خبرگزاری مهر- گروه ایران در جهان: تسلط و کنترل بر مسیر عبور آب نیل به مصر و سودان، حضور در پیرامون نزدیک این کشورها، متأثرساختن ساختارهای سیاسی و امنیتی کشورهای پیرامونی در جهت اهداف خود را می توان از دلایل گسترش روابط اسرائیل با سودان جنوبی در نظر گرفت.
نسبت سیاست و اقتصاد در اقتصاد سیاسی مورد توجه است. یکی از مسائلی که باعث شد تا رشته اقتصاد سیاسی مورد توجه باشد، اهمیت مسائل اقتصادی در دهه های اخیر است. اقتصاد که زمانی در زمره سیاست های سفلی(low politics) قرار می گرفت با گسترده شدن روابط تجاری میان کشورها و وابستگی متقابل به امری در حوزه سیاست علیا(high politics) تبدیل شده است.
امروزه روابط اقتصادی با یک کشور صرفاً از جنبه اقتصادی قابل تحلیل نیست. اقتصاد به موضوعی تبدیل شده که با سیاست و امنیت پیوند جدایی ناپذیری دارد. شاید این پیوند بیش از همه برای اسرائیل موضوعیت داشته باشد.
اسرائیل که با معضل به رسمیت شناخته شدن از سوی کشورهای اسلامی مواجه است، همواره سعی کرده از طریق روابط اقتصادی با کشورهای دیگر بر این معضل فایق آید.
اگر اقتصاد و سیاست دو امر لازم و ملزوم باشند و سخن در مورد هر یک جدا از دیگری به علت رابطه جدلی و تأثیر متقابل بین آنها امکان پذیر نباشد، بنابراین تصمیم گیری سیاسی برای اسرائیل و رابطه آن با اقتصاد مفهومی غیر از مفهوم سنتی آن خواهد داشت، به طوریکه غالباً سیاست پایه و اساس را تشکیل می دهد و سایر مسائل از جمله اقتصاد در خدمت آن قرار می گیرد؛ تصمیم گیری سیاسی بر حسب مفهوم رایج و طبیعی رابطه بین اقتصاد و سیاست یا برحسب این تعریف که «سیاست، اقتصاد فشرده است» جایگزین نقش محوری اقتصاد می شود.
از این رو رژیم صهیونیستی در استراتژی سیاست خارجی خود با کشورهای منطقه به ویژه از سال های دهه 90 میلادی بر نفوذ اقتصادی به عنوان راه حلی موفق در پیشبرد اهداف خود در منطقه تأکید کرده است.
بر این اساس روابط اقتصادی با محیط بیرونی در وهله اول به عنوان به سرانجام رساندن فرآیند ادغام و شناسایی به عنوان یک دولت مشروع و برابر در منطقه و در وهله دوم رفع مشکلات اقتصادی خود و تحکیم و توسعه روابط با دیگر کشورها از طریق باز کردن درهای منطقه به روی خود و تحت فشار قرار دادن کشورهای منطقه است.
صهیونیستها که در طول سال های نخستین حیات خویش از سوی اکثر کشورهای جهان نامشروع شناخته شده بودند با بهرهگیری از اختلافات و رقابت های میان دولت های عربی و اسلامی و استفاده بهینه از توان عظیم مالی و سرمایه داران یهودی و با هم پیمانی با قدرت های بزرگ و بیش از همه ایالات متحده آمریکا توانست با توجه به ضعف اقتصادی کشورهای جهان اسلام راه نفوذی بیابد و از این طریق مشروعیت خود را گسترش دهد.
تا پیش از پایان جنگ سرد اسرائیل نتوانسته بود به موفقیت های قابل توجهی در منطقه دست یابد. پس از تحولات جنگ سرد و به ویژه پس از جنگ خلیج فارس قدرت نفوذ اسرائیل در منطقه به میزان چشم گیری افزایش یافت. علاوه بر این سیاستمداران اسرائیلی با در پیش گرفتن عمل گرایی مصلحت اندیشانه در چارچوب نظریاتی همچون تز خاورمیانه جدید شیمون پرز اولویت نخست خویش را نفوذ اقتصادی در منطقه قرار دادند.
این امر در جهت تحقق تدریجی سیاست استراتژیک اسرائیل که خروج از انزوای سیاسی در منطقه است، ارزیابی می گردد.
اسرائیل با بهره گیری از شیوه های نفوذ اقتصادی در منطقه و بهره گیری از امکانات و توانایی های خود براساس شرایط خاص آن کشور یا منطقه از طرفی تلاش می کند تا با بهبود و رونق اقتصادی مورد رضایت خود از طریق سرمایه گذاری در کشورهای هدف به ویژه در آسیای مرکزی و قفقاز، ترکیه، کشورهای عربی و شاخ آفریقا اهمیت استراتژیک خود را در چارچوب این سیاست در کشورهای منطقه گسترش دهد و از سوی دیگر بتواند علاوه بر کسب مشروعیت بیشتر در عرصه جهانی مانع نفوذ کشورهایی که بر خلاف مصالح ملی این رژیم عمل می نمایند، از جمله ایران گردد و از این طریق بتواند با فشارهای سیاسی و اقتصادی وارد شده بر کشورهای مذکور روند دستیابی به اهداف خود را تسهیل و تسریع نماید.
بن گورین برای خارج شدن اسرائیل از حلقه انزوا و دستیابی به صلح دو هدف را اعلام کرده بود که یکی کشیدن حصار انزوا پیرامون جهان عرب بود. او در هدف دوم بیان می کرد که از آنجا که اسرائیل نمی تواند همسایگان را مجبور به امضای قرارداد صلح کند، هیچ چیز بهتر از بدست آوردن دوست در کشورهای آسیایی و آفریقایی نیست که از رهگذر آن کینه اعراب نسبت به اسرائیل کاهش یابد که این امر باعث برقراری صلح می شود. برای تحقق این اهداف اسرائیل سعی کرده با دریافت وضعیت بد اقتصادی کشورهای آفریقایی و برتری اقتصادی خود به اهداف خود از رهگذر نفوذ اقتصادی در این کشورها نایل آید.
افرایم سینه وزیر کابینه رژیم اشغالگر قدس می گوید: از آنجا که سودان از کشوری اسلامی و افراطی و حامی و صادرکننده تروریسم است، لذا اسرائیل اهمیتی خاص و استراتژیک به همسایگان این کشور در شاخ آفریقا، اتیوپی و اریتره می دهد؛ زیرا چنانچه منطقه شاخ آفریقا و بویژه دریای سرخ تحت نفوذ ایران و سودان درآید در این صورت منافع استراتژیک اسرائیل به شدت تهدید خواهد شد.
وی افزود: از آنجا که از یکسو تجربیات ارزشمندی در زمینه ساخت پروژه های بزرگ آبی داریم و از سوی دیگر با هر سه کشور مصر، اتیوپی و اریتره روابط خوبی داریم، می توانیم در آینده با طرح ابتکاری به کاهش تنش سیاسی بین این سه کشور ناشی از اختلاف بر سر مسائل آب کمک کنیم. در اهمیت شاخ آفریقا برای اسرائیل هیچ شکی نیست و لزوم اختصاص بخشی از امکانات اقتصادی و اجتماعی به منظور کمک و مشارکت در توسعه کشورهای عمده آن نیاز به دلیل و برهان ندارد. پیش بینی صحیح موقعیت آینده اسرائیل ایجاب می کند که از دوری منطقه مذبور هراسی نداشته باشیم و بخش های خصوصی و دولتی را برای فعالیت در آن تشویق نماییم.
همکاری اسرائیل با کشورهای آفریقایی و نفوذ اقتصادی در این منطقه و گسترش روابط با سودان جنوبی از رهگذر حضور در عمق استراتژیک کشورهای منطقه به ویژه اعراب و به محاصره درآوردن آنها نیز قابل ملاحظه است. تسلط و کنترل بر مسیر عبور آب نیل به مصر و سودان، حضور در پیرامون نزدیک این کشورها، متأثرساختن ساختارهای سیاسی و امنیتی کشورهای پیرامونی در جهت اهداف خود را می توان از دلایل گسترش روابط اسرائیل با سودان جنوبی در نظر گرفت.
کارشناسان اسرائیلی در کشورهای آفریقایی حضور دارند و کارآموزان آفریقایی نیز در زمینه های مختلف در این رژیم آموزش می بینند. نکته قابل توجه این است که اکثر کارشناسان اسرائیل که به آفریقا عازم می شوند، از نظامیان بازنشسته هستند و اکثر کارآموزان آفریقایی در فعالیت های امنیتی اسرائیل مشغول به تحصیل هستند. این نشان از نفوذ در ساختارهای اجتماعی و تصمیم گیری و به ویژه شخصیتهای سیاسی و نظامی آفریقاست. کنترل و تسلط بر کشتیرانی در دریای سرخ نیز از جمله اهداف نفوذ اقتصادی اسرائیل در آفریقاست.
.....................
*جواد حیراننیا
نظر شما