۱۱ فروردین ۱۳۹۳، ۱۶:۵۴

با شهلا ناظریان و دخترش-1

خاطرات زنی که سال‌ها با مریل استریپ همبازی بود

خاطرات زنی که سال‌ها با مریل استریپ همبازی بود

شهلا ناظریان و مهسا عرفانی دخترش در گفتگویی از دوبله گفتند و ناظریان از سال های خاطره انگیز خود در عرصه دوبله، احساسی که هنگام گفتن نقش ها داشت و اینکه در هنگام دیالوگ گفتن از خود بی خود می شده، سخن گفت.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: شهلا ناظریان را کسی نیست که نشناسد. دوبلور، گوینده، بازیگر. کسی که خاطره های زیادی با آثار و خصوصا صدایش داریم. شهلا ناظریان سال 1329 به دنیا آمده و برادرزاده ایرج ناظریان گوینده پیشکسوت است. از نقش های ماندگاری که وی دوبله کرده است می توان به اینگرید برگمن در فیلم های «کازابلانکا» و «ژاندارک»، ناتالی وود در «مسابقه بزرگ»، مریل استریپ در فیلم های «کرایمر علیه کرایمر»، «اتاق ماروین»، «آوای قلب»، «ساعت‌ها»، «اقتباس»، «خانهٔ ارواح» و فیلم ها و نقش های دیگری از این گوینده پیشکسوت یاد کرد.

چند انیمیشن هم از جمله کارهایی هستند که هم‌اکنون در دست دارد. برای گفتگو با وی و فرزندش به استودیو «سیکات فیلم» می روم. انیمیشن سریالی «بتمن» یکی از پروژه‌هایی است که این روزها شهلا ناظریان مشغول دوبله آن است و تاکنون 5 قسمت ان در 5 جلسه دوبله و ضبط شده است.

بعدازظهر یک روز بهاری است که به استودیو می رسم، هوا بارانی است. داخل استودیو عوامل مشغول دوبله هستند و من فعلا میتوانم آنها را از پشت شیشه ببینم. این طرف سهیل عابدی صداگذار سریال «بتمن» حواسش به سیستم های روبروی خود است. در یکی از سیستم ها صدا را تنظیم می کند و در یک ال سی دی انیمیشن برایش پخش می شود.

ضبط متوقف می شود و من می‌توانم به داخل استودیو بروم. شهلا ناظریان در گوشه ای از استودیو نشسته است، سلام می کنم، جوابم را با لبخند می دهد. کمی آن طرف تر دخترش مهسا عرفانی نشسته است که حدود 27 سال سن دارد و تقریبا به تمام فنون کار دوبله هم وارد است و حتی با نظارت مادرش در کارهای اجرایی مدیریت دوبلاژ هم وارد می شود. مهسا عرفانی هم بسیار گرم و پر حرارت است. او یکی از دو فرزند خانواده عرفانی است که این حرفه را در تمام این سال ها در کنار پدر و مادر دنبال کرده است. 

صداپیشه ها همه جوان هستند و این فضا را مفرح کرده است. این روزها انیمیشن ها طرفدارانی پر و پا قرص دارند و بازارشان حسابی داغ است. لطفی که این جلسه دارد این است که می توانم قسمت های عمده ای از یک انیمیشن را هم ببینم. عوامل تقریبا یکی دو باری تمرین می کنند و بعد بلافاصله می روند سر ضبط. امیرعباس پیام با صداپیشگی نقش بتمن، بهروز علیمحمدی پگی پنگوئن، محمدعلی جان پناه ژوکر و شیلا آژیر و حامد عزیزی از دیگر صداپیشگان این انیمیشن هستند. خود مهسا عرفانی هم نقش دختر بتمن را می گوید. بودن در پشت صحنه کار دوبله هم لطفی دارد که امروز از آن بهره می برم. بعد از اینکه قسمت های امروزی تمام می شود با شهلا ناظریان و مهسا عرفانی گفتگو می کنم.

شهلا ناظریان در این گفتگو از روزهای خاطره انگیز خود در عرصه دوبله می گوید.

*ابتدا می توانم بپرسم نوروز امسال چه کارهایی از شما را می‌بینیم؟

مهسا عرفانی: چند انیمیشن تا الان کار کرده ایم برای شبکه نمایش خانگی که «بتمن» هم در راستای همان هاست. «مرد عنکبوتی»، «لاک پشت های مبارز» یا «نینجا» و «صوفیا» برای ویدئو رسانه ایرانیان است. همچنین برای شبکه های مختلف دوبله هایی داشتیم که البته چون همه را در استودیو شبکه یک دوبله می کنیم، نمی دانم در کدام شبکه ها پخش می شود که تعدادی از آنها برای نوروز بوده است.

فیلم های زیادی در این روزها بوده اند. ما دو زمان کاری داریم یکی از 9 صبح تا 6 عصر و دیگری از 6 عصر تا شب که گاهی تا 2 یا 3 شب طول می کشد. مادرم چند فیلم را کار کرده، فیلم «عمو راجو»، «ژاپولو» و «آقای گل» که برای عید هستند. حدود 7 فیلم هستند که در تلویزیون برای نوروز پخش می شوند.

*کار با جوانان چطور است خانم ناظریان، اذیتتان نمی کنند؟

شهلا ناظریان: نه اتفاقا خیلی خوب و صبور هستند. من از زمانیکه حالم بد شد این کار را به مهسا سپردم و خودم نظارت می کنم ولی اصل کار را به دخترم سپرده ام. از زمانیکه مهسا متولد شد هرجایی که ما می رفتیم با ما بود و از 5 سالگی هم فیلم دوبله می کرد، یعنی من در گوشش می گفتم و بعد مهسا تکرار می کرد چون سواد نداشت. بعد از آن هم به مدرسه رفت و این حرفه را ادامه داد تا امروز که به اینجا رسیده است و در این 7 سالی که من حالم خوب نبود خیلی خوب همه چیز را یاد گرفته و همه کارهای من را انجام می دهد.

مهسا عرفانی: همه این سال ها به نوعی برای من کارآموزی بود و توانستم از مادرم تجاربی را که در حدود 50 سال آموخته است به یکباره بیاموزم و این شانس بزرگی برای من بود، چون مدیر دوبلاژی پروسه ای دارد ولی من چون از کودکی این صداها در گوشم بود شاید زودتر در این کار موفق شدم. کار ما بیشتر تجربی است باید پشت میز بنشینید، گوش بدهید، آکسان ها را ببینید و اصلا نمی شود که کسی بیاید و بگوید که مثلا با این فرمول این جمله را بگو تنها باید گوش بدهید، در کار حضور داشته باشید، بزرگان این کار را ببینید تا متوجه شوید که جمله را چطور بر زبان بیاورید. گویندگی برای من عادی بود در حوزه مدیر دوبلاژی هم همانطور که گفتم یک پیشکسوت هم اینجا در استودیو و هم در خانه پشت من بود و همه مسایل کار را به من می گفت و راهنمایی ام می کرد.

*درباره مسیری که تاکنون داشته ای چطور فکر می کنید؟ به نظر خودتان نسبت به دیگران چه جایگاهی دارید؟

عرفانی: فکر می کنم خدا رو شکر جلوتر هستم البته این به علایق آدم ها بستگی دارد. من و خواهرم هر دو در یک خانواده هنری هستیم. خواهرم به این کار علاقه نداشت و لیسانس صنایع غذایی گرفت ولی من علاقه داشتم و ماندم و چون از کودکی در این کار بودم همه چیز هم برای من هموار بود و به خاطر وجود پدر و مادرم این شانس را داشتم که از این فرصت استفاده کنم.

*شما دوست داشیتد دختر دیگرتان هم وارد این حرفه شود یا خیر؟

ناظریان: خیر، من هیچ کاری را برایشان تعیین نکرده بودم. برای من مهم این بود که هر کدام هر چه را که می خواهند به آن برسند. دختر دیگرم دوست داشت درس بخواند. بسیار لذت دارد که این دخترم هم به جای من هم اکنون کار می کند.

*چقدر در این سال ها به او سخت گرفته اید که واقعا بتواند آبروی شما باشد؟

ناظریان: نه تنها سخت نگرفته ام که تشویقش هم کرده ام. مهسا آنقدر خودش به این کار علاقه داشت و آنقدر کار را دوست داشت که اصلا نیازی به سختگیری های ما نبود. مثل خود من بود، من هم وقتی که کار دوبله را شروع کردم بدون وقفه کارم را ادامه می دادم. مهسا هم به دنبال این نبود که من یا پدرش نکته ای را به او بگوییم بلکه خودش به دنبال مسایل می رفت.

عرفانی: اگر عاشق این کار نباشید خیلی سختی دارد چون نه زمان دارد، نه مکان و شما باید بتوانید در این کار بمانید و برای این ماندن عشق و استعداد بسیار مهم است. بسیاری بوده اند که به من گفته اند چون پدر و مادر تو در این کار بوده اند خودت هم وارد شده ای و فکر می کنند که پدر و مادرم به من نقش داده اند. اما خودشان بعد متوجه شده اند که استعداد چقدر نقش دارد و به طور مثال وقتی من پای میکروفن می نشینم دیگر پدر و مادری وجود ندارد. اگر من استعداد نداشته باشم هیچ مدیر دوبلاژی دفعه بعد به سراغ من نمی آید. خیلی ها ابتدا فکر می کنند که این حرفه را دوست دارتد، بعد می خواهند نقش بگویند ولی در همان ابتدا نمی توانند و بعد از مدتی می روند چون در این کار باید صبر زیادی داشت.

اینکه بخواهند بدوند تا به پیشکسوت ها برسند، بسار سخت است چون واقعا حرفه ای است که ندارد و واقعا به تخصص نیازمند است. بسیاری از کسانی که صدایی روی فیلم می‌گذارند، به اصطلاح تنها فیلم را به فارسی تبدیل می کنند و دوبله درستی از نظر پیشکسوت ها انجام نمی دهند.

*چقدر خانواده خود شما حمایتتان کرده بودند؟ فکر می کنم شما هم در آن زمان سختی های زیادی داشته اید؟

ناظریان: مادرم بیشتر مشوقم بود.

*پدر چطور؟

ناظریان: پدرم چندان نظری نداشت، نه تشویق می کرد و نه تنبیه. اما مادرم بیشتر تشویقم می کرد. مادرم به من می گفت این کار خوب است و تو باید پشتکار داشته باشی. من بارها با چشم گریان به منزل می آمدم و می گفتم که من دیگر سر این کار و حرفه نمی روم مادرم مرا نصیحت می کرد و می گفت تو سر هر کار دیگری هم که بخواهی بروی به همین شکل ممکن است برایت بزنند. یعنی وقتی بدانند کسی ترقی و رشد و پیشرفتش حتمی است برایش می زنند. گفت اگر می خواهی پیشرفت کنی باید بمانی و دوام بیاوری.

آن زمان حدود یک سال از گویندگی من می گذشت که استودیو «دماوند» از من خواست که در آنجا آنگاژه شوم، یعنی به صورت دائمی آنجا کار کنم. می توان گفت فیلم چهارم بود که به من رل مهم پیشنهاد کردند. بیشتر خانم هایی که با من همکار بودند، به من حسادت می کردند و من هر شب از دست اینها با گریه به خانه می رفتم. تا اینکه یک بار که برای گفتن یک رل به استودیو «دماوند» رفتم آقای روبیک صاحب استودیو صدای مرا شنید و از دیگران پرسید که چند سال سابقه دارم. سپس مرا همان شب به منزل رساند و در مسیر با من صحبت کرد. من آن شب هم ناراحت بودم. به او گفتم من از دست دوبلورها شاکی هستم، اینها مگر کی هستند که بخواهند مرا اینقدر اذیت کنند. سپس به من پیشنهاد کار داد و در آنجا آنگاژه شدم. من در آنجا فقط باید به آقای روبیک جواب می دادم و مدیر دوبلاژهایی هم که به آنجا می آمدند حق انتخاب نداشتند و باید از میان ما انتخاب می کردند. حدود 4 سال من آنجا بودم و گویندگی را واقعا آنجا یاد گرفتم.

*چه سال هایی می شد؟

ناظریان: حدود 50 سال پیش

*یعنی دهه طلایی دوبله ایران؟

ناظریان: بله زمانی که من و عرفانی، مظفری و خسروشاهی وارد دوبله شدیم، اسماعیلی و ژاله کاظمی قبل از ما بودند.

*از کسانی که در طول مسیر حرفه ایتان به شما کمک کردند نام می برید؟

ناظریان: کسی که خیلی به من کمک کرد مهین کسمایی بود. یکی از نقش هایی که در همان اوائل به من داده شده بود یک زن حامله بود و من آن زمان هنوز 16 سال داشتم، بلد نبودم که چطور باید به جای این شخصیت حرف بزنم. کسمایی مرا راهنمایی می کرد که چطور بگویم و چه بگویم تا رل خوبی شود، من واقعا از او متشکرم، تنها زنی بود که به من کمک کرد.

*اولین نقش خود را به یاد دارید؟

ناظریان: اولین نقشی که دوبله کردم برای فیلمی با عنوان «هشت زن از جهنم» بود. برای این کار خاطرم هست که 8 زن برای دوبله جلوی میکروفون ها نشسته بودند و من چون خجالت می کشیدم عقب ایستاده بودم. مدیر دوبلاژ آقای شرافت بود. دفعه اول دیالوگی که من باید می گفتم رد شد، آقای شرافت از من پرسید که چرا نقشت را نگفتی و من به او گفتم که جایی نداشتم که بتوانم بروم جلوی میکروفن. آقای شرافت جایی را برای من باز کرد و من جلوی میکروفن رفتم و دیالوگم را گفتم.  سپس به من گفت تو که خیلی خوب گفتی چرا خجالت می کشی.

بعد از آن فیلم دیگری بود که آقای زرندی مدیر دوبلاژ بود. نقش‌های اول را منوچهر اسماعیلی و خانم تاجی احمدی می گفتند، یکی از نقش ها در این فیلم صدای کودکی بود که صاحب نقش نیامده بود و تاجی از من خواست تا آن را بگویم. من فکر نمی کردم بتوانم اما آقای زرندی و اسماعیلی به من کمک کردند و این اولین نقشی بود که بعد از 2 فیلم گفتم. این نقش بزرگی بود و در تمام فیلم دیالوگ داشت.

*چطور شما را راهنمایی می کردند؟

ناظریان: آنها به من راهنمایی نمی کردند اما خود من بیشتر گویندگی را از منوچهر اسماعیلی و چنگیز جلیلوند یاد گرفتم. چون در هنگام دوبله ها به آنها نگاه می کردم تا ببینم چطور نقش هایشان را دوبله می کنند و سعی می کردم نقش خود را مثل آنها بگویم و کارم حس داشته باشد. در واقع من از اینها و همچنین از ژاله کاظمی تقلید می کردم چون می دیدم کار این افراد خوب است و گوینده های درجه یک بودند. بنابراین من همیشه سعی می کردم از آنها درس بگیرم.

*بسیاری از دوبلورهای پیشکسوت از انتقال احساس در کار خود می گویند شما چگونه این را از آنها می گرفتید؟

ناظریان: من به احساس آنها نگاه می کردم که چطور نقش را می گویند و چطور این احساس برای‌شان پیدا می شود. من بیشتر به این شکل درس می گرفتم، اینکه چطور ژست می گیرند. معمولا بیشتر از آن هنرپیشه اصلی انرژی صرف می کردند تا به آن نقش اصلی برسند. مهسا هم به من و پدرش نگاه می کرد. البته من نمی گویم که گوینده خوبی هستم ولی در همان حد به مهسا هم یاد دادم.

*دوبلورها آنقدری که انرژی می گذارند دیده نمی شوند، من دوست دارم بدانم خود شما چطور حس می گرفیتد که اینقدر کارهای شما و نقش هایتان ماندگار شده است؟

ناظریان: ابتدا که مدیر دوبلاژها به اندازه شناختی که از ما داشتند و حسی که ما داشتیم، به کار دعوت‌ما می‌کردند. مثلا آقای شرافت می خواست فیلم «کازابلانکا» را دوبله کند، پیش‌تر فیلم را دیگران نیز دوبله کرده بودند. آن زمان من همسر حسین عرفانی بودم و این بار آقای شرافت از من و عرفانی خواست که 2 نقش اصلی آن را بگوییم. من فکر می کنم تمام وجودم در هنگام دیالوگ گفتن مختص این زن می شد.

عرفانی: من خاطرم هست فیلمی با عنوان «ساعت ها» بود که حدود 10 سال پیش در استودیوی قرن 21 دوبله شد و ژاله کاظمی مدیر دوبلاژ بود. با اینکه خودش گوینده توانمندی است اما نقش «مریل استریپ» را به مادرم داد و گفت فقط شهلا ناظریان می تواند از پس این نقش بر بیاید. من آن موقع شاید حدود 16 سال داشتم، آن زمان من هم در استودیو بودم و خانم کاظمی در قسمت صداگذاری کار بود، نقش بسیار سخت و پر هیجانی بود. در صحنه ای از این فیلم که مریل استریپ در آشپزخانه داد و هوار می کشد و همه چیز را به هم می ریزد، مامان در حال گفتن دیالوگ های این صحنه بود و خانم کاظمی همینطور در اتاق دیگر با هیجان می گفت «آفرین آفرین». می دید که مادر دارد همه را پشت سر هم و بدون وقفه اجرا می کند و شاید حدود 10 صفحه ای شد که همینطور ادامه داد.

هیچ گاه آن صحنه یادم نمی رود که خانم کاظمی همراه با مادر همینطور می گفت «آفرین» و تا زمانیکه که دیالوگ های آن صحنه تمام شد، خانم کاظمی هم نفسی راحت کشید. مریل استریپ هم بازیگری است که تنها یک گوینده می تواند به جای او سخن بگوید و واقعا مادرم تمام و کمال این صحنه را اجرا کرد. هنوز هم که هنوز است و مادرم دیگر دوبله نمی کند، بسیاری به مادرم می گویند که «شهلا، مریل استریپ فقط کار خود توست».

*خود شما می توانید این صحنه ها را شرح دهید؟

ناظریان: من اصلا نمی فهمیدم که چه اتفاقی رخ می دهد. وقتی شروع به گفتن دیالوگ می کردم همینطور بی وقفه ادامه می دادم  تازه زمانی که تمام می شد. آن لحظه بود که به خودم می آمدم و می فهمیدم که تمام شده است و من همه دیالوگ ها را پشت سر هم گفته ام. واقعا به این شکل بود و من متوجه چیزی نمی شدم. فیلم «نابودگر2» فیلمی بود که من همینطور پشت سر هم دیالوگ ها را گفته بودم و تازه زمانی که تمام شد فهمیدم که چگونه دوبله کرده ام و بی وقفه صحنه را به پایان رسانده ام. وقتی نقشی را می گفتم واقعا از خود بی خود می شدم.

ادامه دارد...

کد خبر 2256844

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha