۱۶ اسفند ۱۳۸۳، ۱۳:۳۰

پيشكسوتان جهاد و شهادت ؛ دهه دوم پس از جنگ (3،5)

متن كامل گفتگوي مهر با خانواده عبدالله عرفاني جانباز شيميايي و اعصاب و روان

متن كامل گفتگوي مهر با خانواده عبدالله عرفاني جانباز شيميايي و اعصاب و روان

گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر: عبدالله عرفاني يكي از جانبازان شيميايي و اعصاب و روان است كه در شرايطي بسيار سخت و تأسف‌آور زندگي مي‌كند . درصد جانبازي شناسنامه او شده است . و كسي ديگر كاري به آن ندارد كه او زماني تمام هست و نيست خود را فداي آسايش و امنيت و اقتدار و سربلندي امروز ما كرده است . آنچه در پي مي‌آيد متن كامل گفتگوي مهر است با عبدالله عرفاني و همسرش .

جانبازان با شرافت و عزت نفس در برابر مشكلات صبر پيشه كرده اند و نمي خواهند سر بار جامعه باشند، بلكه حاضرند هر كاري انجام دهند اما خود را درگير مسائل دنيوي نكنند. آنها با وجود تمام جراحتها و معلوليتها ومحروميتها از آنچه كه رنج مي برند از بين رفتن ارزشهاي انساني و اخلاقي و اسلامي است. از اين رنج مي برند كه بعد از اينهمه صدمات بايد براي گرفتن حقي كه بيت المال و بودجه كشور براي اين عزيزان در نظر گرفته زير منت افرادي باشند كه حتي نمي توانند تصور كنند آنان درچه وضعيت بد معيشتي گذران مي كنند و به قول معروف با سيلي صورت خود را سرخ نگه مي‌دارند.

         

متن ذيل گفتگوي گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر است با عبدالله عرفاني يكي از جانبازان اين مرز و بوم . كسي كه  با داشتن مصدوميتهاي فراوان تنها از 20% جانبازي برخوردار است و اين در شرايطي است كه دربدترين وضعيت معيشتي وامكانات رفاهي و در يك زيرزمين نمورشش متري با همسر و تنها دخترش زندگي مي كند و از بنياد جانبازان هيچ حقوقي نمي گيرد.

« عرفاني » در دوران دفاع مقدس حضور فعالي درمناطق عملياتي داشته كه گواه آن تركشهاي به جا مانده در بدن ، مشكلات اعصاب و روان و زخمهاي ناشي از گازهاي شيميايي است كه با هيچ دارويي درمان نمي شود.

آقاي عرفاني از چه تاريخي در جبهه ها حضور داشتيد؟

مهر: شايد براي كسي باوركردني نباشد - همانطور كه براي خودش اين حرف دردآور است - او در يكي از حملات عصبي‌اش تنها فرزندش را كنار حوض آب مي‌برد تا سر ببرد.

از سال 62 به عنوان بسيجي از پادگان مالك اشتر اعزام شدم كه در بيشتر مناطق جنگي چه جنوب و چه در جبهه هاي غرب ودربيشترعملياتها حضور داشتم.

از چه ناحيه اي و در كجا مجروح شديد؟

درعمليتهاي مختلف بارها بر اثر اصابت تركش يا موج انفجارمجروح شدم در جزيره مجنون بر اثر موج انفجار يا در ارتفاعات 1904،درمرحله1،2،3،4والفجر4حضور داشتم ومجروح شدم كه آخرين بار در عمليات خيبر شيميايي هم اضافه شد.

چه زماني براي تشكيل پرونده در بنياد اقدام كرديد؟

بعد ازجنگ بود آن هم حدود هشت ماه طول كشيد تا پرونده تشكيل دادند چون مي گفتند يكسري پرونده ها گم شده يا سوخته است.در آن زمان مواقعي بود كه اصلاً به اين فكر نمي كرديم كه پلاك داشته باشيم يا نه با گروهي از دوستانم بدون هيچ مدركي مي رفتيم منطقه و درعملياتها شركت مي كرديم.

آيا بنياد شهيد و امور ايثارگران به شما رسيدگي مي‌كند؟

كميسيون پزشكي بنياد مشكل اعصاب و روان و شيميايي مرا تاييد كرده اما مسئولين بنياد قبول نمي كنند. مي گويند مدرك بياور و ثابت كن كه مشكل رواني داري.چگونه با اين وضعيت مدرك بياورم؟ آنها كجا هستند وقتي كه دچارحمله عصبي مي شوم و همه چيز را به هم مي ريزم و مي خواهم همسرم را خفه كنم؟ حرف پزشكهاي خودشان را هم قبول ندارند.

بنياد هيچ كمكي به ما نمي كند و از اين نهاد هيچ حقوقي دريافت نمي كنم،تا قبل از اين من قصاب بودم و اموراتم مي گذشت اما با عود كردن زخمهاي شيميايي از طرف بهداشت اجازه فعاليت ندادند چون با وجود تاولها و زخمهايي كه بر اثر گاز خردل ايجاد مي شود نمي توانم قصابي كنم و هم بر اثر موج انفجار مشكل اعصاب و روان پيدا كردم و گاهي دچارحملات عصبي مي شوم؛الان شصت سال هم بيشتر دارم ديگر با اين شرايط نمي توانم كاري كنم.

ازطرف پزشكان خودشان و كميسيون پزشكي بنياد مشكل اعصاب و روان و شيميايي من تاييد شده اما آنها قبول نمي كنند وتنها 20درصد براي من قرار داده اند،شما دستها و پاهاي مرا ببينيد كه چقدر زخم است ،تمام بدنم پر از تاول است كه از شدت خارش خون مي آيد و درد شديدي تمام وجودم را مي گيرد.در تابستان وبا تابش آفتاب روي زخمها دردش تا استخوان بدنم كشيده مي شود.آرامش روحي ندارم و نمي توانم اعصابم را كنترل كنم.شبها خوابم نمي برد و زماني كه خواب به چشمهايم مي آيد با كوچكترين صدا عصبي مي شوم و دخترم را مي زنم و اصلاً متوجه نيستم كه چه كار مي كنم؛بعد كه حالم بهتر مي شود متوجه قضيه مي شوم.آنوقت مسئولين بنياد مي گويند مدرك بياور و ثابت كن كه مشكل رواني داري؛چگونه با اين وضعيت مدرك بياورم؟ آنها كجا هستند وقتي كه دچارحمله عصبي مي شوم و همه چيز را به هم مي ريزم و مي خواهم همسرم را خفه كنم؟خودشان حرف پزشك خود را قبول ندارند.

         

مرا بيمه خدمات درماني كرده اند اما بايد بيشتر داروها را با اين هزينه زياد خودم تهيه كنم يا 50% هزينه را بنياد مي دهد درحالي كه خيرين به ما كمك مي كنند تا يك نان بخور نميري داشته باشيم.

از بنياد  چه درخواستي داريد؟

از اينكه به جبهه رفتم ناراحت نيستم واشتباه نكردم كه رفتم.آن دوران تمام دل خوشي و زندگي من هست. اگرحالا هم جنگي شود چهار تا شاخ شكسته مثل من صف اول جنگ هستند . چون تجربه اي كه كسب كرديم به راحتي بدست نياورديم.

من توقعي ندارم و تنها به خاطر زن و فرزندم مي گويم مرا به يك آسايشگاه ببرند كه به آنها آزار نرسانم؛چشمم به آنها نخورد و شرمنده شان نشوم چون كاري از دستم بر نمي آيد؛از اينها خجالت مي كشم؛الان هم از اينكه به جبهه رفتم ناراحت نيستم واشتباه نكردم كه رفتم؛آن دوران تمام دل خوشي و زندگي من هست. اگرحالا هم جنگي شود چهار تا شاخ شكسته مثل من صف اول جنگ هستند . چون تجربه اي كه كسب كرديم به راحتي بدست نياورديم.

من ديگر آن احترام گذشته را ندارم. طبيعي هم است من و امثال من با اين شرايط ديگر از آن اجر و قرب برخوردار نيستيم . چقدر مي توانند با نداري ، با اين وضعيت رواني ما صبر كنند. يك سال دوسال چند سال ؟

بنياد بودجه بيت المال را حرام مي‌كند؟ بنياد موقعي درصد بچه هاي جانباز را زياد مي كند كه بميرند.كسي كه 5%هم جانباز باشد بعد از مرگش 25درصد يا 30%برايش قرارمي دهند؛اين يعني چه؟ من الان احتياج به حمايت دارم. الان زن و بچه من در فقر و سختي هستند. زن و بچه من چه گناهي كرده كه بايد مرا با اين وضعيت تحمل كند؛اينها الان زجري بدتر از شرايط سخت جنگ و منطقه جنگي را مي كشند.

          

توكل ما برخداست . نمي دانم چه دست نامرئي در كار است كه به بچه هاي جانباز خيانت مي كند و اگرهم نيست، ندانسته ضربه مي زنند و كسي هم صدايش در نمي آيد.

مهر : اين تركشها و جراحات به يادگار مانده از دوراني است كه عبدالله عرفاني آنرا دوران هم نشيني با كروبيان مي داند.اين زخمها براي او دردآور نيست،بلكه آنچه كه سينه‌اش را از درد مي فشارد بي توجهي و بي محبتي كساني است كه از ياران وهمرزمانش بودند وحالا آنها را فراموش كرده اند.

توصيف درد و رنجي كه در چهره اين جانباز وهمسر و فرزندش ديديم قابل بيان نيست؛ آنها در زيرزميني شش متري درجنوبي ترين منطقه تهران و در بدترين وضعيت اقتصادي وروحي زندگي مي كنند. و با همه اين مشكلات فقط يك خواسته دارد . مي‌خواهد كه او را به آسايشگاه ببرند تا به زن و بچه‌اش آسيبي نرساند . شايد براي كسي باوركردني نباشد - همانطور كه براي خودش اين حرف دردآور است - او در يكي از حملات عصبي‌اش تنها فرزندش را كنار حوض آب مي‌برد تا سر ببرد. اينها را همسرش گفت .

زهرا سنبل زاده ، كه با همسرجانباز و تنها دخترش در يك زيرزمين شش متري نمور زندگي مي‌كند ، با تمامي مشكلات زندگي‌ فقط يك خواسته دارد : « همسرش آرامش روحي داشته باشد »

زهرا سنبل زاده همسر جانباز شيميايي و اعصاب و روان عبدالله عرفاني كرباسي است . كسي كه مدت‌هاست بار سنگين نگهداري از همسرجانبازش را يك‌تنه به دوش مي‌كشد . شايد او از همه بهتر مي‌داند كه اين بيمار رنجور امروز ، شيرمرد غيور ديروز بوده است . به همين خاطر ، عليرغم تمام رنج ها و مصيبت‌ها دانسته و به دخترش نيز آموخته است كه جانباز عبدالله عرفاني مايه افتخار است .متن ذيل گفتگوي گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر است با اين ايثارگر گمنام .

خانم سنبل زاده چند فرزند داريد ؟

ما يك دختر داريم كه اسمش فاطمه است.

از وضعيت زندگيتان بگوييد . از شغل همسرتان .

همسرم قبلاً قصاب بود و زندگيمان را به هر ترتيب مي چرخاند ولي حدود 4سال است كه ديگر نمي تواند كار كند هم مجروح شيميايي است وهم با داشتن مشكلات اعصاب و روان ناشي ازموج انفجارقادر به كاركردن نيست؛چند سال بود كه خودم خانه هاي مردم كار مي كردم يا سبزي و باقالي پاك مي كردم،تا چند ماه پيش در يك مهد كودك خصوصي 90 تا بچه را نگهداري مي كردم و فقط ماهانه 25هزار تومان به من مي دادند. بعد از مدتي دچارسكته قلبي شدم ونتوانستم كار كنم؛بنياد جانبازان هم مراجعه

چند سال بود كه خودم خانه هاي مردم كار مي كردم ، يا سبزي و باقالي پاك مي كردم، بعد از مدتي دچارسكته قلبي شدم ونتوانستم كار كنم. با اين وجود باز هم حاضر هستم خودم كار كنم وگله اي ندارم فقط شوهرم از اين وضعيت نجات پيداكند و حداقل يك آرامش روحي داشته باشد.

كردم جوابي به من نمي دهند؛با اين وجود باز هم حاضر هستم خودم كار كنم وگله اي ندارم فقط شوهرم از اين وضعيت نجات پيدا كند و حداقل يك آرامش روحي داشته باشد.

وقتي همسرتان دچار حملات عصبي مي شود چه كار مي كنيد؟

كاري نمي توانم انجام دهم. بالاخره با صحبت سرش را گرم مي كنيم وسريع با پزشكش تماس مي گيرم . همين تابستان گذشته پزشك اعصاب و روان يكسري دارو داد كه شب اول كه داروها را خورد راحت خوابيد. اما شب دوم از ساعت يك نيمه شب تا 5بعد از ظهرروز بعد يك لحظه نخوابيد و مدام از پله ها با سر مي آمد زمين يا فرياد مي كشيد و يا سيگار روشن را در گوشش مي گذاشت. ايشان را به حياط برديم و دستانش را گرفتيم تا آرام شود. اما دستانش را دور گردن من آورد تا مرا خفه كند كه دخترم جيغ كشيد و همسايه ها متوجه شدند و كمك كردند تا من رفتم منزل يكي از همسايه ها و به بيمارستان صدر تلفن كردم وگفتم: همسرم بر اثر اين داروها دچار جنون شده و حالش بدتر شده است ومسولين بيمارستان گفتند سريع بياوريدش بيمارستان وبعد از آن دربيمارستان صدر بستري شد. حدود ده روز دربيمارستان صدر بستري بود تا اينكه دچار سكته قلبي شد و ايشان را به بيمارستان ساسان منتقل كردند.

به بنياد جانبازان مراجعه كرده ايد؟

هر دفعه كه رفته ام و از آنها كمك خواسته ام تا درصد جانبازي همسرم را بيشتر كنند كه بتواند ازخدمات بيشتري استفاده كند وفشارزندگي بر ما كمتر شود ، به هيچ عنوان قبول نمي كنند. با وجود اينكه ازطرف نيروي مقاومت بسيج و پادگاني كه همسرم از آنجا اعزام شده تاييديه اي مبني برمجروحيت شيميايي واعصاب و روان ايشان به بنياد جانبازان فرستاده اند ، فقط 20درصد به ايشان جانبازي داده اند وفاقد كارت جانبازي است ، گويا به جانبازان 25% به بالا حقوق پرداخت مي شود درصورتي كه همسرم

 يكبار كه دچار حمله عصبي شده بود كارد سلاخي را برداشت ودخترمان را لب حوض آورد تا سرش را ببرد . اين درحالي بود كه يك ساعت بعد اصلاً چيزي به ياد نمي آورد.همسرم تقصيري ندارد اين تشنجات خارج از اختيارش است و بايد مدام تحت درمان باشد و به يك جاي آرام نياز دارد. 

با اين شرايط هيچ حقوقي دريافت نمي كند. آقاي عرفاني در دوران جنگ و درجبهه دچارموج گرفتگي شده و حالا با حملات عصبي وزخمهاي شيميايي مواجه است ؛ آيا كسي كه 5ـ 4 سال در جبهه بوده و دندانهايش در شكمش ريخته وتمام وجودش چه روحي و چه جسمي زخمي است حقي ندارد؟

مخارج درمان و هزينه هاي ديگر زندگي را چگونه در مي آوريد؟

مواقعي يكي ازهمسران جانباز و يكي از دوستان همسرم به ما كمك مي كنند. فقط همسرم بيمه خدمات درماني است كه هزينه داروهايش را بايد خودمان بپردازيم و تنها50درصد هزينه دارو را بنياد جانبازان مي پردازد . ما درپرداخت كم هزينه ترين مايحتاج زندگيمان مثل آب، برق درمانده ايم. دخترم نوجوان است با اينكه دختر ساده و بي توقعي است اما به هر حال كفش ،لباس ، دفتر و...مي خواهد ولي من نمي توانم تهيه كنم؛يك اتاق داريم كه تلويزيون درآن است و پدر و مادر شوهرم زندگي مي كنند و اين زيرزمين 7ـ 6 متري كه هم آشپزخانه است و هم محل زندگيمان است. اگر دخترم بخواهد تلويزيون ببيند با پدرش درگير مي شود چون همسرم با كوچكترين صدايي ممكن است عصبي شود . مثلاً دخترم مي خواهد يك برنامه اي را ببيند،پدرش مخالفت مي كند و عصبي مي شود. حتي يكبار كه ناراحت شده بود قيچي را به طرف دخترم پرتاب كرد كه خدا رحم كرد و به چشمش نخورد و فقط دست دخترم سوراخ شد . يا يكبار كه دچار حمله عصبي شده بود كارد سلاخي را برداشت ودخترمان را لب حوض آورد تا سرش را ببرد . فكر مي كرد دخترمان گوسفند است . تا اينكه رسيدم و با بهانه اينكه « آب بهش دادي يا نه؟ » حواسش را پرت كرده و كارد را روي پشت بام حمام انداختم . اين درحالي بود كه يك ساعت بعد اصلاً چيزي به ياد نمي آورد.همسرم تقصيري ندارد اين تشنجات خارج از اختيارش است و بايد مدام تحت درمان باشد و به يك جاي آرام نياز دارد. 

دخترم با اينكه سن كمي دارد اما صبور است الان دخترم دچار انحراف بيني است به خاطر اينكه همسرم دچار حمله عصبي شد و بيني دخترم را شكست وقتي براي درمان به بيمارستان مراجعه كرديم دكتر از دخترم پرسيده بود كه كتك خورده اي دخترم گفته بود نه زمين خورده ام!

من خودم حاضرم الان كار كنم و محتاج كسي نشوم اما تا كي بگويم قناعت قناعت!چيزي نداريم كه قناعت كنيم كسي كه از سال 62درجبهه بوده و بارها مجروح شده و از كارافتاده است بايد درچنين وضعي باشد؟حالا كه كشوربه خاطر گذشت و فداكاري اينها درامنيت و آرامش است نبايد به يك جانباز از كار افتاده رسيدگي كنند؟! 

 

کد خبر 163273

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha