۱ خرداد ۱۳۸۷، ۱۳:۱۰

گفتگو با علی عبداللهی - 2 /

باید از مشهور شدن شاعران خود در جهان استقبال کنیم

باید از مشهور شدن شاعران خود در جهان استقبال کنیم

علی عبداللهی شاعر و مترجم ادبیات آلمانی است که تاکنون بیش از 40 اثر ترجمه و شعر از او منتشر شده است. با وی درباره شعر ایران و جهان و تجربیات خودش در این زمینه به گفتگو نشستیم. بخش پایانی مصاحبه تقدیم خوانندگان می شود.

* خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: ما در عرصه هنر نوشتاری، شعر و داستان، شاهد پدیده ای به نام ادبیات مهاجرت هستیم که بسیاری از کشورهای جهان نیز به طریق مختلف با آن روبرو هستند. در ایران افغانها این شرایط را دارند و در اروپا و ایالات متحده هنرمندان کشور خودمان. افغانها در ایران دارای انجمن شعر "قند پارسی" هستند. شاعران خوبی مثل محمد کاظم کاظمی و نویسندگان موفقی چون محمد حسین محمدی را در خود جای داده اند. اینان شاعران و نویسندگان خوبی هستند که هم در حال آموزش شاعران و نویسندگان ایرانی هستند و هم روند خودشان را طی می کنند. ادبیات مهاجرت تا چه اندازه می تواند، تاثیر بر ادبیات ما بگذارد و اصولا شاعران ترک وطن کرده در چه وضعیتی قرار می گیرند؟ "بزرگ علوی" معتقد بود رابطه چشم در چشم داشتن با مخاطب از مسائل مهمی است که نویسندگان مهاجر از آن بی بهره می مانند، نظر شما در این مورد چیست؟

- علی عبداللهی: هر انسانی که در این کره خاکی زندگی می کند در واقع یک مهاجر به حساب می آید و یک تبعیدی به این جهان محسوب می شود. هیچ فرقی هم ندارد که شما در آمریکا، ایران و یا آلمان زندگی کنید. بعضی از شاعران هستند که در حوزه زبانی خودشان شعر می گویند و بعضی ها در حوزه زبانی بیگانه یعنی برای مخاطبان خاصی که در کشور دیگری زندگی می کنند ، شعر می گویند. مثلا کسانی در آلمان هستند که برای مخاطبانی در ایران شعر می گویند و این مسلما تاثیر منفی دارد به دلیل عدم ارتباط با مخاطبان اصلی اما همین جریان می تواند بارقه های مثبتی هم به همراه داشته باشد. شما اگر به کارنامه نویسندگان بزرگ دنیا مثل "میلان کوندرا"، "فرانتس کافکا"، "اوکتا ویوپاز"، "نرودا"، "ناباکوف"، "صادق هدایت" و یا "جوزف برادسکی" و همین طور "احمد شاملو" توجه کنید، می بینید اینها نویسندگان و شاعران مهاجرت بوده اند و یا در دوره مشخصی دست به مهاجرت و ترک وطن زده اند. مهاجرت همیشه تمدن ساز است، مهاجرت همیشه فرهنگ ساز است. شما امکان دارد وجه منفی آن را در نظر بگیرید و بگویید که اینها هرگز با مخاطب ارتباطی ندارند اما این مسئله امروزه با آمدن اینترنت کاملا به حداقل رسیده و از بین رفته است ولی در آن سوی قضیه امکانات و درهای بزرگی گشوده می شود به سمت ادبیات پارسی. مضامین جدید و نثرهای مدرنی که وارد ادبیات ما می شود بسیار با ارزش است و سبب پیشرفت می شود. اگر شاعری که در غربت زندگی می کند، بتواند به زبان آن قوم و آن ملت به خوبی مسلط شود می تواند به نفع ادبیات پارسی باشد. من به ادبیات مهاجرت به ویژه در چند سال اخیر بسیار امیدوارم و معتقدم در آینده آثار بسیار خوبی توسط نویسندگان و شاعران نسل دوم و سوم مهاجرت خلق خواهد شد. نویسندگان و شاعرانی که در کودکی در آن سوی آبها پا گرفته اند و در دامان فرهنگ و خانواده ایرانی بزرگ شده اند.

* ما در کشورمان شاعرانی داریم که استثنا هستند و در زمره شاعران بدون مرز ما محسوب می شوند. به خاطر دارم که سال گذشته جواد مجابی برای شعرخوانی و معرفی به کشور آلمان رفت. گویا شما به صورت برعکس این حرکت را برای هنرمندان کشور آلمان هم در ایران انجام می دهید. می خواستم در این باره کمی صحبت و تبادل اندیشه کنیم و بحث مقبولیت شاعران ایران را در اروپا و جهان مورد بررسی قرار دهیم. چرا شاعران بزرگ ما در جهان به اندازه لازم معرفی نمی شوند مثلا شاملو یک دو جین جایزه جهانی دارد و در دوره ای هم نامزد جایزه نوبل می شود. در دانشگاه مملو از تماشاگر U.C.L ایالات متحده شعرخوانی کرده است اما با تمام اینها شاملو حتی به اندازه "پابلو نرودا" در جهان شناخته شده نیست.

- در ابتدا توضیحی بدهم در مورد معرفی بعضی از شاعران ایرانی در کشور آلمان. من با سایتی کار می کنم که بنابر قراردادی بین من و این سایت موظف هستم که در صورت درخواست آنها تعداد محدودی تقریبا 30 شاعر معاصر و در قید حیات ایرانی را به آنها معرفی کنم و آنها پس از بررسی های لازم دو نفر را انتخاب می کنند و به من اعلام می شود تا با هماهنگی آنها به کشور آلمان جهت معرفی و شعرخوانی اعزام شوند. من فقط در اعلام اولیه شاعران دخالت دارم و در انتخاب نهایی هیچ مسئولیت و دستی ندارم. من هنگام معرفی در انتخابم بسیار دقت می کنم و سعی من آن است که حداکثر پتانسیلی که در آن می توانیم ارائه دهیم را معرفی کنم. اما در مورد قسمت دوم سئوال شما باید بگویم هنوز هم در دنیا ما را با شاعرانی مثل خیام، حافظ و مولانا می شناسند ولی شاعران معاصر ما متاسفانه آن طور که باید و شاید در جهان شناخته شده نیستند به جز شاعرانی مثل فروغ که خوب ترجمه شده و یا احمد شاملو.

* نیما یوشیج در آن سوی مرزها در چه جایگاهی قرار دارد؟

- اصلا استقبال نشده است به خاطر اینکه او پیشرو بوده است و یا همان پدر شعر نو است و در واقع کسی که پیشرو باشد لزوما همه کارهای او نمی تواند شاهکار باشد.

* اخوان ثالث چطور؟

- اخوان هم به خاطر اینکه اصلا زبان شعرش قابل ترجمه نیست و لحن حماسی اشعار او بزرگ ترین معضل انتقال شعرهای او به دیگر کشورهاست کاملا از این مسئله بی بهره خواهد ماند. البته اخوان هم تعداد محدودی از شعرهایش ترجمه شده اما در سطح جنگها نه به صورت کتاب. از شعر معاصر ایران در حد و اندازه خودش استقبال به عمل آمده است اما نه به اندازه شهرت و اشتیاق ادبیات ایران. اگر شما می بینید که "پابلو نرودا" که اهل شیلی است، در اروپا و آمریکا و همین طور کشورهای شرق از شاعران خوب و شاخص ما بیشتر معروف می شود یکی از دلایل مهم اش زبان زنده اسپانیولی یا همان زبان شعری نروداست. در دنیا شاید بیش از 30 کشور با این زبان سخن می گویند. وقتی کتابی در شیلی منتشر می شود همزمان در 30 کشور دیگر بدون ترجمه خوانده می شود. همچنین مسئله فرهنگ مذهبی آنهاست که تقریبا مشترک و یکسان است، آنها همه در بستر فرهنگ مسیحیت قرار دارند و این خود باعث بروز شاخصه های مشترک می شود و در ترجمه هم تاثیر مثبت فراوانی می گذارد.

فرهنگ ایرانی در مقایسه با فرهنگ دیگر ملل جهان، بسیار فرهنگ غنی و پرباری است اما به خاطر زبان پارسی که در این یکصد سال اخیر چندان به آن پرداخته نشده، شعر ما دچار پسرفت و رکود شده است. ضمنا این محدود شدن، مقداری هم اقلیمی است، یعنی در 30 سال اخیر شاعران بزرگی از جهان به ایران نیامده اند تا ما با آنها آشنا شویم و با آنها ارتباط بگیریم. ما حتی هرگز نیامده ایم شاعران بزرگ خودمان را حمایت کنیم و آنها را به کشورهای دیگر جهان بفرستیم تا مثلا شعرشان را در نشستهای کشورهای دیگر بخوانند و دایره ارتباطشان گسترش پیدا کند. الان برای مثال محمود درویش یا آدونیس در سراسر جهان شب شعر دارند.

* اکثر منتقدان، سیستم حاکم بر ادبیات امروز ایران را کاملا نادرست و غلط ارزیابی کرده اند. پیشتر در جایی صحبت بود که "علی احمد سعید" یا همان "آدونیس" به عنوان شاعر عرب و به خاطر اینکه او به جایزه ادبی نوبل دست پیدا کند، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تمام امکانات و ابزار را به کار گرفتند تا او به این افتخار نایل شود و در ذهن جامعه جهانی به صورتی ماندگار نقش بندد تا حتی اگر نتوانست جایزه نوبل را بگیرد، این حرکت حداقل بازده خوبی در سطح افکار جهانی داشته باشد. اما می بینیم که ما در کشور خودمان با شاعر و نویسندگان بزرگ و غیر قابل انکار خودمان اصلا رفتار مناسبی نداریم، نظر شما در این مورد چیست؟

- دقیقا همین طور است. حتی کشورهای عربی که سیاستهای متفاوتی دارند و حتی بعضی هاشان با هم دشمنی دیرینه دارند، زمانی که پای ادبیات به میان می آید از ما و کشور ما جدی تر عمل می کنند و این واقعیتی است که هیچ کس نمی تواند انکارش کند. ما معیارهایمان خیلی خیلی کوچک و خیلی خیلی تنگ نظرانه است، ما تنها یک متری بینی مان را می توانیم ببینیم. اگر شاعر و یا نویسنده ای حتی ناراضی و معترض هم باشد و جایزه بزرگی در دنیا را ببرد، این در نهایت به سود فرهنگ و ادبیات ایران تمام می شود و به نفع حوزه زبان فارسی هست. این مسئله اصلا ربطی به سیاست ندارد. در آلمان که کشوری معادل یک چهارم ایران است بورسیه های درون کشوری وجود دارد. به این صورت که مثلا شاعری که در شهر برلین زندگی می کند از طرف بنیادی در شهر مونیخ از او دعوت می کنند که سه ماه در شهر مونیخ اقامت کند و مشغول نوشتن مجموعه شعری در آن شهر شود و امکاناتی مثل آپارتمان، حقوق ماهانه و... را در اختیارش قرار می دهند تا این مجموعه شعر را در شهر مونیخ به اتمام برساند و یا رمانش را بنویسد. ما هم در داخل کشورمان باید موقوفات را تنها به مسائل مذهبی اختصاص ندهیم. موقوفات می تواند دانشجوی خارجی جذب کند، می تواند شاعر تربیت کند، می تواند نویسنده تربیت کند، می تواند 10 ایران شناس را از 10 حوزه زبانی مختلف به ایران بیاورد و آنها بتوانند با خیال راحت بنشینند و مطالعات و پژوهش هایشان را در مورد ایران انجام دهند. بازتاب این کار می تواند بیشتر از آن باشد که ما مثلا کمکهایی بکنیم به کسانی که استعدادش را ندارند و این هزینه ها در نهایت حرام و پایمال بشوند. در واقع سرزمینی که زبان و فرهنگش با معیارهای پیش پا افتاده و کوچک اداره می شود، شاعر و نویسنده محصول آن سرزمین از لحاظ فکری به آن بلوغی که دیگر شاعران در جاهای دیگر دنیا می رسند، دست پیدا نمی کند.

زمانی که فرصتی پیش می آید تا بتوان شاعر و نویسنده پارسی زبانی را در آن سوی مرزها معرفی کرد، من شاعر باید اولین کسی باشم که از پیشرفت و مشهور شدن همکار و هموطن و همزبانم استقبال می کنم نه اینکه از پیدا و پنهان نامه بنویسم و یا تلفن بزنم که آقا این کسی را که شما به آلمان برده اید یا شعرهایش را ترجمه کرده اید، هیچ جایگاهی ندارد و شما باید کسی را که ما دستور می دهیم معرفی کنید. بگذارید مسئله جالبی را در مورد ژوزه ساراماگو برایتان تعریف کنم. وی یک کمونیست محض و مخالف دولت وقت پرتغال بوده است و یک نویسنده معترض دو آتشه هم هست و با حکومت وقت پرتغال هم هیچ ارتباطی ندارد و شدیدا مورد غضب نیز قرار دارد. او در یک جزیره در اطراف اسپانیا زندگی می کند اما هنگامی که ژوزه ساراماگو جایزه ادبی نوبل را می برد رئیس جمهور پرتغال در یک حرکت و اقدام نمادین و قابل تحسین از کشور پرتغال به آن جزیره محل زندگی ژوزه ساراماگو می رود و به او تبریک می گوید. ببینید این دو، دشمنان سرسخت سیاسی هستند اما در مقوله ادبیات و افتخار آفرینی برای خاک وطنشان مشترک فکر می کنند. ما باید این گونه رفتار کنیم اگر یک نویسنده ای که به هر نحوی وابسته به زبان ماست در هر کجا که تشویق شود باید به خودمان ببالیم، نه اینکه از فردای آن روز در جراید و خبرها علیه او موضع گیری کنیم. اما مهم ترین مانع گمنام ماندن تمام هنرمندان ما در هر بخش هنری در جهان فقدان قانون کپی رایت در ایران است. وقتی ما عضو نیستیم و به راحتی آثار کشورهای دیگر جهان را سر خود بر می داریم و بدون اجازه و پرداخت هزینه مولف ترجمه می کنیم آنها هم در نقطه مقابل هرگز آثار ما را ترجمه نمی کنند و این مصداق همان شعر است که می گوید: چون مسلمانان مالت ببرند / بانگ فریاد بر آری که مسلمانی نیست.

باید توجه داشت که به هر حال وارد قانون کپی رایت شدن گرچه به ظاهر مقداری هزینه در بر خواهد داشت و باید برای هر چیزی هزینه ای پرداخت شود ولی در عوض وقتی شعری از شاعری در اروپا چاپ شود آن عایدش هم که بر می گردد به ناشر و مولف پرداخته می شود و این ارتباطی دو طرفه است و این درست نیست که ما فکر کنیم می توانیم از میراث فرهنگی دنیا استفاده کنیم و هیچ هزینه ای را هم پرداخت نکنیم. آنها گویی که اصلا ادبیات و نویسندگان ما را نمی بینند و به همین راحتی مولانا می شود اهل ترکیه و ما هر چه قدر کنگره و فستیوال هم برگزار کنیم، فریاد در کوه و دره است و جز کلفت کردن رگ گردن و تحلیل رفتن چیزی عایدمان نمی شود. این تاثیر منفی همین مسئله است و سیلی محکمی است که بر صورت ادبیات و هنر ایران نواخته می شود و همچنان ادامه دارد.

* وضعیت ترجمه آثار ادبیات جهان به ویژه ادبیات آلمانی در ایران را چگونه ارزیابی می کنید.

- ترجمه در 30 سال اخیر در ایران پیشرفت بسیاری کرده است، یعنی روند ترجمه رو به رشد بوده است. مثلا بسیاری از آثار سوسیالیستی که قبل از انقلاب بسیار طرفدار داشت اما آثار بنیادی آن ترجمه نشده بود مثل تاریخ طبقاتی اثر "لوکاچ" و بسیاری آثار دیگر که تنها در مبحث ادبیات نیست دنبال می شود. در مقوله فلسفی ما در این 30 سال خواسته یا ناخواسته بدون هیچ برنامه ریزی خاص خیلی خوب پیشرفت کرده ایم و بسیاری از آثاری که تا به حال موجود نبوده را حالا در اختیار داریم و اینها همگی دیمی بوده است که بدون برنامه ریزی و به دست شاعران، نویسندگان و مترجمان و به صورت اختیاری صورت گرفته است. فقط در زبان و فرهنگ آلمانی اغلب کتابهایی که ترجمه می شد از زبان فرانسه یا انگلیسی بوده است اما حالا این گونه نیست. شما در گذشته اگر تنها پنج مترجم را می توانستید نام ببرید که از آلمانی ترجمه می کردند اما حالا می توانید 10 یا 15 مترجم را ببینید که آثارشان در بازار هست. این روند شروع بسیار خوبی است که آثار از زبان اصلی ترجمه شود. ببینید آثار هر کشوری باید از زبان اصلی آن ترجمه شود، در آن زمان است که شما می توانید سبک را انتقال بدهید ولی وقتی که ترجمه از زبان اصلی نباشد سبک در این میان گم می شود و می رود در فرهنگ و زبان دیگر دور می زند و می آید به فرهنگ ایران و زبان پارسی. مترجمان در ایران هر کدام در حیطه کارشان تا توانسته اند تلاش و همت به خرج داده اند تا شاعر و نویسنده و متفکرانی را معرفی کنند. در حقیقت ما نباید بیش از این توقع داشته باشیم؛ چرا که تا ایده آل بسیار فاصله داریم. اما باید دید کسانی که کلی گویی می کنند و می گویند: "وضعیت ترجمه در ایران بسیار بد است و یا زبان پارسی را نابود کرده اند" آنها چقدر اطلاعات به نسل جدیدشان داده اند که حالا توقع رنسانس هم دارند. دانشگاه ما مگر چه چیزی را به نسل جوان خود ارائه کرده است؟ روشنفکران قدیم ما چه سیستمی را پیاده کرده اند و چند شاگرد درست و حسابی تربیت کرده اند که حالا انتظار ایده آل بودن همه را هم دارند؟ باید ترجمه مسیرش به همین صورت ادامه پیدا کند. آزمون و خطا انجام شود و بعضی از آثاری که بد ترجمه شده بعدها دوباره ترجمه شود. ترجمه خوب، بد و متوسط در همه جای جهان وجود دارد و این روند خودش را تصحیح خواهد کرد.

ما باید بیاموزیم که دست از کلی گویی برداریم. ما مگر چیزی به نام نقد ترجمه در ایران داریم؟ وقتی که کلاسهای تدریس ترجمه ما صاحب اساتیدی است که یک خط ترجمه هم ندارند و جالب تر اینکه استادان ترجمه پیشرفته هم یک خط ترجمه نکرده اند، ما دیگر چه قیل و قالی را به راه انداخته ایم! باید ببینیم چه چیزی داده ایم که حالا چیزی هم طلب می کنیم. اما از همین مترجمان نسل جوان مترجمان بزرگی ظهور خواهند کرد و زمان بهترین داور میان ما و آنها خواهد بود. باید روند نقد و نقد پذیری در ایران تقویت شود. سازمان آموزش عالی باید این شهامت را پیدا کند که در واقع اگر هر مترجمی خوب است بی درنگ از او دعوت کند تا بیاید و درس ترجمه را در دانشگاه به عهده بگیرد. کسانی که ثابت کرده اند مترجمان خوبی هستند باید آموزش بدهند نه اینکه کسانی به واسطه خواندن چند سطر تئوری، مهمترین کرسی آموزشی کشور را به عبث اشغال کنند. پس اگر ترجمه ضعیف باشد مقصر سیستم غلط و مضحک آموزشی ماست نه مترجمان جوان و آموزش پذیر.

* ما در ایران با ترجمه های گوناگونی که در کتابها و نشریات آنتولوژی شعری  چاپ می شوند با شاعران کشورهای مختلف آشنا می شویم که ترجمه های خوبی هم نیستند. ولی بحث اصلی این است که اکثر این ترجمه ها متعلق به شاعران از دنیا رفته جهان است که حتی چند دهه از مرگشان می گذرد. چرا مترجمان ما سعی در ترجمه آثار شاعران بزرگ، جوان و در قید حیات جهان نمی کنند؟

- شما باید در نظر داشته باشید که در طول این سه دهه اخیر چند نمایشگاه کتاب درست و حسابی در ایران برگزار شده که کتابهای شاعران زنده و معاصر دیگر کشورها را به ایران آورده باشد؟ نمایشگاه های کتاب ایران یا فرهنگ لغت می آورند یا آثار کلاسیک دیگر کشورها را عرضه می کنند. همین طور مگر چند ناشر خارجی در ایران شعبه دارند تا کارهای چاپ شده شان را به ایران بیاورند؟ ما یا باید سفر کنیم یا از طریق اینترنت ارتباط برقرار کنیم که باز هم بحث منابع مالی در میان می آید ولی با تمام این مسائل من خودم سه مجموعه اخیر شعر آلمانی را ترجمه کرده ام که تقریبا نیمی از آنها شاعران زنده هستند و شعرهایی که در اینترنت از آنها وجود داشته و بدون کپی رایت بوده و با پیدا کردن شخص شاعر سعی کرده ام از خودش رضایت گرفته و شعرش را ترجمه کنم.

کد خبر 686715

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha