به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله مجتبی تهرانی در چهاردهمین جلسه سخنرانی خود ویژه ماه مبارک رمضان 91 که با موضوع« دعا» ادامه دارد، به تشریح مسئله نفرین با توجه به آیات قرآن و روایات اسلامی پرداخته است که در پی می آید:
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. تلاوت قرآن یعنی بازگو کردن کلام حق، کلامی که از مصدر وحی صادر شده و به آن قرآن نازل گفته میشود. دعا هم عبارت است از همان راز و نیاز کردن با پروردگار و اظهار آنچه را که از پروردگارش میخواهد درخواست کند، امّا درخواست خیر نه شرّ.
به همین مناسبت نسبت به مشرکین و کافرین و امثال اینها این بحث را مطرح کردیم که دعا نسبت به اینها چه حکمی دارد؟ گفتیم: با شرایطی دعا برای عدّهای از آنها جایز نیست، امّا برای برخی از آنها اشکالی ندارد، چون عرض کردیم در بین آنها هم مستضعف وجود دارد و هم معاند.بالاخره بحث ما به اینجا کشید که گفتیم انبیا و اولیا، معاندین با حق را نفرین کردهاند، البتّه در صورتی که آنها منشأ فساد در جامعه و انحراف افراد مستضعف جامعه باشند.
حضرت نوح(ع) و جریان نفرین او در قرآن
یکی از انبیا حضرت نوح(ع) است که در قرآن، در سُور مختلف آیات متعدّدی راجع به او وجود دارد که در این آیات به نفرین او هم اشاره شده است و من در جلسه گذشته عرض کردم که نفرین او نفرین شخصی و قومی نبوده و حتّی ما در انبیا کسی را نداریم که به این سبک نفرین کرده باشد. ایشان هر « کافر مَن فِیالأرضی» که بر روی زمین وجود داشت را نفرین کرد. بعد از آنکه گفت: «إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ..»، بعد می گوید: « رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً». حضرت نوح گفت: پروردگارا! هیچ کسی از کافران را بر روی زمین باقی مگذار! همه کافرین را نفرین کرد! بحث ما درباره چرایی این مطلب بود؛ چرا نفرین همگانی نسبت به همه کفّار روی زمین؟ چرا؟
نفرین در حقّ معاندان و مسبّبان گمراهی
قرآن در این زمینه دو علّت را ذکر می کند که به یکی از آنها در جلسه گذشته اشاره کردم. فرمود: «إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ»، اگر تو آنها را برجای خود باقی بگذاری، بندگانت را گمراه خواهند کرد. من عرض کردم این همان علّتی است که در باب نفرین تمام انبیا و اولیا وجود دارد. اگر ما این را احراز کردیم که عدّه ای معاند با حق هستند و با آن دشمنی می ورزند؛ در اینجاست که مجوّزی برای نفرین به وجود می آید.
من راجع به این بحث کرده ام. چنین افرادی اگر وجود داشته باشند ثمرهای که ندارند هیچ، گاهی مضرّ هم خواهند بود! لذا این از خود آیه به دست می آید؛ دقّت کنید! نوح به خدا خطاب می کند که: «إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ»، اگر تو آنها را بر جای خود باقی بگذاری، بندگانت را گمراه خواهند کرد! از این آیه دو مطلب برداشت می شود: اوّل اینکه اینها با حق معاند هستند، چون گفتیم همانطور که قرآن می گوید، باید برای هدایت غیرمعاند دعا کرد، اصلاً انبیا برای هدایت این افراد یعنی مستضعفین آمده اند، معنا ندارد که غیر معاندین را نفرین کنند! از این معلوم می شود که مراد حضرت نوح کفّار معاند بوده است، یعنی کسانی که دشمنی می ورزند.
دوم اینکه هر معاندی هم مورد نفرین قرار نمی گیرد، بلکه منظور از معاند در اینجا آن کسی است که در جامعه اثر سوء داشته باشد، یعنی موجب انحراف عدّه ای از مستضعفین جامعه گردد. صریحاً می گوید: «یُضِلُّوا عِبادَکَ»؛ به تعبیری من آنها را می شناسم! اینها کسانی هستند که اگر باقی بمانند به هر کسی برسند او را منحرف می سازند و دست بردار هم نیستند. تنها این نیست که خودشان منحرف باشند، آنها به هر کسی برسند او را منحرف می کنند. این دو مطلب در این آیه وجود دارد.
حضرت نوح چگونه عناد همه کفّار روی زمین را تشخیص داده اند؟
در اینجا مسئله ای پیش می آید و آن اینکه حضرت نوح این دو مطلب را احراز کند. سؤال این است که احراز کردن این دو مسئله توسّط حضرت نوح چگونه بوده است؟ این را چگونه احراز کرده است که تمام کفّار روی زمین، هم معاندند و هم مستضعفین را گمراه می کنند؟ من در جلسه گذشته اجمالی از تاریخ زندگی حضرت نوح(ع) عرض کردم. من در اینجا فقط به یک مقطع از زندگی ایشان اشاره می کنم که وقتی آن یک مقطع تمام شد مسئله نفرین به وجود آمد. مقطعی که در خود قرآن در سوره عنکبوت به آن اشاره شده است. حضرت 950 سال با شرک مبارزه کرد، 950 سال دعوت به توحید کرد.
میزان عمر مردم زمان حضرت نوح(ع)
شما خیال نکنید انسانهای زمان حضرت نوح(ع) هرکدام چهار، پنج هزار سال سنّ داشتند، اینطور نبوده است! اگر این طور بود حضرت نوح از جهت طول عمر گل سرسبد تاریخ عالم نمی شد! میزان عمر مردم زمان او به طور معمول بوده است.
شما ببینید حضرت نوح در طیّ 950 سال چند نسل را می تواند دیده باشد. یاالله! راجع به حرفهای من خوب فکر کنید! او چند نسل را دیده است که اینطور نفرین می کند و بعد هم می گوید اینها هدایت پذیر نیستند.
تازه تنها این نیست که او بعد از دیدن چند نسل از ابنای بشر و دعوت آنها به توحید و عدم پذیرش آن چند نسل مگر به اندازه یک عدّه قلیلی که به او ایمان آوردند نفرین کرده باشد. من مسئله را فراتر از این می دانم. همه با او مخالفت می کردند و آنقدر او را می زدند که تا سه شبانه روز بر روی زمین می افتاد به گونهای که از گوش او خون جاری می شد، امّا وقتی به هوش می آمد نفرین نمیکرد! معلوم است که چنین انسانی احراز می کند و یقین پیدا می کند که اینها هدایت پذیر نیستند و بعد نفرین می کند.
خدا به حضرت نوح(ع) خبر داد که اینها دیگر هدایت پذیر نیستند!
من تنها به این مطلب اکتفا نمی کنم! من به روایتی از امام صادق(ع) هم اشاره کردم که دیگر آن را تکرار نمی کنم. روایت این بود: وقتی از حضرت سؤال می کنند که آقا چرا حضرت نوح همه را نفرین کرد؟ چرا حضرت نفرینش را همگانی کرد؟ چرا گفت که خدایا! احدی از کافرین را روی زمین باقی مگذار! فرمود: خدا به او خبر داد که اینها دیگر هدایت پذیر نیستند! اینها دیگر از شرک دست برنخواهند داشت! لذا خدا به او گفت که آنها را نفرین کن! حتّی من گفتم او در ابتدای امر نفرین نکرد بلکه این امر الهی بود.
نسلی که جز فاجر و کافر از آن به دنیا نخواهد آمد!
پس بخش اوّل این بود که گفت: خدایا! من 950 سال تجربه دارم، اینها دیگر هدایت نمی شوند! دست بردار هم نیستند! هم خودشان منحرف اند و از انحرافشان دست بردار نیستند و هم دیگران را به انحراف می کشند. این علّت اوّل.
امّا علّت دوم که در قرآن هم آمده این است که فرمود: «وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً»، یعنی آنها جز افراد پلیدکار و ناسپاس کسی را به دنیا نخواهند آورد. این یک مطلب دیگر است. مطلب در باب زاد و ولد است. «وَ لا یَلِدُوا..»؛ یعنی خدایا! از نطفه های اینها انسانی متولّد نمی شود مگر اینکه او هم فاجر و ناسپاس خواهد بود.
در اینجا دو مطلب وجود دارد: یک؛ اینها هم خود معاندند و هم دیگران را به انحراف می کشند و دو؛ از نطفه اینها هم افرادی مثل خودشان به دنیا خواهد آمد. ممکن است بگوییم اینها خودشان بد هستند امّا شاید فرزندانشان انسانهای خوب و صالحی باشند! می گوید: نه! نطفه اینها هم چنین نطفه ای است که از آن جز مثل خودشان به دنیا نخواهد آمد؛ کأنّه إلی یومالقیامة از نسل آنها چیزی جز این متولّد نمی شود.
مسأله ژنتیک در قرآن/ شرک با خون آنها آمیخته شده است
این مسئله کأنّه به این اشاره دارد که شرک به گونه ای در آنها نفوذ کرده که حتّی در خونشان هم جاری شده است. شرک به این صورت در خون آنها رسوخ کرده است. من در اینجا قضیّه ای را نقل می کنم و بعد به ادامه بحثم می پردازم. حتماً این جریان را تابه حال نشنیده اید چون من آن را در جایی نگفته ام. هفت یا هشت سال پیش، پزشکی که در خارج تحصیل کرده بود پیش من آمد. رشته این پزشک هم ژنتیک بود. او به من گفت: در قرآن راجع به ژنتیک هم مطلبی آمده است؟ این شخص فکر کرد که یک حرف حسابی جلوی پای من انداخته.
من در جواب گفتم: بله! گفت: کجا؟ گفتم: به همین سادگی نمی توانم به تو بگویم! این احتیاج به بحث دارد. به او گفتم: اوّلین شریعت روی زمین و اوّلین پیغمبر مُرسل که حضرت نوح بوده است، آمد و بحث ژنتیک را مطرح کرد. «وَ لا یَلِدُوا..» همین بحث است. بدون آزمایشگاه این بحث را مطرح کرده اند. «وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً»؛ نطفه های اینها إلی یوم القیامة این است. شرک با خون اینها آمیخته شده است. اینها هدایت پذیر هم نیستند تا جایی که هرچه از آنها متولّد شود، چیزی غیر از خود آنها نخواهد بود. بنابراین چرا اینها باقی بمانند؟ مگر خدا می خواهد کارخانه کافر و مشرک سازی راه بیاندازد؟ دقّت کنید!
قرآن عین جمله اوّلین پیغمبر مُرسلی که با خود شریعت آورد را نقل می کند. «نعوذبالله»! قرآن که در نقل یک جمله به حضرت نوح(ع) خیانت نمی کند! قرآن عین جمله حضرت نوح را نقل کرده است. حضرت در این جمله دو علّت را ذکر کرده که علّت دوم ژنتیک است. غیر از این هم راه دیگری وجود ندارد که شما بتوانید با آن این مسئله را توجیه کنید. او از کجا فهمید که همه کفّار روی زمین معاند هستند؟ یک راه همین راه است. شرک با خون آنها آمیخته شده بود.
حضرت نوح 2500 سال عمر کرد
روایتی از امام صادق(ع) وجود دارد که حضرت در آن فرمود: حضرت نوح(ع) 2500 سال عمر کرد. من این را به شما گفتم که ما روایت متعدّدی راجع به عمر 2500 ساله حضرت نوح داریم. این را هم گفته اند که 850 سال در بین مردم زندگی می کرد درحالی که مبعوث نشده بود. وقتی هم که مبعوث شد 950 سال پیغمبر مُرسل بود. بعد هم کارش به نفرین کشید، 200 سال طول کشید تا کشتی را بسازد، بعد از آن هم که عذاب همگانی نازل شد و آنها از کشتی پیاده شدند 500 سال زندگی کرد که مجموع این مدّت همان 2500 سال می شود.
عمر حضرت نوح، در نگاه خودش
حضرت فرمودند: روزی حضرت نوح(ع) در آفتاب نشسته بود. ملک الموت به سراغش آمد و به او سلام کرد. حضرت نوح جواب سلامش را داد. گفت: چه کار داری؟ یا به قول ما گفت: به چه منظوری آمدی؟ گفت: آمدم تا جانت را بگیرم! حضرت نوح از او پرسید: یک مقدار به من مهلت می دهی تا از آفتاب به سایه بروم تا در سایه جانم را بگیری؟ گفت: بله! حضرت نوح بلند شد، از آفتاب رفت در سایه نشست. حضرت بعد از آنکه نشست رو کرد به ملک الموت و گفت: ای ملک الموت! آنچه در دنیا بر من گذشت همانند این بود که از آفتاب به سایه آمدم! می گوید: 2500 سال فقط همین بود! تمام زندگی من به همین مقداری که از زیر این آفتاب بلند شدم و در این سایه نشستم گذشت.
در روایت دیگری دیدم که ظاهراً حضرت جبرئیل از حضرت نوح بعد از موتش سؤال می کند که زندگی دنیا را چگونه دیدی؟ می گوید: زندگی دنیا را مانند خانه دو دری دیدم که از یک در وارد شده و از در دیگر بیرون آمدم، همین! این قرنها در نزد من اینگونه گذشت!
گناه در عمری که چنین با شتاب می گذرد
بعد دارد که وقتی حضرت رفت و در سایه نشست رو کرد به عزرائیل که حالا بیا و جانم را بگیر! می خواستم یک تذکّر بدهم! کسانی که برای دنیا یقه پاره می کنند، کسانی که همه زندگی خود را به پای دنیا می ریزند، کسانی که ناموس و حتّی دینشان را سر این مسأله می گذارند، مگر چه خبر است؟ آیا می توانید به اندازه عمر این آقا عمر کنید؟ ببینید ایشان که این همه عمر کرد چه می گوید!؟ می گوید این عمر طولانی به اندازه بلند شدن از آفتاب و نشستن در سایه گذشت، یا با توجّه به آن روایت این زندگی بلند مدّت به اندازه ورود از یک در و عبور از یک در دیگر سپری شد. توجّه کنید! آیا می ارزد که انسان «نعوذبالله»! بیاید و زشت رفتار کند و پستی داشته باشد؟ آیا اینهمه جنایت و ظلم و تعدّی و تجاوز ارزش دارد؟ یک مقدار فکر کنید!
نظر شما