۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵، ۸:۱۰

/ به مناسبت سالروز ولادت امام حسن عسگري(ع ) /

امام حسن عسگري(ع) و نفوذ فرهنگ شيعه در فلسفه و كلام

امام حسن عسگري(ع) و نفوذ فرهنگ شيعه در فلسفه و كلام

خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه : امروز شنبه 8 ربيع الثاني 1427 هجري قمري، سالروز ولادت امام حسن عسگري(ع) است، در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احكام الهي و مناظرات كلامي جنبش علمي خاصي يافت و فرهنگ شيعي در رشته هاي ديگر مانند فلسفه و كلام نيز رسوخ كرد .

حضرت امام حسن عسگري (ع) 

امام حسن عسگري (ع ) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت تا حجت حق را آن چنان كه شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزكار در سفري كه امام عسگري (ع ) به سامرا كرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت كرد . 

سيرت امام حسن عسگري (ع)

امام حسن عسگري (ع ) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي، باشكوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود . راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش در ايام عمر كوتاه خود روشن كرد .

دوران امامت 

دوران عمر 29ساله امام حسن عسگري (ع ) به سه دوره تقسيم مي شود . دوره اول 13سال است كه زندگي آن حضرت در مدينه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نيز نزديك به  6 سال امامت آن حضرت است.

دوره امامت حضرت عسگري (ع ) با قدرت ظاهري بني عباس رو در رو بود . لفايي كه به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلند پروازيهايي داشتند .

امام حسن عسگري (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذراند . زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمكار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را  به وسيله آن دو غلام  آزار بيشتري دهد ، اما آن دو غلام كه خود از نزديك ناظر حال و حركات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گرائيده بودند . وقتي از اين غلامان جوياي حال امام مي شدند ، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با كسي سخن نمي گويد .

عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري كه داشت وقتي با حضرت عسگري ملاقات مي كرد به احترام آن حضرت برمي خاست  و آن حضرت را بر مسند خود مي نشاند . پيوسته مي گفت : در سامره كسي را مانند آن حضرت نديده ام ، وي  زاهدترين و داناترين مردم روزگار است . پسر عبيدالله خاقان مي گفت : من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم . مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم . مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند .

با آنكه امام  جز با خواص شيعيان خود معاشرت نداشت، دستگاه خلافت عباسي  براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت . 

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسگري (ع ) يكي نيز اين بود كه از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شيعه ، به دست كساني سپرده مي شد كه دشمن آل محمد (ص ) و جريانهاي شيعي  بودند ، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود .
 
چنانكه نوشته اند احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم و او نسبت به اهل بيت رسالت ، نهايت مرتبه عداوت را داشت .

اصحاب امام حسن عسگري ، متفرق بودند و امكان تمركز براي آنان نبود ، كساني چون ابوعلي  احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي  در بغداد مي زيستند ، فشار و مراقبتي كه دستگاه خلافت عباسي ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود كه جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري  واداشته بود . اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت كلي، اين همه سختي را تحمل مي كرد و لحظه اي از حراست  و نگهباني موضع غفلت نمي كرد .

اينكه حضرت هادي (ع ) و حضرت امام حسن عسگري (ع ) هم از سوي  دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما جز با ياران خاص و كساني كه براي حل مشكلات زندگي مادي و ديني  خود به آنها مراجعه مي نداشته و كمتر معاشرت مي كردند به جهت آن بود كه دوران غيبت حضرت مهدي (ع ) نزديك بود و مردم مي بايست كم كم بدان خو گيرند  و جهت سياسي و حل مشكلات خود را از اصحاب خاص كه پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند  و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد .

امام حسن عسگري (ع ) بيش از 29سال عمر نكرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي ، آثار مهمي  از تفسير قرآن و نشر احكام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حركت انقلابي  شيعياني كه از راههاي دور براي كسب فيض به محضر امام (ع ) مي رسيدند بر جاي گذاشت .

در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احكام الهي و مناظرات كلامي جنبش علمي خاصي  تجديد شد و فرهنگ شيعي  كه تا آن زمان شناخته شده بود در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و كلام نيز رسوخ كرده و باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق كندي  ، كه خود معاصر امام حسن عسگري بود و تحت تعليمات آن امام  گرديد .

در قدرت علمي  امام (ع )  كه از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود نكته ها گفته اند . از جمله يعقوب بن اسحاق كندي فيلسوف بزرگ عرب كه دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مكتب وي بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و كتابي را كه بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد .

ماجراي جانشين بر حق امام عسگري(ع)

ابوالاديان مي گويد : من خدمت حضرت امام حسن عسكري (ع ) مي كردم . نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم . در مرض موت ، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي  شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد ، در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالاديان به امام عرض مي كند : اي سيد من ، هرگاه اين واقعه دردناك روي  دهد ، امامت با كيست ؟  فرمود : هر كه جواب نامه من را از تو طلب كند . ابوالاديان مي گويد : دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما . امام فرمود : هركه بر من نماز گزارد . ابوالاديان مي گويد : باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم . امام مي گويد : هر كه بگويد كه در هميان چه چيز است او امام شماست . ابوالاديان مي گويد : مهابت و شكوه امام باعث شد كه نتوانم چيز ديگري  بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر كذاب برادر امام حسن عسگري  را ديدم كه نشسته  و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند .

من از اين بابت بسيار تعجب كردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم . اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نكرد . چون بدن مطهر امام را كفن كرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمي آمد و جعفر كذاب را دعوت كرد كه بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ايستاد ، طفلي گندمگون و پيچيده موي ، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را كشيد و گفت : اي عمو پس بايست كه من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ايستاد . سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي  امام علي النقي (ع) دفن كرد .

سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را كه با تو است تسليم كن . من جواب نامه را به آن كودك دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسيد : اين كودك كه بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام . در اين موقع ، عده اي  از شيعيان از شهر قم رسيدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره كردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو كه نامه هايي كه داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند ! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : اي مردم قم با شما نامه هايي  است از فلان و فلان و همياني ( كيسه اي ) كه در آن هزار اشرفي است كه در آن ده اشرفي است با روكش طلا .

شيعياني كه از قم آمده بودند گفتند : هر كس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم كن .
جعفر كذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل كرد . معتمد گفت : برويد و در خانه امام حسن عسگري (ع ) جستجو كنيد و كودك را پيدا كنيد . رفتند و از كودك اثري نيافتند . ناچار " صيقل " كنيز حضرت امام عسگري (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينكه او حامله است . ولي هرچه بيشتر جستند كمتر يافتند . خداوند آن كودك مبارك قدم را حفظ كرد و تا زمان ما نيز در كنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد . .

کد خبر 321242

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha