حيوان مشترک است و فضيلتي براي انسان نيست. به طور خلاصه اسلام در بحث حقوق بشر مباني و اصول منطبق بر فطرت انسان دارد. جالب اينجاست که اخلاق ارسطويي و افلاطوني که بر وظيفه و فضيلت انساني استوار است، ريشه غربي دارد ولي خود غربيها – البته دولتهاي آنها – به اين اخلاق ملتزم نيستند و در واقع به گذشته خود هم پشت کردهاند.
وي ادامه داد: در واقع ما و اروپاييها در بخشي از موضوع حقوق بشر حسن تفاهم نداريم و حرف يکديگر را نميفهميم. مثلا فلسفه قصاص يا حدودي که در اسلام وجود دارد براي آنها قابل فهم نيست. ما معتقديم آن کسي که عمداً و با برنامه انساني را کشته و اساساً اين امر براي او تبديل به يک عادت شده، او ديگر از انسانيت خارج شده و ديگر انسان نيست و بايد جامعه از وجود او پاک شود، همان طور که بدن انسان بايد از وجود ميکروب پاک شود. در واقع وقتي ما او را اعدام ميکنيم يک انسان را اعدام نکردهايم بلکه يک غير انسان را اعدام کردهايم. همين طور درباره حکم زناي محصنه و از اين قبيل.
وي با بيان اينکه بالاخره هرکدام از اينها يک فلسفهاي دارد گفت: ولي در انسانشناسي و حقوق بشر غربي اين چيزها ديده نشده است. لذا ما با آنها اختلاف مبنايي داريم و در نتيجه در يک جاهايي آنها حرف ما را نميفهمند و ما حرف آنها را نميفهميم، ولي گاهي در موارد مشترک، آنها انتقادهايي به عدم رعايت حقوق بشر ميکنند که ممکن است اين انتقادات وارد باشد. اما بحث اين است که فقط آنها نيستند که حق ورود به مسائل ما را داشته باشند، ما هم حق داريم در مسائل آنها دخالت کنيم و وضعيت حقوق بشر آنها را ارزيابي کنيم. اين که بعضي افراد براي پاسخ دادن به اين انتقادات غربيها به اين مسئله تمسک ميکنند که اينها دخالت در امور داخلي کشورها و محکوم است استدلال قوياي نيست، براي اين که ما معتقديم که اسلام به ما اجازه داده و گاهي ما را مکلف کرده که در امور داخلي ديگران دخالت کنيم.
عضو فراکسيون رهروان ولايت با اشاره به اين مطلب که اساساً امر به معروف و نهي از منکر خودش يک نوع دخالت در امور ديگران است، گفت خود پيامبر اسلام در امور کشورها دخالت ميکرد. اگر ايشان در امور ايران باستان و روم قديم دخالت نکرده بود الان ما مسلمان نبوديم. ما در يک جاهايي مجازيم که در امور ديگران دخالت کنيم و در يک جاهايي وظيفه داريم دخالت کنيم. بنابراين اين استدلال، استدلال قوياي نيست که کسي حق دخالت در امور داخلي ديگران را ندارد. ممکن است در عرف ديپلماتيک و در روابط سياسي کشورها اين يک اصل پذيرفته شده باشد، ولي از نظر اسلام پذيرفته نيست. مکتب به ما ميگويد شما مکلف هستيد که اسلام را در سراسر جهان گسترش دهيد و حتي اگر حکومتي مانع گسترش اسلام و توحيد است و اجازه انتخاب آزاد به مردم خود نميدهد آن را سرنگون کنيد.
وي اضافه کرد: به هرحال همان طور که آنها حق دخالت در امور ما را دارند ما هم حق دخالت در امور آنها را داريم. منتها ما کوتاهي ميکنيم، به جاي اينکه تهاجمي برخورد کنيم و اشکالات آنها را بيان کنيم آنها دائما از ما اشکال ميگيرند. براي مثال ما بايد به آنها انتقاد کنيم که چرا خانواده در دنياي غرب اساس و پايهاي ندارد و در حال انقراض است. يا چرا برخي زنان و مردان غربي مثل حيوانات، عريان و نيمه عريان در مجامع عمومي ظاهر ميشوند؟ چرا در برخي کشورهاي غربي پوشش اسلامي اجازه داده نميشود؟ چرا نژادپرستي در کشورهاي غربي اين همه قرباني ميگيرد و بر مهاجران جنايت روا ميدارند؟ چرا غرب به سوي حيوانيت در حال حرکت است و امور خلاف طبع بشر مانند همجنسگرايي را ترويج ميکند؟ آيا کمکم به سوي ازدواج با حيوانات نخواهند رفت؟ و دهها مورد ديگر. همين طور کشتارها و غارتهايي که در بين ملتهاي ديگر ميکنند و در حال حاضر آفريقاي مرکزي شاهد عيني اين واقعيت است. چون ما وارد نميشويم آنها ميآيند ابتکار عمل را به دست ميگيرند و بعد ما انفعالي برخورد ميکنيم.
مطهري درباره قطعنامه اخير پارلمان اتحاديه اروپا گفت: اين قطعنامه در مجموع منفي است ولي نقاط مثبت هم دارد. براي مثال براي اولين بار مسئله تهاجم نظامي را از مصوبه خودشان حذف کردند. مسئله مهم اين است که اين قطعنامه آنها کاري است که هرسال انجام ميدهند و ضمانت اجرايي هم ندارد و ما نبايد حساسيت بيش از حد نشان دهيم، خصوصا اگر با دولت آقاي روحاني مشکل داريم آن را براي تضعيف اين دولت و مذاکرات هستهاي علم نکنيم.
راه حل همان است که ما به مسئله حقوق بشر آنها ورود کنيم و قبل از آن که آنها به ما انتقاد کنند ما به آنها انتقاد کنيم و پاسخ بخواهيم. مثلا سازمان کنفرانس اسلامي بايد درخواست کند که در کشورهاي اروپايي دفتري داشته باشد که وضع حقوق بشر آنجا را رصد کند، همان طور که آنها درخواست تأسيس دفتر در کشورهاي ما را دارند. از آن طرف، ما هم نبايد بهانه به دست آنها بدهيم. برخي سختگيريها که با مخالفان و منتقدان ميشود، ضمن اين که با موازين اسلام و با درايت و تدبير سازگار نيست و هيچ سودي هم به حال ما ندارد، بهانه به دست آنها ميدهد که عليه ما اقدام کنند.
نظر شما