مجله مهر- عطیه همتی: شاید هیچکس فکرش را نمی کرد «محمدحسین میثاقی» با وارد کردن یک کد رشته اشتباه مسیرش جوری رقم بخورد که روزی تبدیل به یکی از بهترین مجری های ورزشی سیما شود. مجری شاد و سرحالی که با حضورش می تواند یک برنامه زنده را روی سرش بگذارد و کلی انرژی سر مخاطبانش بریزد تا آدرنالین خونشان بالا رود. میثاقی در طول مصاحبه آنقدر سریع و با هیجان صحبت می کند که کمتر دلمان می آمد وسط حرفهایش بپریم و سوال تازه بپرسیم البته گاهی هم مجبور میشویم دور تندش را با دور کندمان تنظیم کنیم تا بتوانیم پابه پایش حرکت کنیم. با میثاقی از همه چیز حرف زدیم از سبک گزارشگری عجیب و غریبش تا تدریس در دانشگاه و اینکه این همه انرژی را از کجا می آورد؟
دوشنبه ها هیچ کس حق مردن ندارد
محمدحسین میثاقی متولد ۱۴ مهر ۱۳۶۵ و فرزند آخر و یا به قول خودش «ته دیگ» یک خانواده ۸ نفره است. میثاقی روی این مهرماهی بودن خیلی تاکید دارد و باهمین مهرماهی بودن بحثمان به برنامه ۹۰ وارد می شود. می گوید بیشتر برنامه نودی ها به خصوص آقای همه کاره متولد مهر هستند. بنابراین مهرماه فصل تولد گرفتن است.« ما در ۹۰ برای همه تولد می گیریم. مراسم تولد هم راس ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه دوشنبه شب برگزار می شود. کل جریان هم سه دقیقه اتفاق می افتد و بعد از ۳ دقیقه کل کیک ناپدید می شود.» ایام هفته برای نودی ها به دو قسمت تقسیم می شود، قبل از دوشنبه و بعد از دوشنبه: « اتفاقات نود برای رساندن برنامه از یکشنبه شروع می شود و دوشنبه ها به اوج خودش می رسد. خیلی ها که از یکشنبه شب همانجا می خوابند و خانه نمی روند. اما دوشنبه ها هیچ کس حق مریض شدن ندارد. هیچ کس حق غذا خوردن و حتی دستشویی رفتن ندارد. دوشنبه هیچ کس حتی حق مردن ندارد وگرنه آیتم ها به برنامه نمی رسد.»
کد انتخاب رشته ام را اشتباه زدم
ورود به دنیای گزارشگری برای محمدحسین میثاقی با زدن یک کد اشتباه در انتخاب رشته شروع می شود. اتفاقی که اگرچه تلخ شروع شد اما برایش شیرین تمام شد: « در اثر یک اتفاق ساده به جای آنکه کد مکانیک دانشگاه قزوین را بزنم. ریاضی کاربردی کرمانشاه را زدم. مثلا به جای ۴۲۳۷ ،۴۲۳۸ زدم و با اصرار پدرم ثبت نام کردم. همان موقع پدرم گفت اثاث های خانه را جمع کنند و همین شد که ما ۴ سال در کرمانشاه زندگی کردیم و به این ترتیب به مدت ۴ سال ناله و نفرین خواهر برادرهایم بدرقه راهم شد. یکبار تهران بودم که پدرم فرم تست صدا را برایم گرفته بود. بعد وقتی برگشتم کرمانشاه رفتم و تست صدا و تصویر دادم و قبول شدم و کارم را در رادیو کرمانشاه شروع کردم. بعد هم با گروه اجتماعی تلویزیون کرمانشاه همکاری کردم. از شانس من همان موقع تیم شیرین فراز بعد سالها به لیگ برتر صعود کرد. من آن موقع بازیها و حواشی مسابقاتش را گزارش می کردم و برای شبکه ۳ می فرستادم.دوستان شبکه ۳ هم خوششان آمد و گفتند وقتی درست تمام شد بیا تاباهم کار کنیم من هم وقتی درسم تمام شد بلافاصله رفتم. وقتی رفتم تست گزارش فوتبال دادم. خود عادل وقتی من را دید به من جواب مثبت داد. بعد هم زمانی که سوار تاکسی بودم تا از ساختمان شبکه ۳ برگردم پیامک داد که «بیا باهم شروع کنیم». همین شد که پای محمدحسین میثاقی به محبوب ترین برنامه ورزشی سیما باز شد تا کارش را از گرفتن گزارش های پرتابل آغاز کند و بعد وارد گزارشگری شود.
آدمهایی که گزارش هایم را می شنوند دو دسته اند
سبک گزارش فوتبال آقای گزارشگر شبیه هیچکس نیست. به قول دوستانش او انگار با یک لباس راحتی نشسته و فوتبالش را نگاه می کند و حتی تخمه اش را می شکند و فقظ نظرات و واکنشهایش را نسبت به صحنه ها با مخاطبانش به اشتراک می گذارد. همین موضوع باعث شده تا گزارش هایش پر از بیان احساسات شخصی و تیکه های خنده داری باشد که فقط متعلق به خودش است. آخرین بازی هم که گزارش کرده بازی نفت و الاهلی بوده که با واکنش های زیادی روبرو بوده است: «در آن مسابقه آنقدر روی کاشته های ایمان تاکید کردم و گفتم که باید گل بشه که بالاخره گل شد. کلا کسایی که گزارش هایم را می شنوند یا خیلی دوست دارند یا خیلی بدشان می آید و می گویند چه خبر است. چقدر این گزارشگر تیکه می اندازد. اما بالاخره این هم یک نوع جدیدی از گزارش است که باید به مرور دیده شود. برای من همه این کارها حالت فان و شوخی دارد. همین که این همه آدم دورهم جمع شدیم و داریم فوتبال می بینیم و گزارش می کنیم خیلی فان است. بعضی ها خیلی موضوع را جدی می گیرند. در کل اگر همه مثل قدیمی ها گزارش کنند که دیگر فایده ای ندارد.»
مغزم جلوتر از زبان کار می کند
میثاقی آنقدر انرژی دارد که می تواند بدون آنکه تپق بزند چندین جمله را پشت سر هم با شور و حال خاص خودش بگوید مثل تمام حرفهایی که با خنده و گریه بعد از بازی ایران و آرژانتین در جام جهانی زد. اما خودش می گوید بیشترین هیجانی که تجربه کرده در بازی ایران و عراق در جام ملتهای آسیا بوده و به نظرش اصلا منصفانه نیست که یک نفر این حجم از هیجان را تجربه کند آنقدر که چندبار به قلبش نگاه کرده تا ببیند یک جسم خارجی بیرون می زند یا نه! «خیلی ها از من می پرسند که چرا انقدر تند تند و با هیجان حرف می زنی. اولین بار که در ۱۸ سالگی شروع به کار کردم یکی از دوستانم گفت دلیلش این است که مغزت جلوتر از زبانت حرکت می کند زبانت هنوز جمله اول را تمام نکرده مغزت جمله دوم را ساخته است. حالا من دارم همه تلاشم را می کنم که سرعت زبانم را به مغزم برسانم. همین موضوع باعث شده که وقتی ۱۰ دقیقه با مادرم صحبت می کنم مادرم چیزی نمی فهمد. اما دلیل این تندحرف زدن این است که می خواهم هرچه سریعتر منظورم را به دیگران برسانم. من کلا تند حرف می زنم. تند غذا می خورم چون اگر قرار است ۵۰ سال زندگی کنم دلم می خواهد به اندازه ۲۰۰ سال زندگی کنم. برای همین همیشه پر انرژی ام. کف دستانم همیشه خیس است برای اینکه هیچ وقت تخلیه انرژی نمیشوم. یک اتفاق معمولی را همیشه پرهیجان تعریف می کنم ممکن است یک چیزهایی برایم جذاب باشد که برای دیگران نباشد. با آدم های شل هم خیلی سخت ارتباط برقرار می کنم و احتمالا آنها هم با من راحت نیستند.»
من مجبورم آدم سریعی باشم
این هیجان و این انرژی همیشه به نفع آقای مجری نیست. گاهی هم برای این همه سرعت مجبور است بایستد و حوادث پیش آمده را جمع و جور کند. «من خیلی خرابکاری میکنم اصلا یک سری دوست دارم که خرابکاری های من را جمع و جور می کنند. از جا گذاشتن سوئیچ ماشین و کلید در خانه بگیرید تا همین دیروز که مجبور شدم آنقدر تند بروم که موتور سوزاندم و کلی خرج ماشینم شد. من همزمان دارم به چندجا فکر می کنم. چند روز پیش در خانه بودم که با خانومم بازی بایرن مونیخ و بارسلونا را تماشا می کردیم وقتی بارسا گل زد من داد زدم. یکی از همسایه های ما یک خانم مسن است که به خانومم گفتم فردا برود حتما حالش بپرسد. اما جالب اینجاست فردا همسایه ها به ما گفتند آنها همزمان بازی والیبال را می دیدند که با صدای من فهمیدند که در بازی فوتبال اتفاقی افتاده است. دقیقا مثل دنیای دیوانه ها و عاقل هاست. نه دیوانه ها دنیای عاقل ها را می فهمند نه عاقل ها سر از دنیای دیوانه ها در می آورند. در فرمی که من زندگی می کنم مجبورم که چنین آدم پر سرعت و پرهیجانی باشم و این موضوع برای من نقطه قوت است اما در دنیای آرام ها و شاید شل ها نقطه ضعف به حساب می آید.»
پدرم کارت های بازیم را سوزاند
علاقه اش به فوتبال از همان دوران بچگی که عکس مارادونا را روی دیوار اتاقش چسپانده کلید خورده تا ۱۴ سالگی هم در تیم نوجوانان کرج بازی می کرده اما یک روز باشگاه به او فرمی داد که او را موظف می کرد که اگر هرجایی رفت باید تا چندسال آنجا بازی کند. پدرم این شرط را نپذیرفت و از خجالت فرم در آمد. «سطح تحصیلات خانواده ما بالاست. پدرم مدیر مدرسه بود و برادرهایم تحصیل کرده. پذیرفتنی نبود که من تحصیلات درست و درمان نداشته باشم. یکی از صحنه هایی هم که از بچگی یادم می آید صحنه ای است که خواهرم با من دعوایش شد و من را به پدرم فروخت. یعنی لو داد که در کمدم یک عالمه کارت بازیکنان فوتبال دارم. من از مدرسه آمدم و دیدم پدرم یکی از ماهیتابه های قدیمی را گذاشته روی جوب بعد تمام کارتهای بازی مرا هم ریخته داخلش کمی هم نفت ریخته و می خواهد همه را بسوزاند. شما فکر کنید کنار این صحنه دوستانم بودند که توی کوچه ایستاده بودند و این صحنه را تماشا می کردند. دیگر خاطره ای که از بچگی یادم می آید به بازیهای کامپیوتری برمی گردد. من تنها بازی کامپیوتری که می کنم فوتبال است. بچه که بودم یک مغازه ای بود رویش نوشته بود«سگافروشی » آنجا با دوستانم حسابی فوتبال بازی می کردیم. چون مطمئن بودم که حتما می برمشان هیچ وقت پولی همراه خودم نمی بردم و بازنده ها مجبور بودند حساب کنند. خوب یادم می آید که طوری کنار تلویزیون بزرگه می نشستم که مادرم وقتی از کنار مغازه رد می شود من را نبیند.»
اما جرقه های گزارشگری ورزشی نیز از همان دوران شروع شد. زمانی که صبح ها زود از خواب بیدار می شد تا تکرار بازی های جام جهانی ۹۴ را ببیند برای خودش بازی ها را با هیجان گزارش می کرد. شاید دانشجویان دانشگاه پیام نور و آزاد کرج بتوانند به سایر دانشجوها این پز را بدهند که استاد آمارشان «محمدحسین میثاقی» است. میثاقی بعد از دوشنبه ها که از برنامه ۹۰ خلاص می شود سه شنبه ها در دانشگاه کلاس دارد و آمار و ریاضیات درس می دهد. «کلاس های من کرکر خنده است و خیلی خوش می گذرد اما نمی دانم چرا آخر ترم بیشتر بچه ها می افتند!»
اگر با من فوتبال بازی کنید از من متنفر می شوید
آقای مجری یکی دو روز قبل از مصاحبه با هم تیمی هایش توانسته اند قهرمان جام رسانه شوند و خوشحالی از این اتفاق را از تکرار حرفهایش درباره این موضوع می توان فهمید اما خودش حرفهای جالبی درباره فوتبال بازی کردنش می زند: «اگر می خواهید از من متنفر شوید فقط کافیه یک بار با من در سالن فوتسال بازی کنید. چون آنجا کاملا یک آدم متفاوت از من می بینید. یک آدم کاملا دعوایی و غرغرو که مدام جر و بحث می کند. اصلا برایم مهم نیست که با کجا بازی می کنیم فقط باید ببریم. یک بار مدرسه ای ما را دعوت کرده بود برویم جوایز ورزشی دانش آموزان را بدهیم. بعد پیشنهاد دادند که فوتبال هم بازی کنید. اولش بهانه آوردیم کفش مان مناسب نیست شلوارمان جین است. کتونی که دادند وارد زمین شدیم که بازی کنید. حالا فکر کنید یکهو همه چیز تبدیل شد به یک عالمه بزن بزن و کری خوانی اصلا یکی نیست بگوید بابا بچه راهنمایی دبیرستان چه اهمیتی دارد که از تو ببرد. واقعا نمیدانم چرا اینطوری می شود. من همین جام رسانه ها سه تا کارت زرد گرفتم و یکبار از بازی محروم شدم. اما توی فوتبال دیدن به جز برای بارسلونا خیلی حرص نمی خورم.»
فوتبالی ها برای مصاحبه لم دارند
محمدحسین میثاقی اولین بار با گزارش های میدانی که برای برنامه ۹۰ می گرفت شناخته شد و بعد از آن به سمت اجرا و گزارشگری رفت. وقتی درباره گزارش گرفتن برای ۹۰ می پرسیم نفس عمیقی می کشد و از سختی کار می گوید اما خودش معتقد است در جذاب شدن کارهایش گاهی شانس هم آورده: « اوایل کارم بود برای گزارش یکی از بازیهای راه آهن رفتیم. که آنجا یکهو وسط زمین یک شترمرغ سربریدند و به فنس های استادیوم آویزان کردند. آن گزارش بسیار جذاب شد. گزارش های حاشیه ای حق ندارند بد باشند. گزارشگر باید هرطور شده یک آیتم خوب تحویل دهد. همین موضوع باعث می شود گاهی مجبور به ریسک هم شود. مثل همان بازی که ما یک دوربین بیشتر نداشتیم و هم باید مسابقه را پوشش می دادیم هم حواشی را به خاطر همین ریسک کردیم و چند دقیقه بی خیال بازی شدیم تا برویم از شترمرغ ها فیلم بگیریم. شانس آوردیم که در آن یک دقیقه نه گلی رد و بدل شد و نه اتفاق خاصی افتاد.» میثاقی معتقد است که هر آدمی برای مصاحبه لم دارد وقتی از سختی های مصاحبه به چهره های ورزشی و اخلاق های خاصشان می پرسیم می گوید: «برای مصاحبه با بعضی ها باید اینطوری شروع کرد: به نام خدا در خدمت یکی از افتخار آفرینان فوتبال ایران هستیم واقعا محبت کردید که این زمان را به ما دادید. بعد این را می پرسیم که تیمتان خیلی فوق العاده بود و خسته نباشید تازه از سوال سوم به بعد در تدوین حرفهایش را می آوریم. وگرنه با همه می شود مصاحبه کرد ولی باید لم هرکس را بلد باشید. اما در کل هیچ دلیلی ندارد که خبرنگار یا گزارشگر با هرکسی مصاحبه کند. چون خبرنگار باید شأن خودش و جایی که کار می کند را نگه دارد.»
از شبکه های اجتماعی خوشم نمی آید
اگر نام محمد حسین میثاقی را در اینترنت یا هر شبکه اجتماعی جستجو کنید به هیچ چیزی دست پیدا نمی کنید. میثاقی اصلا اهل شبکه های اجتماعی نیست و به شوخی می گوید آخرین تکنولوژی که استفاده کرده سشوار بوده است. «من تا همین چند وقت پیش یک موبایل داشتم که فقط یک درجه از ۱۱۰۰ معروف بالاتر بود. با دوستانم یک مسابقه sms زدن داشتیم که باید توی چشمهای هم نگاه می کردیم و یک sms را با موبایل تایپ می کردیم و می فرستادیم کسی که غلط املایی نداشت برنده بود. اما مدام بقیه می گفتند موبایلت را عوض کن این خیلی بده. تا اینکه یک روز رفتم بانک. متصدی بانک من را شناخت و سلام علیک کرد وقتی خواستم تلفنم را در بیاورم که کدپستی را یادداشت کنم یکهو گوشی به دو نیم تقسیم شد و خیلی خجالت کشیدم. اینجا نقطه عطف اتفاق افتاد و گفتم گوشی ام را باید عوض کنم. الان چهارماه است یک آیفون خریدم اما اگر نگاه کنید می بینید هیچ اپلیکیشنی رویش نصب نیست. چون اصلا اهل شبکه های اجتماعی نیستم و حوصله و حال چنین ارتباطی ندارم اینکه آدم در اینستاگرام چقدر می تواند فالوئر داشته باشد برایم اهمیتی ندارد. من بازخوردهایم را از مردم در خیابان می گیریم. من اصلا مجری برنامه زنده ام نمی توانم اینطوری با مخاطبانم غیر مستقیم و تایپی ارتباط داشته باشم.»
تکه کلامهایم معروف شده
از روزی که میثاقی پایش به برنامه ۹۰ باز شد حالا چندسالی می گذرد. میثاقی می گوید کار با فردوسی پور به شدت لذت بخش است و برعکس بعضی از چهره ها وقتی نزدیکش می شوی بیشتر دوستش داری: «عادل خیلی آدم دوست داشتنی و با صداقتی است بزرگترین خصلت این آدم هم همین صداقت و رو راستی است. وقتی کنارش کار می کنی می توانی یک عالمه چیز یاد بگیری و این خیلی مهم است.» یکی دیگر از برنامه های پرطرفدار میثاقی آیتم های «فان» برنامه فوتبال ۱۲۰ است که حسابی طرفدار پیدا کرده اما همه این شوخی ها بداهه های آقای مجری است که خیلی هایش تبدیل به تکه کلام بچه های امروزی شده است: «یک بار یک نفر آمد سر برنامه گفت که می شود تکست های آیتم فان را نشانش بدهم من آن لحظه یک تکه کاغذ جلویم بود که رویش یک خرده قیمه ریخته بود و کنارش زردآلو خورده بودم. یک گوشه اش نوشته بودم لوکزامبورگو و یک خط خطی هم داخل صفحه بود که نشانش دادم. تمام شوخی ها بداهه است که حالا می بینم یک سری از بچه ها توی دهانشان افتاده. یک بار رفتم دانشگاه کاشان برنامه اجرا کنم تهش گفتم خب دیگه خوش گذشت حالا بریم و... که بچه ها همه باهم گفتند «راضی باشید» کلا پشت صحنه های این برنامه خیلی بامزه است من خودم چندتایش را ضبط کردم هر وقت دلم می گیرد نگاهشان می کنم دلم باز می شود.»
بهترین روز کاری ام هنوز نیامده
آیتم «ایران۹۰» یکی از آیتم هایی است که میثاقی خیلی دوستش دارد و از طریق آن سفرهای مختلفی به کشور داشته وقتی از عجیب ترین چیزی که در فوتبال ایران دیده است می پرسیم به علاقه عجیب و غریب مردم کشور به فوتبال اشاره می کند. علاقه ای که در جزیزه ابوموسی انگار به اوج خودش می رسد: «عجیب ترین چیزی که در فوتبال ایران دیدم علاقه عجیب و غریب مردم به فوتبال است. رفته بودیم جنوب یک پیرمردی در مغازه نشسته بود که نوه هم داشت می گفت وقتی پرسپولیس به استقلال باخته بود جوری با دست به سرش کوبیده بود که تا چند وقت سردرد داشته. اونجا علاقه به فوتبال طوری بود که اگر بچه ها توپ نداشتند همدیگر را مثل توپ توی دروازه می انداختند. همین است که فوتبال و کار در این حوزه را جذاب می کند. واگرنه شما برو در روسیه و نروژ، طرف حاضر نیست به خاطر فوتبال وقت دندان پزشکی اش را کنسل کند اما در برزیل مردم به خاطر باخت برزیل به آلمان می میرند. اما عجیب ترین حادثه ای که دیدم همین حادثه بازی تراکتورسازی و نفت بود که واقعا عجیب و غریب بود.»
بدترین روز کاری میثاقی از نگاه خودش باخت ایران به عراق و درگذشت دوست و همکارش «مهدی نفر» بوده و معتقد است هنوز بهترین روز کاریاش نیامده است. اما دوست دارد یک برنامه تلفیقی اجتماعی فوتبالی روی آنتن بفرستد که مثل خودش سرشار از انرژی باشد.
نظر شما