جوادی یگانه:

جریان «نوفردیدی» شکل گرفته در عرصه دفاع از انقلاب اسلامی، «دن کیشوت» وار به دنبال ناآرمان‌شهر می‌گردند

جریان «نوفردیدی» شکل گرفته در عرصه دفاع از انقلاب اسلامی، «دن کیشوت» وار به دنبال ناآرمان‌شهر می‌گردند

در همایش سینمای مقاومت محمدرضا جوادی یگانه و محمد آقاسی در ارائه مقاله ای تحت عنوان "مقایسه تصویر سینمایی انقلاب اسلامی با سایر انقلاب های جهان" عنوان کردند: خروج از نگاه فردیدی به پدیده انقلاب اسلامی و هنر انقلاب اسلامی و حرکت مبتنی بر اندیشه های حضرت امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری(مدظله)، اندیشه های شهید مطهری، شهید بهشتی و ایت الله جوادی آملی نیز راهبردی است که باید در پیش گرفت. بی تردید در اینجاست که تولید علم انسانی به معنی واقعی کلمه و نه در قد و قامت کاسبکارانه، رقم می خورد.

به گزارش خبرنگار مهر، محمد رضا جوادی یگانه و محمد آقاسی با مقاله ای تحت عنوان" مقایسه تصویر سینمایی انقلاب اسلامی با سایر انقلاب های جهان" در همایش سینمای مقاومت شرکت کردند که این مقاله توسط محمد آقاسی ارائه شد که خلاصه ای از این مقاله به شرح زیر است.

باید در نظر داشت که سینما به عنوان هنر غالب دنیای مدرن، خاصیتی «چندمعنایی[1]» دارد و از این روست که هم می تواند از جامعه متاثر باشد و هم برآن تاثیر بگذارد؛ و این چند معنایی حاصل از عصر تردیدهای بزرگ انسانی که ماحصل آن انقلاب های بزرگی بود که همه بویی از تغییر داشتند. گئورک لوکاچ در کتاب نظریه رمان خویش معتقد است: «خوشا به سعادت دوران هایی که آسمان پرستاره نقشه تمام راه های ممکن است.»

مردان انقلابی سده هجدهم تا بیستم اینچنین نبودند. اما انقلابها نیز در یک مقطع نمانده اند و شاید در یک زمان به پیروزی نرسیده باشند. بلکه گام به گام برای پیروزی قدم برداشته باشند. نباید از نظر دور داشت که یکی از شریانهای اصلی امتداد انقلابهای جهان، آمیختن و پیوستن به عرصه هنر است و در این میان سینما، پرچمداری جدی و جدید در این عرصه است، سینمایی که هم می تواند مولود انقلابی باشد و هم مولد انقلابی. در واقع سینما در یک گام به عقب، با پشتوانه فلسفی و در گامی به پیش با تاثیری جامعه شناختی در یک جامعه پساانقلابی منشا اثر بوده و هست. اما سوال اینجاست که آیا انقلاب های بزرگ و توفنده که امواج آن تا سالها امید بخش و روح بخش در جامعه ای بوده است، آیا در پرده سینمایی که خود نیز ماحصل انقلاب صنعتی است، جای داشته است؟ چه تصاویری از انقلاب ها، جنبش ها و هر آنچه می توان به عنوان نماد مقاوت در برابر ظلم و استبداد و استعمار داشت بر پرده سینما رفته است؟

آری، سینما تلاش کرده که انقلاب ها را در خود جای دهد. سینمای جهان تلاش نموده تا در سه عرصه به تصویرسازی از انقلاب ها بپردازد. عرصه اول پرداخت شخصیتهای انقلابی و یا رهبران انقلابها می باشد. در این عرصه فیلمهایی چون «گاندی[2]»، «لوتر[3]» و در این اواخر «ماندلا[4]» را می توان به عنوان نمونه ذکر نمود. این فیلمها با قهرمان سازی تلاش می کنند، رهبران انقلاب ها و جنبش ها را به تصویر بکشند. گاه این تصاویر با آنچه در واقیت اتفاق افتاده همخوان و گاه متفاوت و تناقض بوده است. در پس پرده تحریف چهره های انقلابی نیز انحراف مقاوت در برابر هژمونی نظام سلطه دیده می شود.

در عرصه دوم سینما تلاش می کند دلایل وقوع انقلاب ها را به تصویر بکشد. در این تصویر، شاهد روایت آنچه پیش از انقلاب رخ می داده را هستیم که به طور معمول در قالب «درام» اتفاق می افتد. شاید بهترین و قدیمی ترین مثال برای این عرصه فیلم «اسپارتاکوس[5]» می باشد. اسپارتاکوس در سالهای اخیر نیز در قالب سریالی تصویر شده است. سریالی که بسیار با آنچه در ذهن از انقلاب بردگان داریم متفاوت است.

در عرصه سوم وقایع انقلاب ها و یا جوامع پسا انقلابی تصویر می شود و شاهد مثال آن «دانتون» فرانسوی است. فیلم دانتون حدود سال های 1793 ، نخستین روزهای بعد از انقلاب فرانسه را به تصویر می کشد. اما با تغییر مسیر این مرد انقلابی در امتداد فیلم این جمله جمله ویکتور هوگو ست که «انقلاب فرزندان خود را خواهد خورد.» دائم در ذهن می آید. این فیلم با تاسی از نمایشنامه ماجرای دانتون نوشته «استانیسلاف پشی بی شفسکا» ساخته شده ومحصول سال 1982 کشورهای لهستان و فرانسه می باشد. هالیوود به عنوان موثرترین جریان جهانی فیلم سازی علاوه بر تصویر سازی بسیاری از انقلاب های بزرگ و جنبش های اجتماعی و جریان های مقاومت، برای انقلاب اسلامی ایران نیز تصویرسازی های متعددی کرده است.

بدون در نظر گرفتن فیلم «بدون دخترم هرگز»، از نخستین فیلم های هالیوودی که در آن با زبان فارسی صحبت شد، ایرانیان به تصویر کشیده شدند و سفره و اندکی سبک زندگی ایرانی به نمایش در آمد، فیلم «خانه ای از شن و مه[6]» بود. فیلمی که نگره ای سیاسی داشت و تلاش می کرد ژنرال زمان طاغوت شاه را مظلوم جلوه نماید و بزرگترین ظلم هم بر او این بود که از ایران و به گفته خودش از اصفهان دور شده است. فیلم سازی و سریال سازی با ایرانیان و برای ایرانیان در این نقطه متوقف نماند. در این دوره فیلم های چون مریم(2002)، الکساندر(۲۰۰۴)، سیصد(۲۰۰۶)، شبی با پادشاه(۲۰۰۶)، پرسپولیس(۲۰۰۷)، کشتی گیر(۲۰۰۸)، سنگسار ثریا (۲۰۰۸)،مرد بله گو(۲۰۰۸)، عبور (۲۰۰۹)، زنان بدون مردان(2009)، شرایط(2011)، حجاب طلایی(2011)، اورشلیم؛شمارش معکوس(2011)، بکارت(2012)،کتاب استر(2013)، ظهوریک امپراتور(۲۰۱۴)، گلاب(۲۰۱۴)، دختر تنها در شب به خانه می رود (۲۰۱۴)، بر ضد ایران و نیز انقلاب اسلامی ساخته شد و به نمایش درآمد.

اما در این میانه تصویر از بزرگترین دشمن معاصر مردم ایران نیز ساخته و پرداخته شد. سریال بسیار کوتاه چهارقسمتی «خانه صدام[7]» توسط شبکه تلويزيون «بي.بي.سي»، زندگي صدام حسين را به تصوير ‌کشيده است. در اين سريال، زندگي دیکتاتور سابق عراق به صورت يک رئيس خشن مافيا به تصوير کشیده شده است که بیشتر يادآور گانگستر تلويزيوني«توني سوپرانو[8]» است. سریال مذکور محصول مشترک انگليس و آمريکا، که با آغازی چون فیلم «پدرخوانده[9]» کودتاي نظامي صدام را در سال 1979 تا هنگام تبدیل شدن به اهریمن در برابر غرب را تصویر می کند. در اين سریال که در تونس فيلمبرداري شده است، نقش صدام را «ايگال نائور»، بازيگر «اسرائيلي ـ عراقي» بازي مي‌کند که در فيلم‌هاي «مونيخ[10]» و «تفسیر[11]» هم بازي کرده بود. در این سریال اینگونه روایت می شود که با قدرت رسیدن صدام، جنگ با ایران شروع شده و با سقوط رژیم تحت امر او با حمله امریکا تمام می شود. سریال

نکته مهم اینجاست که آِیا با دیدن این سریال یا فیلم بلند دیکتاتور بودن صدام به ذهن می ماند یا صرفا یک درام خانوادگی؟ چه کسی در این سریال برای مخاطب جوان داخل ایران و خیل انسان های جهان به عنوان آغاز کننده جنگ شناخته می شود؟ آیا صدام تجاوزگر است یا یک آدم مریض و احیانا قابل ترحم؟ البته نباید فراموش کرد که چگونه سینما با تصویرسازی تلاش می کند واقعیتی نوین را خلق کند حتی از یک دیکتاتور و این آخرین بار نبوده است که تصویری از یک دیکتاتور ارائه شده است. البته این نخستین بار نیست که دیکتاتور به طوری دیگر در سینمای جهان و هالیوود تصویر می شود. فیلم «سقوط[12]»، دو هفته آخر زندگی هیتلر  یعنی از ۱۷ تا آخر آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی را در سنگر زیرزمینی فرماندهی به تصویر می کشد. البته این فیلم برنده جایزه اسکار تنها فیلم آلمانی ای است که با کمک اتریش در باره هیتلر ساخته شده و هرچند به زندگی هیتلر نزدیک شده، اصلا شقاوت وی را نشان نمی دهد.

تصویر دیگر در همین راستا یعنی تصویرسازی تطهیرشده از یک دیکتاتور فیلم «دیکتاتور[13]» با بازی «ساشا بارون کوهن» و کارگردانی «لری چارلز» ساخته و ارائه شد. این فیلم اما بیش از این مطالب از آن جنبه اهمیت می یابد که اولین واکنش جدی هالیوود به مساله بیداری اسلامی است.

 سریال صدام در اندک زمانی پس از سقوط صدام ساخته و توزیع می شود. صدامی که برای مردم ایران دشمنی دیرین محسوب می گردد. اما متاسفانه ما تصویری از او برای مخاطب داخلی و خارجی نداشته و نداریم. جالب اینجاست که در صحنه هایی از سریال هم انقلاب اسلامی و مردم ایران توسط او تحقیر می شود. شاید تنها واکنش جدی سینمایی و سریالی ما به مساله عراق و صدام درج خبر ساخت سریال «عراق؛ کشتزارمرگ» توسط سیروس مقدم در سال 1392 بود که وعده داده شد در سی قسمت تولید می گردد و هیچ گاه تولید نشد. البته به نظر می رسد با تعداد پژوهش ها و داستان هایی که از این شخصیت جنایتکار تاریخی در ایران تولید شده است، ساخت یک مجموعه کوتاه اما موثر و در زمانی نزدیک به واقعه حمله امریکا به عراق معقول به نظر می رسید.

یکی از تصاویری که توسط دیگران ساخته و پرداخته شده، فیلم سینمایی «آرگو[14]» است. این فیلم در 2012 و توسط «بن افلک» ساخته شده است و به طور مستقیم به یکی از وقایع پس از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره می کند. این فیلم در نهایت هنرمندانه امریکایی را که در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی شکست خورده میدان است، به پیروزی می رساند.

حال انقلاب اسلامی ایران علی رغم مقاومت در برابر لیبرالیسم و کمونیسم جهانی و تلاش برای طرحی نو درانداختن در هر سه عرصه پیش گفته دچار ضعف ساخت تصویر در عرصه سینما و سریال می باشد. یعنی تصویر مقاومت آنگونه که باید شکل نگرفته است. صنعت و هنر سینمای ایران همانگونه که توانسته است در جهان بدرخشد می توانسته و می بایست دراین عرصه توفیقات بیشتری را می داشت. بهترین و طلایی ترین دوره فیلم سازی انقلاب اسلامی دهه شصت می باشد که امواج خروشان انقلاب همچنان زنده است و باید آرزو کرد که ایکاش این دهه، باز تمدید می گردید. مسافران مهتاب(نمکی)، توحید، تشریفات، بایکوت و تیرباران- که از آن سخن خواهیم گفت- فیلم هایی انقلابی است که در اذهان مردم ایران ماندگار شده است. اما با آغاز جنگ تحمیلی و نیز طی دهه های دوم و سوم و چهارم انقلاب اسلامی گویی این آتشفشان انقلابی نیز آرام گرفت.

در حقیقت سینمای ایران از انقلاب اسلامی به آرامی فاصله گرفت. البته در این سالها فیلمها و سریالهای زیادی پیرامون انقلاب اسلامی درست شده است که در بین آنها یک ویژگی وجود دارد. حتی در فیلمهای دهه شصت نیز داستان انقلاب، وقایع انقلاب و مردان انقلاب همه در حاشیه داستان اصلی فیلم وجود دارد. نکته حائز اهمیت این است که در فیلم هایی که درباره انقلاب اسلامی در ایران تهیه شده، سه حلقه مفقوده جدی دیده می شود. اول آنکه از بنیانگذار امام خمینی(ره) تصویری مناسب ساخته نشده است. دوم به دین، به عنوان یک عامل کلیدی در به حرکت در آمدن امواج انقلاب پرداخته نشده است و در نهایت مردمی که خود در به وجود آمدن انقلاب حضور داشته اند آنگونه که باید تصویر نشده و نمی شوند. حتی وقایع مهم فرامنطقه ای مرتبط با مقوله انقلاب اسلامی نیز مطمح نظر قرار نگرفت، حال آنکه همانگونه که گفته شد، سینمای هالیوود به کوچکترین تحرک نسبت به سیستم خود نیز واکنش هنری نشان می دهد. هالیوود در سال جاری نیز فیلمی با بازی «جک رایان» با نام «استخدام سایه[15]» ساخته است که از 11 سپتامبر، جنگ امریکا علیه افغانستان تا روابط سرد اخیر بر ضد روسیه را به زیبایی تصویر نموده است. یعنی واکنش صحیح، صریح و سریع بر وقایعی که در فضای امنیتی کشور اتفاق می افتد.

فیلم «تیرباران» در سال 1365 که توسط علی اصغر شادروان ساخته شده است، نخستین فیلمی است که زندگی یک روحانی یعنی شهید علی اندرزگو را با بازی مانای «مجید مجیدی» به تصویر می کشد. بر خلاف فیلم هایی که تلاش می کنند روحانیت را سرگرم به تحصیل و سلوک معنوی خویش و فارغ از جامعه نشان دهند، این فیلم زندگی سرشار از رشادت و مجاهدت شخصیتی کم نظیر تاریخ معاصر را تصویر کرده است که شاید بسیاری از مردم ایران از همین طریق با وی آشنا شده اند. یعنی این فیلم هم معرفی یک شخصیت مقاوم و مجاهد و انقلابی است، هم از دین اسلام در آن وجود دارد و هم آمیختگی این شخصیت انقلابی با مردم ایران و حضور مردم در متن انقلاب در آن به خوبی تصویر شده است. پس از سالها و در سال 1378 فیلمی جدید و با حال و هوایی انقلابی باز بر پرده سینما نشست. هرچند در هیاهوی امروز، کمتر دیده شد و از آن گفته و شنیده شد. «کیمیا و خاک» به کارگردانی و تهیه کنندگی «عباس رافعی» و نویسندگی عباس رافعی و «بهرام صحیحی» ساخته شد و در آن «حامد بهداد» بازی کم نظیری را در نقش یک روحانی مجاهد انقلابی و در عین حال بسیار خاکی و مردمی به اجرا درآورد. فیلمی که به حق پس از سالها رنگ و بویی از انقلاب اسلامی را داشت.

حال باید به این سوال پاسخ داد که چرا تصویری مبهم از انقلاب اسلامی در سینمای ایران وجود دارد؟ و پاسخ به آن چیست. چرا در کشور ما سینمای سیاسی شکل نمی گیرد؟ آِیا تنها گزاره ها و اشاره هایی در فیلم های «پل چوبی» و یا «خط ویژه» یا تصویری که «نفوذی» از سازمان ها و نهادهای اطلاعات و امنیت ایران ارائه می دهد را می توان به مثابه سینمای سیاسی ایرانی دانست؟ آیا باز هم باید چون کلیشه ای همیشگی انگشت اتهام به سمت کارگردانان ببریم؟ که به راستی یکی از کودکانه ترین استدلال ها اتهام بستن به کارگردانی است که در کشوری زندگی می کند که سینمایی وابسته به دولت دارد. البته در این جا قصد ندارم کارگردانان را تطیهر نمایم اما مهم است که بدانیم پیش از ساخت فیلم کارگردان با چند مولفه روبرو است که در یک نگره سیستمی تا آنها نباشند، نباید انتظار کامل بودن چرخه ساخت فیلم را داشت. یک مولفه مهم رمان است که به مثابه مصالح مناسب و مقاوم برای ساخت فیلم است و دیگری که همین نکته اول را نیز در بر می گیرد، «سیاستگذاری» در حوزه هنر است و چرا نباید انگشت اتهام را به سمت دولت و حاکمیت نشانه گرفت و ایراد را از آنجا جست.

متاسفانه سیاستگذاری هنر در جمهوری اسلامی مبتنی بر سلیقه هر مدیر متفاوت است و گاه در یک برهه زمانی و یک دولت نیز چندین و چند نسخه از آن عمل می شود. در کنفرانس «هلسینکی» به سال 1972 درباره سیاستهای فرهنگی در اروپا، با تاکید بر اینکه سیاست فرهنگی، عامل اساسی توسعه اجتماعی و اقتصادی است، از دیدگاه سنتی به فعالیتها و امور فرهنگی انتقاد کردند.(فراهانی، 1385) از دیگر سو «جیم مک گوییکان» در کتاب انتقادی «بازاندیشی در سیاست فرهنگی»[16] بعد از تعریف گفتمان، سه گفتمان عمومی سیاست فرهنگی رامشخص می سازد: دولت، بازار و گفتمان مدنی و ارتباطی. سیاستگذاری فرهنگی در گفتمان اول را دولت تعیین می کند و در گفتمان دوم با محوریت پول، صنعت و بازار و گفتمان سوم توسط جامعه مدنی و گروه های واسط(ان.جی.او. ها) شکل می گیرد.

«جنیفر کریک» نیز در کتاب «بازخوانی سیاستگذاری فرهنگ و هنر» پنج مدل سیاستگذاری را در حوزه فرهنگ و هنر معرفی می نماید. مدلها عبارتند از: سیاستگذاری تسهیل گر[17]،  سیاستگذاری حمایت کننده[18]، سیاستگذاری معماری کننده[19]، سیاستگذاری مهندس گرایانه[20]، سیاستگذاری روشنفکرگرایانه[21].  در کشور ما مخلوطی از این سیاستگذاریها به صورت نامنظم وجود دارد. لذا یا باید به یکی از این سیاستگذاریها تن داد و یا نوعی جدید از سیاستگذاری را مشخص و معین نمود، آنگاه از سازندگان و کارگردانان و هنرمندان مطالبه نمود. در این صورت شاید با یک ریل گذاری صحیح رمان هایی نیز داشته باشیم که به عناصر انقلابی مسلمان و انقلاب اسلامی نیز بپردازند چرا که متاسفانه درصد کمی از رمانهای سی و چند ساله اخیر به انقلاب اسلامی پرداخته شده است. در رمان هایی هم که انقلاب اسلامی به عنوان حاشیه ای طرح شده اند متاسفانه بیشتر کمونیستها و سوسیالیستهای ایران عناصر انقلابی هستند و در نمونه هایی چون «سهم من»، «دوباره، هرگز» که علاوه بر این به تمسخر و محاکمه عناصر انقلابی مسلمان پرداخته شده است. البته باید به چرایی این مطلب هم پرداخت که چرا هنوز رمانی برای روایت انقلاب اسلامی وجود ندارد و معدود آثاری نیز چون «شاه بی شین» و «آه بی شین» نیز بیش از آنکه عناصر اصیل و اصلی و اساسی انقلاب اسلامی مورد توجه باشد، شخصیت شاه در نظر گرفته شده است.

مطلب دیگر درک چرخش هالیوود از تقابل با مفاهیم و انقلاب اسلامی به خود انقلاب اسلامی است که از 2010 به این سو به صورت جدی دنبال می گردد. یعنی اگر تا پیش از این مفاهیمی چون مهدویت آن هم به صورت چند لایه مورد هجمه واقع می شد و یا در گوشه ای از فیلمی نامی از ایران برده می شد، اکنون به صراحت دشمنی با انقلاب اسلامی تصویر می گردد.

خروج از نگاه فردیدی به پدیده انقلاب اسلامی و هنر انقلاب اسلامی و حرکت مبتنی بر اندیشه های حضرت امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری(مدظله)، اندیشه های شهید مطهری، شهید بهشتی و ایت الله جوادی آملی نیز راهبرد جدی دیگری است که باید در پیش گرفت. بی تردید در اینجاست که تولید علم انسانی به معنی واقعی کلمه و نه در قد و قامت کاسبکارانه هم رقم می خورد. متاسفانه پس از جریان فهم فردیدی از انقلاب اسلامی که در عرصه فهم هنر به صورت نمایشی نیز نفوذ داشته اند، جریان «نوفردیدی» شکل گرفته در عرصه دفاع از انقلاب اسلامی، در خوشبینانه ترین حالت «دن کیشوت» وار به دنبال ناآرمان شهر می گردند که خودشان نیز از ترسیم و تصویر آن عاجزند. لذاست که در نهایت این جریان اوج تقابل هالیوود یا نظام رسانه ای امریکایی را با انقلاب اسلامی در فیلم آرگو می بینند و می نامند. این ساده اندیشی راهبردی از توقف درجایی که هستیم را ندارد.

[1] - Polysemic

[2] - Gandhi(1982)

[3] - Luther(2002)

[4] - Invictus(2009)

[5] -Spartacus(2010/1960)

[6] - House Of  Sand and Fog((2003

[7] - House Of  Saddam(2008)

[8] - Tony Soprano

[9] - The Godfather(1972)

[10] -Munich(2005)

[11] - Rendition(2007)

[12] - Downfall(2004)

[13] - The Dictator(2012)

[14] - Argo

[15] - Jack Ryan: Shadow Recruit

[16] - کتاب توسط نعمت الله فاضلی و مرتضی قلیچ ترجمه شده است.

[17] - Facilitator

[18]-  Patron

[19]- Architect

[20] - Engineer

[21] - Elite Nurturer
 

کد خبر 2379140

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha