مورخان و پژوهشگران نام این شاعر را محمد و لقبش را فرید الدین و کنیه اش را ابوحامد نوشته اند. او که در اشعارش بیشتر به عطار تخلص کرده و گاه هم نام "فرید" را برای تخلص شعری خود برگزیده شاعری است که درباره دلیل میل او به عرفان و تصوف روایتهای مختلفی وجود دارد.
روایتی که بیشتر بر سر زبانهاست و از سوی تذکره نویسانی چون دولتشاه و جامی تقویت شده است، ماجرای ملاقات عطار با درویشی است که حاجت خود با وی در میان می گذارد ولی عطار بدو توجه نمی کند و آنچه در گفتگوی آن دو می گذرد باعث تحول فریدالدین می شود. از سویی دیگر راویان و عطارشناسان دیگر به استناد زمان تدوین "مصیبت نامه" و "الهی نامه" اذعان دارند که تمایل عطار به تصوف به سالهای دورتری از زمان اشاره شده درباره جریان دیدار با درویش بازمی گردد. اشارات شیخ در باب علاقمندیش به صوفیان در مقدمه "تذکره الاولیا" از دیگر مسایلی است که صاحب نظران در طیف دوم دیدگاه خود را بدان مستند میکنند.
اینکه عطار در چه برهه ای از زندگیش روی به تصوف آورد قطعا از لحاظ تاریخی و پژوهش در سیر آثار او امر مهمی است ولی در یک نگاه کلی می توان او را یکی از پرکارترین شاعران فارسی زبان دانست که در عرفان نیز به مقامی فاخر دست یافت تا جایی که مولانا خود را در خم کوچه ای دانست و عطار را در پایان سیر و سلوک هفت شهر عشق.
هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر هم یک کوچه ایم
"عطار عارف" نه چهره ای تک وجهی بلکه شخصیتی بود که در شعر پارسی کمتر چهره ای مانند او ظهور یافته و اغراق نیست که او را یکی از ده چهره شاخص و ماندگار ادبیات ایران بدانیم. استاد محمدرضا شفیعی کدکنی که مطالعات و پژوهشهای او در زمینه عطار و شعرش جزو ارزشمندترین آثار در دسترس است معتقد است: "اگر قلمرو شعر عرفانی فارسی را به گونه مثلثی در نظر بگیریم، عطار یکی از اضلاع این مثلث است و آن دو ضلع دیگر عبارتند از سنایی و مولوی. شعر عرفانی به یک اعتبار با سنایی آغاز میشود و درعطار به مرحله کمال میرسد و اوج خود را در آثار جلالالدین مولوی مییابد.
عطار با اینکه به لحاظ زبان شعر در بعضی موارد ورزیدگی سنایی را ندارد اما در مجموع از کمال شعری بیشتری برخوردار است؛ یعنی شعرش در قلمروی عرفان، خلوص و صداقت و سادگی بیشتری را داراست و معانی که به آنها میپردازد در حدی فراتر از عوالم سنایی است.
مهمترین ویژگی عطار در این است که تمام آثار او در جهت تصوف است و در مجموعه مسلم آثار او شامل منطق الطیر، اسرار نامه، مصیبت نامه، کتابی که به نام الهی نامه شهرت دارد، مختارنامه و دیوان او حتی یک بیت که نتواند رنگ عرفان به خود بگیرد، نمیتوان یافت و او تمام موجودیت ادبی خود را وقف تصوف کرده است."
کدکنی در جای دیگر اظهار نظر می کند که اگر آن طیف از غزل فارسی راکه تحت تاثیر عرفان ابن عربی شکل گرفته است جدا کنیم و اگر دیوان شمس تبریزی را نادیده بگیریم، غزلیات عطار مهمترین نمونههای غزل عرفانی فارسی است. وی همچنین معتقد است: "اگر تجربههای سنایی و عطار نبود، بیگمان دیوان شمس تبریز نمیتوانست شکل بگیرد و اگر مجموعه تجربههای سنایی و عطار و مولوی به ضمیمه خلاقیت نظامی و خاقانی و سعدی و همام و... بسیاری شاعران دیگر نیز نبود، غزلهای آسمانی خواجه حافظ در روی زمین تحقق نمییافت."
درباره تعداد آثار این شاعر پارسی گوی نیز مناقشات و روایات مختلفی وجود دارد تا آنجا که برخی آثار او را بیش از 180 اثر(حدود 40 عنوان شعر و مابقی نثر) دانسته اند و دیگران انتساب مجموعه ای صد جلدی به او را قبول دارند در حالیکه گروهی دیگر معتقدند عطار در خسرو نامه تنها از مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، مختار نامه، مقامات طیور یا منطق الطیر و خسرو نامه و جواهر نامه و شرح القلب یاد کرده است و به قصاید و غزلیات و قطعات سروده شده(دیوان قصاید و غزلیات) خود هم اشاره دارد.
این گروه آثار مسلم عطار را نامهای فوق می دانند. آنها همچنین کتاب منثور "تذکره الاولیا" را هم بر این مجموعه میافزایند تا اینکه تعداد آثار مسلم او به ده کتاب بالغ شود.
عطار که تاریخ دقیق تولد او مشخص نیست و او را از شاعران و نویسندگان قرن ششم هجری قمری( تاریخ ولادتش از سال 513 هجری قمری تا 537 هجری قمری نقل شده است) می دانند که در سال 618 یا 619 و یا 626 در حمله مغولان، به شهادت رسید.
صاحبان تذکره درباره شهادت وی نگاشته اند که پس از تسلط چنگیز مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز بهدست لشگر مغول اسیر شد.گویند مغولی می خواست او را بکشد شخصی گفت: این پیر را مکش که به خون بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خون بهای اویک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمی ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را هلاک کرد.
صاحبان تذکره درباره شهادت وی نگاشته اند که پس از تسلط چنگیز مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز بهدست لشگر مغول اسیر شد.گویند مغولی می خواست او را بکشد شخصی گفت: این پیر را مکش که به خون بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خون بهای اویک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمی ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را هلاک کرد.
عطار نیشابوری همان میزان که در بین خواص ادبی شناخته شده است، چهره ای است که ایرانیان نیز عمدتا او را با شرح داستان "سی مرغ" یا "سیمرغ"، هفت وادی(طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا) و همچنین داستان شیخ صنعان می شناسند و از سویی دیگر چهره این شاعر و عارف ایرانی با ترجمه آثار وی به ویژه "منطق الطیر" به زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اردو و ... در بین جهانیان نیز معرفی شده است.
گرچه عطار چهره ای شناخته شده و آثار شاخص او نیز در میان خواص و عوام شناخته شده است ولی این امر ضرورت پژوهش و مطالعه و نگارش بیش از پیش در زمینه شخصیت، جایگاه عطار در تاریخ ادبیات ایران و جهان، نقد و تحلیل آثار به جای مانده از این شاعر گرانقدر را زیر سوال نمی برد بلکه آنچه تا امروز در دست ما است حاصل تلاشهای شخصیتهایی چون شفیعی کدکنی، محمود عابدی، تقی پورنامداریان، محمد قراگوزلو، زنده یاد سیدصادق گوهرین، ابراهیم قیصری، مهر آفاق بایبوردی، مسعود تاکی ، محمد جعفر یاحقی ، محمدرضا جوزی، فاطمه کشاورز و...است که هنوز نیز جای کار بسیار به جای گذاشته است.
در آن سوی مرزهای ما نیز چندین شخصیت ادبی و دانشگاهی به عطار نیشابوری توجه داشته اند که در این میان نام "هلموت ریتر" مستشرق و عطارشناس آلمانی می درخشتد. نصب تندیس این عطار شناس در کنار مقبره عطار در نیشابور قدردانی کوچکی است برای تلاشهای وی.
امید است که در گذر زمان ضرورت توجه به مفاخر فرهنگی و ملی بیشتر احساس شده و کارهایی در خور این مفاخر صورت گیرد.
نظر شما