دکتر انشاءالله رحمتی در مورد اینکه فلسفه چه شیوهای را برگزیند تا برای نسلهای آینده جذابتر شود و اقبال عمومی به آن بیشتر شود به خبرنگارمهر گفت: فلسفه ملکه علوم است. در ابتدای تاریخ فلسفه این را به عنوان یک اصل میبینیم که بشر مبنا قرارداده بود و فلسفه به عنوان ملکه علوم نگاه میشد. به این معنا که در عین حال که استقلال علوم و روش شناسی خاص هر کدام از علوم محفوظ بود، اما در همین حال اینگونه نگاه میشد که همه اینها تحت حاکمیت یک علم برتر به نام فلسفه قراردارند.
وی افزود: در دوران مدرن علوم مختلف پرچم استقلال برفراشته و از فلسفه خلع ید شد. دست فلسفه از علوم دیگر کوتاه شد به گونهای که فلسفه در دایره محدود مسائل و مباحث خاص خودش باقی ماند و حتی در بعضی مکاتب همین مقدار هم برای ملکه علوم اعتبار قائل نبودند. ولی با گذشت زمان امروزه میبینیم که رشتههای مختلف که بسان فرزندانی بودند که روزی عصیانگرانه از خانه پدری و مادری خود جدا شدند و این را برای خود افتخاری دانستند امرزه خانه پدری خویش را میجویند.
رحمتی یادآور شد: امروز علوم مختلف هر کدام به خصوص رشتههای مختلف علوم انسانی و حتی هنر و رشتههای علوم طبیعی به شکل دیگری خودشان را نیازمند فلسفه احساس میکنند. هم از این جهت که به هر حال علوم مختلف ناظر به یک موضوع خاصی و مبتنی بر مبادی مشخصی هستند. اگر بخواهیم تصور روشنی از این موضوع و مبادی داشته باشیم این تصور در دانشی مثل فلسفه حاصل میشود و نکته دیگر اینکه اگر بنا است که در بسیاری از این رشتهها بتوانیم قدرت ابداع و ابتکار نظری داشته باشیم این ابداع و ابتکار نظری بدون آشنایی با روش تفکر فلسفی امکان پذیر نیست.
این استاد فلسفه دانشگاه آزاد افزود: یا باید در علوم مختلف به تکرار حرفهای دیگران بپردازیم و این علوم را در حد علوم نقلی تنزل دهیم یا اگر بنا است خود آن علوم فهمیده بشوند و از طریق این فهم راهی برای ابداع و نظریهپردازی و پیشرفت در آن علوم حاصل بشود ناگزیریم به فلسفه سهم درخوری بدهیم. بنابراین وقتی صحبت از فلسفه و نسلهای آینده میشود باید سعی کنیم که نقش فلسفه را به عنوان ملکه علوم احیا بکنیم.
سردبیر فصلنامه حکمت و معرفت تصریح کرد: رشتهها بسیار تخصصی شدهاند اما در عین حال میشود راهکاری پیدا کرد برای اینکه فلسفه بتواند خدمتی را که از آن انتظار می رود در حق علوم دیگر انجام دهد. باید فلسفه از حلقه محدود اهل فلسفه فراتر برود و کسانی که اهل دانشها و معارف دیگر هستند خودشان را به فلسفه نیازمند احساس بکنند. بنابراین امروزه در وضعیت کشورمان میتوان با تحصیل و فراگیری رشتههای مختلفی که به نام فلسفههای مضاف شناخته میشوند این کمک و یاری رسانی فلسفه به دانشهای مختلف را نشان داد و بدین طریق تأثیری را که فلسفه میتواند در نسلهای آینده بشری داشته باشد معرفی کرد.
این استاد فلسفه دانشگاه آزاد در ادامه در مورد اینکه چگونه میشود فلسفه را برای نسلهای آینده نهادینه کرد هم یادآورشد: برای نهادینه شدن تفکر اولین کاری که میشود کرد این است که خود تفکر را به عنوان یک نیاز در جامعه مطرح شود. یعنی اینگونه نباشد که خیال کنیم تفکر به آدمهای بی درد و آنهایی که دغدغههای زندگی ندارند و خیالشان راحت است تعلق دارد یا اینکه آدمهای فارغ البال و بی خیال فرصت فکر کردن دارند. باید نشان داد که اگر میخواهیم فراغ بالی پیدا کنیم و خیال راحت داشته باشیم و جامعه را بهتر اداره کنیم و بهتر زندگی کنیم شرط لازم آن تفکر است واینکه فقط با عمل کردن و دست به کار شدن و تلاش نمیشود پیروز شد اگر قبل از تلاش و اقدام عملی تأمل بکنیم قدمهایمان را محکمتر و مطمئن تر برداشته و چه بسا سراغ بسیاری از اعمال هم نرویم و وقتمان را صرف آنها نکنیم.
رحمتی متذکر شد: تفکر شرط لازم برای این است که زندگی خوب داشته باشیم نه اینکه اول زندگی خوبی داشته باشیم و چون مشکلی نداریم حالا فرصتی هم برای تفکر خواهیم داشت.
وی درپایان یادآورشد: در یک کلام، اینگونه نیست که زندگی خوب فرصتی برای تفکر ایجاد میکند بلکه این تفکر است که فرصتی برای خوب زندگی کردن ایجاد میکند اگر این مسئله را در جامعه جا بیندازیم به نهادینه کردن فلسفه کمک زیادی کردهایم.
نظر شما