به گزارش خبرنگار مهر، دیدار جهادگران مناطق محروم، با خانواده شهید واهیک باغداساریان سرباز ارمنی، عصر امروز یکشنبه ۱۴ دی با حضور جهادگران و اهالی رسانه در منزل این شهید برگزار شد.
پدر شهید واهیک باغداساریان در گفتگو با خبرنگاران درباره پسر شهیدش گفت: همیشه به دیدنش میرویم. در هر عید و مناسبتی به دیدنش در قبرستان ارامنه میرویم. همه شهیدان قبرستان ارامنه یک جا هستند و هر کس هم که به این قبرستان میرود، برایشان گل میبرد. شهیدان همه دست به دست هم دادند و این کار مهم را انجام دادند که دشمن را از کشور بیرون کنند تا ما در آن زندگی کنیم. از خدا میخواهیم عقیده جوانهای، برای حفظ کشورمان پاپدارتر شود. همه را، رئیس جمهور را، پدر ِ بزرگ آقای خامنهای را حفظ کند. خدا همهمان را دوست دارد.
وقتی اسم این پدر شهید از او پرسیده شد، گفت: نامم طهماسب باغداساریان است ولی لفظی، تیمور صدایم میکنند.
گفتگو با خواهر و برادر شهید باغداساریان به جایی نخواهد رسید چون میگویند به محض اینکه شروع به تعریف خاطرات برادرشان بکنند، بغض گلویشان را خواهد فشرد. با برادر بزرگتر این شهید چند کلامی همراه میشویم که خود را روبرت باغداساریان معرفی میکند و میگوید فرزند سوم خانواده ۹ فرزندیشان است. واهیک بعد از من بود. او سرباز ۲۲ ساله بود که شهید بود. در پاسخ به این سوال که آیا برادرش قصد ازدواج داشت یا اینکه دختری را دوست داشته، گفت: نامزد نداشت اما دختری را دوست داشت که شهید شد و نتوانست با او ازدواج کند.
برادر این شهید درباره علایق خاص برادرش میگوید: دینامپیچ و باتریساز بود. در پادگانشان هم باتریسازی میکرد و باتری ماشینهای ارتشی را درست میکرد. یک افسر بعد از شهادتش برای ما تعریف کرد که در منطقهای که عراقیها عقبنشینی کرده بودند و فرصت برای خنثی کردن مینهای میدان مین نبوده، واهیک همه مینها را با سیم به هم وصل کرده و تمامشان را منفجر میکند. به این ترتیب راه پیشروی نیروهای خودی باز میشود.
روبرت باغداساریان درباره اجرای مناسک دینی برادرش در جبهه میگوید: در جبهه، ارتش و سپاه همیشه به مسائل مذهبی ارامنه احترام میگذارند و در ایام مشخص سربازهای ارمنی را به مرخصی میفرستند اما اگر هم نمیآمدند، در همانجا درخت کاج تزئین میکردند. بیشتر وقتها به مرخصی میآمد ولی شده بود که در کنار چند ارمنی دیگر درخت کاجی تزئین کرده و سال نو را جشن بگیرند.
بعد از شروع رسمی مراسم و حضور حجتالاسلام محمدرضا تویسرکانی مسئول نمایندگی ولی فقیه در بسیج در این منزل شهید، از تویسرکانی خواسته شد تا سخنرانی کند و وی خطاب به پدر شهید گفت: تا شما چیزی نگویید، من حرف نمیزنم. طهماسب باغداساریان نیز در پاسخ گفت: به فارسی بگویم یا ارمنی؟ وی در ادامه گفت:به فارسی میگویم. و ادامه داد: بسمالله الرحمن الرحیم. ای پدر مقدس ما که در آسمانها هستی، به کشور ما نعمت و برکت ببخش! مملکت ما سربلند هست و تو سربلندیاش را بیشتر کن! خداوند همه روحانیهای ما را حفظ کند؛ فرقی نمیکند مسیحی یا مسلمان چون همه راه خدا را نشان میدهند. خدا خوب است، درست است، حقیقت است و قربانش هم بروم!
گفت الان که به وجودم احتیاج است باید بروم
وی در ادامه گفت: ما ۹ بچه بزرگ کردیم که واهیک یکی از آنها بود. در سالهای جوانیاش ماشین داشت و سر کار میرفت. ابتدای جنگ بود که ناگهان گفت میخواهم به خدمت بروم. دوستانش گفتند، کجا میروی؟ آنجا آتش میبارد! گفت الان باید بروم. الان است که به وجودم احتیاج است. ما هم با او لجبازی نکردیم. به این ترتیب، این بچه به خدمت رفت و چند ماه یک بار برمیگشت و سری به ما میزد. شهادتش هم اینطور بود که بعد از راندن دشمن، به عقب یعنی اهواز برگشته بودند که در دارخوین با چند نفر از دوستانش، ماشینشان روی مین رفته و همه شهید شدند. پیکرش را به کلیسای اهواز فرستاده و به من زنگ زدند که شهید شده است.
پدر شهید باغداساریان گفت: وقتی پیکر واهیک آمد، هیچ پولی در جیبهایش نبود و همین باعث شد که مادرش بسیار گریه کند که بچهام را بدون ۱۰ شاهی پول به جبهه فرستادید. در حالی که واهیک با پول به جبهه رفت. ۱۰ روز بعد یک نفر تماس گرفت و آدرس خانهمان را گرفت و آمد. یک درجهدار ارتشی بود که مقدار زیادی پول آورده بود که دربارهشان گفت: اینها پولهای واهیک است. من بچههایی دوقلو دارم که شیر مادر کفافشان را نمیداد و نیاز به شیر خشک داشتند. واهیک برای اینها شیر خشک تهیه میکرد و من مدیون او هستم. هرچه اصرار و هر کاری کردم، پولها را نبرد.
طهماسب باغداساریان با اشاره به اینکه ۳ سال از درگذشت همسرش میگذرد، گفت: آخرین باری که واهیک به جبهه میرفت، همه مان را بوسید و رفت. ۲۰ متر دور نشده بود که برگشت و دوباره با همهمان روبروسی کرد. وقتی علتش را پرسیدم گفت: بالاخره جبهه معلوم نیست. آتش میبارد. ما سعی میکنیم دشمن را عقب برانیم ولی او هم با همه توانش جلو میآید. پس معلوم نیست، چه میشود. او ۱۴ اسفند ۶۲ شهید شد. وقتی قرار شد به جبهه برود، میگفت اگر الان نرویم، پس کی برویم؟
دم در خانه با رهبری روبوسی کردم
وی درباره با رهبر انقلاب گفت: آن زمان خانهمان در محله نیرو هوایی بود. عدهای زنگ زدند و گفتند میخواهیم به عنوان خانواده شهید به شما سر بزنیم. بیرون عدهای میرفتند و میآمدند که من به آنها میگفتم بیایید در خانه ما بنشینید. میگفتند یک ماشین جای بد پارک کرده و داریم کارهای مربوط به آن را انجام میدهیم. پسر بزرگم به حمام رفته بود و بعد از آمدن از حمام داشت لباسهایش را مرتب میکرد که زنگ خانه را زدند و گفتند مهمان آمده. داشتیم آماده میشدیم که گفتند مهمان، رهبر است. از در بیرون رفتم. آن زمان خانهمان ۳ تا پله داشت. رهبر را که دیدم، دستش را در دست گرفتم و از پلهها پایین آمدیم. به آن جمعیت بیرون از خانه گفتم مگه نگفته بودید ماشینی در جای بد پارک کرده است؟ گفتند عیب ندارد. مساله همین بود که دیدی. همسایه هم میآمدند و بعد از این که فهمیدند چه کسی آمده، به ما میگفتند خوش به حالتان! دست رهبری را گرفتم و دم در خانه با هم روبروسی کردیم. به خانه آمد و با همسرم نشستیم و کلی با هم حرف زدیم.
باغداساریان درباره دیدار با امام خمینی(ره) گفت: سال اول یا دوم درگذشت واهیک بود که اسقف خلیفهگری ۸ تا اتوبوس فراهم کرد تا جمعی از مسلمانان و مسیحیان هممحل به دیدار امام خمینی(ره) بروند. ما هم به جماران رفتیم. چند نفر با بلندگو در دست صحبت کردند. بعد سید احمد خمینی صحبت کرد و من بعد از او چند کلمهای صحبت کردم. من آنجا از ابراهیم بتشکن گفتم. به نظر من ابراهیم، بتها یعنی خداهای دروغی را شکست و امام خمینی(ره) بتهای دیگر یعنی دشمنها را شکست.
در ادامه این برنامه، تویسرکانی با اشاره به جهادگران حاضر در منزل گفت: اینها همه ادامهدهنده راه شهید شما هستند.
باغداساریان نیز گفت: فرقی نمیکند، شهید برای همه است. واهیک فقط شهید ما نیست. او متعلق به همه است.
یکی از اسقفهای اعظم حاضر در این برنامه نیز گفت: عدالت یکی از صفات برتر خداست که اگر زیر پا گذاشته شود، غیرتمندانی به پا میخیزند و با حدید یا آهن، از دین، ناموس و همه اعتقادات دفاع میکنند. هر که در این راه جانش را از دست میدهد، شهید است و فلسفه شهادت از همان روزهای اول مسیحیت وجود داشته است. مردی که دین مسیحیت را در ارمنستان رسمی کرد، اعلام کرد که کسانی که برای وطن کشته میشوند، از شاهدان هستند. فردی روسی هست که سوالی مطرح کرده است. سوال او، این است که در یک جنگ، خدا طرف کدام جناح است؟ جواب این است که خدا آن طرفی است که برای ناموس، دین و وطناش میجنگد.
همه ادیان ایرانی، زیر پرچم توحید جمع شدهاند
این روحانی مسیحی ادامه داد: و دیدیم که خداوند در جنگ ایران و عراق، طرف ایران را گرفت و همراه رزمندگان ما، چه مسلمان، چه مسیحی و چه کلیمی بود. در این کشور، بین اقوام مختلف اتحاد وجود دارد و همه از کشور عزیزشان دفاع میکنند. همه زیر پرچم توحید جمع شدهاند. محبت است که حاکم است. با این تفکرات است که تا امروز، ایران عزیزمان حفظ شده است.
در ادامه این برنامه، حجتالاسلام تویسرکانی گفت: قرآن، کتاب دین خداست. در این کتاب، به طور مکرر، کتابهای مقدس پیشین به عنوان سند معرفی شدهاند. قرآن در برخی فرازها، سند خود را انجیل و تورات معرفی میکند و یکی از اینجاها وقتی است که درباره شهادت صحبت میکند. در این آیات اشاره میشود که خدا، خریدار جان جهادگر در راه خودش است و در قبال جهادش، به او بهشت را ارزانی میکند. اما سند این معامله چیست؟ سندش تورات، انجیل و قرآن است.
مسئول نمایندگی ولی فقیه در بسیج گفت: راه جهاد، اختصاصی به مسلمان، مسیحی و یهودی ندارد. جهاد، راه فطرت انسانهاست. انسان فطرتا نمیخواهد زیر بار ظلم زندگی کند. امام حسین(ع)، امام علی(ع) و پیش از آنها حضرت مسیح(ع) هم زیر بار ظلم نرفتند. در قرآن سورهای به نام جهاد یا صف داریم که به داستان مسیح و حواریون اختصاص دارد. این راه جهاد، در نهایت به ظهور فرزند انبیا یعنی امام زمان(ع) و حضرت مسیح(ع) ختم خواهد شد. هم حضرت مهدی(عج) خواهد آمد هم حضرت مسیح(ع) و ظلم را در جهان ریشهکن خواهند کرد. و این وعده خدا نزدیک است. خون شهیدان نزد خدا محفوظ است و ما از شهیدان آبرو میگیریم. امروز به محضر این خانواده شهید آمدهایم تا آبرو بگیریم.
نظر شما