به گزارش خبرنگار مهر، علی اکبر پدرام، دونده 57 سالهای است که شنبه، 18 آبان ماه 44 کیلومتر (از ورزشگاه شریعتی کرج تا بنیاد نیشابور) را میدود؛ هدف او از طی کردن مسیری که آن را «راه شاهنامه» نامگذاری کرده، حمایت از اثر جاودان فردوسی به عنوان نماد فرهنگ و نفی دوی ماراتن است که به کوچک شمردن ایرانیان میپردازد. پدرام یادداشتی را در اختیار خبرگزاری مهر گذاشته و در آن به بیان علت این کار خود پرداخته است. یادداشت او را در ادامه میخوانید:
هجدهم آبان 92، روزی است که میتواند آغازی باشد بر پایان گزافهای تاریخی به نام «ماراتن»، که بر پایه گزارشهای اغراقآمیز و یک سویه «هرودوت»، بر سر زبانها افتاده است. بدین گونه که سربازی به نام «فیدی پیدس»، از دهکده ماراتن تا آتن را دوید، تا به آتنیها بگوید که: سپاهیان ایران شکست خوردند، پس از آن به زمین افتاد و در دم، جان سپرد.
اروپائیان، بر خلاف روش انتقادی خود، بدون نقد و بررسی آن رویداد، چنین وانمود میکنند که اگر آن روز، دموکراسی غربی بر استبداد شرقی پیروز نشده بود، سرنوشت بشریت، دگرگون میشد! سپس با بزرگنمایی آن و گنجاندن چنان رویدادی در کتابهای درسی کودکان و نوجوانان، تسخیر امپراتوری هخامنشیان به دست اسکندر مقدونی و آتش زدن کتابخانههای ایران و ویرانیها و جنایت ها او را تفسیر میکنند و به برائت میکشند. حال، ببینیم چگونه این هدف، شکل گرفته و دنبال میشود:
«در سال 1894 (یا 1896م)، میشل برل فرانسوی، برگزاری این مسابقه دو را در بازیهای المپیک، پیشنهاد کرد و پذیرفته شد و پیش از آن، این رشته از دوی طولانی در المپیک نبود.» اینک، عملاً هر 4 سال یک بار، به جهانیان میگویند که: دموکراسی در جهان، مدیون یونان و سربازان یونانی است که در آن جنگ، ایرانیان را شکست دادند! و شگفتا که در جامعه ورزشی، ذهن کنجکاوی نیست که در لابلای نوشتههای پر از گزافه و دروغ پدر تاریخ در جستجوی کشف حقیقت باشد یا در جهان غرب، که نه، در سرزمین خودمان که ورزشکاران و دوندهها، «ماراتن» وِرد زبانشان شده است!
اگر نمیبودند، پژوهشگرانی چون پروفسور امیرمهدی بدیع با اثر شگرف 15 جلدی «یونانیان و بربرها» و دکتر ن. بختورتاش با کتاب پژوهشی «حکومتی که برای جهان دستور مینوشت» و پروفسور هادی حسن با کتاب «سرگذشت کشتیرانی ایرانیان» و اخیراً پژوهشگر جوان، فرشید ابراهیمی در کتاب «پدرخواندهای برای تاریخ» و دهها اثر موشکافانه دیگر، چه بسا هنوز هم یاوههای «پدر تاریخ»، به عنوان حقیقت محض شمرده و پذیرفته میشد و خودِ ما ایرانیها هم باورمان میشد که خوب شد داریوش شکست خورد و یونانیان پیروز شدند!
اینک، پرسش این است که چه باید کرد، این ننگ بزرگ را که بر پیشانی دموکراسی غرب نشسته و در بازیهای المپیک رخنه کرده و جا افتاه است. تا چه زمان باید دید و تحمل کرد و کاری نکرد؟ این بهت خجالتآور تا به کی؟ اگر زورمان به جامعه جهانی (که عمداً چشم و گوششان را در این زمینه بستهاند) نمیرسد، آیا خودمان در جامعه ورزشی کشورمان، نباید به هوش آییم و جایگزینی برای دروغ ماراتن بیابیم؟
اینک پاسخی بدان پرسش و طرحی نو: «راه شاهنامه»
44 کیلومتر و فراتر از آنچه به نام «ماراتن» انجام میشود که پیوندی است میان فرهنگ و ورزش. اگر ماراتن، نماد «جنگ» است، راه شاهنامه، نماد «فرهنگ» است و اگر امپراتوری رسانه غرب، مجال دهد، میتواند تبدیل به یک فراخوان جهانی شود و چه بسا با فشار افکار عمومی، کمیته المپیک، وادار به بازاندیشی در پذیرش نماد جنگ شود.
طرح «راه شاهنامه»، نخست به شکلی خام در اندیشه نگارنده شکل گرفت، سپس با اندیشه شاهنامهپژوه فرهیخته، استاد فریدون جنیدی درآمیخت و چنان شد که میتواند برای نخستین بار در ایران و جهان، به اجرا درآید و این آرزو و نیاز تاریخی، جامه عمل بپوشد که میتوان و باید ماراتن را که نماد جنگ و برتریجویی است، به «راه شاهنامه» که نماد پیوند فرهنگ و ورزش است، تبدیل کرد.
هنگام آغاز این برنامه، با حضور خبرنگاران رسانهها و حمایت پلیس راهور استان البرز و استان تهران، به همراه تیم پزشکی، ساعت 13 روز 18 آبان 1392، از ورزشگاه شریعتی کرج، تا خیابان جلالیه تهران، ساختمان بنیاد نیشابور، به اشتیاق رسیدن به درس شاهنامه استاد جنیدی خواهد بود.
نظر شما