به گزارش خبرنگار مهر، ۲۵ تیر (۱۲ جولای)، سالروز آغاز جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ مقاومت لبنان با ارتش اشغالگر رژیم صهیونیستی است. به همین مناسبت گزیدهای از یک فصل کتاب «دکترین شوک» را منتشر میکنیم، که از زاویه متفاوتی به رویارویی دو جریان مقاومت اسلامی و جریان وابستگی به غرب در لبنان پرداخته است؛ رویارویی اقتصاد مردمگرا در برابر اقتصاد وابستهگرا.
کتاب «دکترین شوک؛ ظهور سرمایهداری فاجعه» [۱] نوشته خانم «نائومی کلاین» (Naomi Klein) ژورنالیست و فعال سیاسی ضدجهانیسازی کانادایی در سال ۲۰۰۷ نوشته شده است. «دکترین شوک؛ ظهور سرمایهداری فاجعه» نشان میدهد که چطور اجرای برنامههای اقتصادی نولیبرالی، از جمله نسخههای تجویزی «صندوق بین المللی پول» و «بانک جهانی»، نیازمند این بوده است که جامعه از طریق شوک، وادار به اطاعت و پذیرش برنامههایی اینچنین شودکه در شرایط عادی برای تودههای مردم بسیار نامطلوب است.
مطالب و مستندات این کتاب پایانی بر این اسطوره است که بازار آزاد جهانی در روندی دموکراتیک به فتح و پیروزی رسیده است. کلاین مستقیماً اقتصاددانان نظم نوین جهانی، یعنی میلتون فریدمن (Milton Friedman)، برنده جایزه نوبل، و نیز دیگر کارگزاران «مکتب اقتصادی شیکاگو» را هدف میگیرد و توضیح میدهد که چطور سیاستهای اقتصادی آنها در کشورهایی مثل شیلی در دوران دیکتاتوری پینوشه، روسیه در دوران یلتسین، آمریکای پس از طوفان کاترینا و عراق پس از اشغال نظامی توسط امریکا، پیش برده شده است. پیش بردن این سیاستها نه با روندی دموکراتیک که با سوء استفاده از شوک زدگی مردم در اثر فاجعه صورت گرفته است. کلاین تا آنجا پیش میرود که سعی میکند نشان دهد بعضی از این فاجعهها اصلاً به قصد ایجاد شوک و پیش بردن این سیاستها ایجاد شدهاند. [۲]
آنچه میخوانید بخش نخست از گزیده کتاب «دکترین شوک: ظهور سرمایهداری فاجعه» درباره اجرای برنامه شوکدرمانی و شکست نئولیبرالیسم در نقاط مختلف است.
فصل «مؤخره: آثار شوک رفته رفته محو میشود» کتاب به مقایسه برنامه بازسازی لبنان در دوران پس از جنگ داخلی (توسط شرکتهای خصوصی امریکایی) و پس از جنگ ۳۳ روزه (بازسازی توسط حزب الله) پرداخته است.
تقابل این دو تجربه سازندگی خارجی (بر اساس نئولیبرالیسم) – بومی (بر اساس الگوی تعاون مردمی) را میتوان با تقابل تفکر بومی جهادسازندگی در دهه شصت ایران با سیاستهای خصوصیسازی تعدیل ساختاری در دهه هفتاد مقایسه کرد. الگویی که با ادامه تعدیل ساختاری و اجرای لجام گسیخته سیاستهای اصل ۴۴ و اجرای هدفمندی یارانهها به صورت حذف یارانهها و اجرای دور دوم آن به صورتی که مصداق آشکار شوکدرمانی اقتصادی است، ادامه دارد. این مقایسه تطبیقی از این جهت اهمیت دارد که در کتاب خانم کلاین به پرونده تعدیل ساختاری در ایران اشاره نشده است.
کاسبی آمریکایی از جنگ داخلی
در اوایل دهه نود، پس از جنگ پانزده ساله داخلی، لبنان از هم پاشید و دولت غرق در بدهی، برای بازسازی پول نداشت. تاجر میلیاردی (و نخستوزیر بعدی)، رفیق حریری، پیشنهادی داد: حقوق اراضی نقاط اصلی مرکز شهر را به او بدهید و به شرکت جدید مستغلاتیاش، سولیدر (Solidere)، اجازه دهید که آن منطقه را «سنگاپور خاورمیانه» کند. حریری که در اثر بمبگذاری در خودرویی در فوریه سال ۲۰۰۵ کشته شد، همه سازههای سرپا را با بولدوزر خراب و شهر را مانند یک لوح نانوشته پاک کرد.
ماریناس، برجهای مسکونی مجلل (که برخی از آنها مجهز به آسانسور ویژه حمل لیموزین است) و مراکز تجاری مسرفانه، جانشین سوقها (بازارها) ی کهن شد. ساختمانها، بازارچهها، و نیروهای امنیتی – همه – در ید مالکیت سولیدر قرار گرفت.
از دیدگاه جهان خارج، سولیدر مظهر درخشان تولد دوباره لبنان بعد از جنگ بود، اما برای بسیاری از لبنانیها، سولیدر همواره جهانی سهبعدی را به نمایش میگذاشت. از زیرساخت شهری در خارج از آن مرکز شهر مجلل (یعنی در بیشتر شهر بیروت) چیزی باقی نمانده بود، از برق گرفته تا حمل و نقل عمومی، و سوراخهای بر جا مانده از گلولههای جنگ داخلی بر نمای بسیاری ازساختمانها هرگز ترمیم نشده بود.
حزبالله در آن محلههای زاغهنشین فراموش شده، در اطراف آن مرکز چشمنواز، پایگاه مردمیاش را بنا نهاد، مولدها و فرستندههای موقتی برپا، جمعآوری آشغالها را سازماندهی، و امینیت را برقرار کرد و «دولتی در دولت» شد که بهتان زیادی بر آن رفت. وقتی که ساکنان حومههای مخروبه به خود جرئت میدادند که به برزن سولیدر پا نهند، غالباً نگهبابانان خصوصی امنیتی رفیق حریری بیرونشان میکردند، زیرا حضور آنان گردشگران را میترساند. (ص ۶۵۴)
واکنش میلیونها لبنانی به تلاشهای وامدهندگان بین المللی برای تحمیل «اصلاحات» کذایی بازار آزاد به نام پیششرط پرداخت کمک بازسازی پس از حمله اسرائیل به لبنان در سال ۲۰۰۶ نمونه آشکار این آگاهی است. اصولا، این تلاشها میبایست به نتیجه میرسید، زیرا لبنان هیچ گاه به آن حد مستاصل پول نبود. حتی پیش از جنگ، لبنان جزو مقروضترین کشورهای جهان بود، ضمن آنکه خسارات جدید وارده در اثر حملات به جادهها، پلها، و باند فرودگاهها ۹ میلیارد دلار برآورد میشد.
لذا، وقتی هیئتهایی از سی کشور ثروتمند در ژانویه ۲۰۰۷ در پاریس گرد هم آمدند که پرداخت ۶/۷ میلیارد دلاری وام بازسازی و کمک بلاعوض را تعهد کنند، طبیعتا فرض را بر آن گذاشته بودند که دولت لبنان هر شرطی منضم به کمکهای مالی را خواهد پذیرفت. شروط هم شروط معمول بودند: خصوصیسازی تلفن و برق، افزایش بهای سوخت، کاهش خدمات عمومی دولت، و افزایش جنجالی مالیات بر خریدهای مصرفکنندگان [مالیات بر ارزش افزوده].
کمال حمدان، اقتصاددان لبنانی، برآورد کرد که با اجرای این شروط، به علت افزایش مالیات و تعدیل قیمتها، هزینه خانوارها ۱۵ درصد افزایش خواهد یافت _ و این تاوان کلاسیک صلح است. و اما، در مورد خود بازسازی، البته که مشاغل بدون نیاز به استخدام فرد محلی یا پیمانسپاری در عرصه محل، نصیب غولهای «سرمایهداری فاجعه» خواهد شد.
از کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده میپرسند که آیا چنین خواستههایی (شروط وام) دخالت در امور لبنان است یا نه؟ او پاسخ میدهد که «میگویند لبنان کشوری دموکرات است و اصلاحات اقتصادی مهمی را که برای کارهای حیاتی خود لازم باشد بر عهده میگیرد.» فواد سینیوره، نخستوزیر لبنان که مورد حمایت «غرب» است، با بالا انداختن شانههایش و گفتن اینکه «لبنان که خصوصیسازی را اختراع نکرده است»، به سادگی با شروط پیشنهادی موافقت کرد. او سپس با نشان دادن خرسندیش به همکاری بیشتر، شرکت «بوز الن همیلتون»، غول امنیتی نظارتی وابسته به بوش، را به کار گرفت تا، با واسطهگری، معامله خصوصیسازی شرکت مخابرات لندن را جوش دهد. (صص ۳-۶۵۲)
حزبالله از ویرانههای خصوصیسازی بر میخیزد
اما، بسیاری از شهروندان لبنانی آشکارا حس همکاری کمتری داشتند. هزاران نفر لبنانی، به رغم ویرانی خانههایشان، در اعتصابی عمومی شرکت کردند که ائتلافی از اتحادیهها و احزاب سیاسی، از جمله حزبالله، سازماندهی کرده بودند. تظاهرکنندگان تأکید میکردند که اگر دریافت وجوه بازسازی به معنای افزایش هزینه زندگی مردم جنگ زده باشد، سزاوار نیست که کمک نام گیرد.
بنابراین، در حالی که، سینیوره در یاری به وامدهندگان اطمینان خاطر میداد، اعتصابات و راهبندانهای خیابانی کشور را فلج کرده بود _ اولین طغیان ملی که مشخصاً علیه «سرمایهداری فاجعه» بود. تظاهرکنندگان اعتصاب نشستهای نیز راه انداختند که تا دو ماه ادامه داشت، و مرکز شهر بیروت را چهارراه خیمهها و جشنهای خیابانی کرده بود. اکثر گزارشگران این رویدادها را نمایش قدرت حزبالله توصیف میکردند، اما محمد بزی، رئیس دفتر خاورمیانه نیوزدی نیویورک میگفت که این تعبیر معنای واقعی را نمیرساند: «بزرگترین محرک در پس اردو زدنها در مرکز شهر بیروت ایران با سوریه، یا سنی علیه شیعه نیست، بلکه نابرابری اقتصادی است که شیعههای لبنان را به مدت دهها سال آزرده است. این اعتصابات طغیان مردم طبقه زحمتکش و فقیر است.» (ص ۶۵۳)
محلی که در آن اعتصاب نشسته در آن برپا شد خود گویای دلیلی است که لبنان در برابر شوک، این چنین مقاوم از کار در آمده است. اعتراضات در بخشی از مرکز شهر بیروت جریان داشت که ساکنانش، با اشاره به نام شرکت خصوصی عمرانی که همه چیز را در آن محدوده میساخت و مالک آن محله شده بود، آن را سولیدر مینامیدند. سولیدر حاصل آخرین تلاش بازسازی لبنان است. (ص ۶۵۴)
ریدا حاطوم، فعال عدالتخواه اجتماعی در بیروت، به من گفت: هنگامی که شرکت سولیدر بازسازی را شروع کرد، «مردم از پایان جنگ و بازسازی خیابانها بسیار خوشحال بودند. اما تا متوجه شویم که خیابانها را فروخته و آنها را به بخش خصوصی واگذار کرده اند، دیگر خیلی دیر شده بود. ما اطلاع نداشتیم که بازسازی وام بوده و باید بعدا آن را بازپرداخت کنیم.» آن هوشیاری ناگهانی موهن که بینواترین مردم باید هزینه بزککاری بیروت را بپردازند، بزکی که فقط به نفع گروه کوچک ازمابهتران بود، لبنانیها را در شناخت ساز و کار «سرمایهداری فاجعه» خوب ورزیده کرده است. بعد از جنگ سال ۲۰۰۶، همین تجربه بود که به جهت یابی و حفظ سازمان یافتگی کشور یاری رساند. (صص ۶۵۵-۶۵۴)
به همین جهت است که امروزه منابع عربی، احداث مجتمع سوليدر بيروت را بزرگترين زمينخواري در تاريخ لبنان میدانند: روزنامه الدیار لبنان با انتشار گزارشی تحت عنوان «چگونه خانواده حریری زمین بیروت را به سرقت برد»، از فساد مالی خاندان حریری در تصرف غیرقانونی زمین بزرگی در قلب پایتخت لبنان برای احداث مجتمع سولیدر، آن را رسوایی مالی قرن و «بزرگترین زمینخواری تاریخ لبنان» نامیده و نوشته بود: سود واقعی حاصل از این پروژه قابل محاسبه نیست، اما آن را بیش از ۲۰ میلیارد دلار تخمین زدهاند. ارزش سهام این شرکت تا ۳۶ میلیارد دلار هم رسیده بود. [۳]
امروز اما مجتمع سولیدر لبنان یکی از پروژههای لوکس و گرانقیمت بیروت پایتخت لبنان است که حال و هوایی کاملا اروپایی دارد و دارای تأسیسات مختلفی مانند فروشگاههای لوکس و بزرگ، سوپرمارکت، شهر بازی، رستوران و کافی شاپ است. قرار است مشابه این پروژه در پایتخت اردن نیز احداث شود، اما حریریها با شرکای اردنی خود اختلاف پیدا کردند و از احداث "سولیدر" اردن انصراف دادند. [۴]
بازسازی مردمی در برابر خصوصیسازی آمریکایی
بعد از جنگ سال ۲۰۰۶ همین تجربه بود که به جهتیابی و حفظ سازمان یافتگی کشور یاری رساند. تظاهرکنندگان با برگزاری اعتصاب نشسته جمعی خود در حباب سولیدر همراه با اردوی اعتراضی پناهجویان فلسطینی در خارج فروشگاه بزرگ ویرجین و قهوه سراهای شیک و گرانقیمت آن اطراف پیام روشن میداد. (معترضی میگفت: «اگر اینجا یک ساندویچ بخورم، دیگر تا آخر هفته پولی برایم نمیماند.») آنها بازسازی دیگری از نوع حبابهای سولیدر و حومه های رو به زوال – یعنی بازسازی دیگری از نوع منطقه های سبز حفاظت شده و مناطق قرمز متلاطم – را نمی خواستند، بلکه خواهان بازسازی سراسر کشور بودند.
معترضی میگفت: «چگونه میشود همچنان دولتی را پذیرفت که دزدی میکند؟ دولتی که مرکز شهر را ساخت و قرض هنگفتی بالا آورد؟ چه کسی قرار است که این بدهیها را پرداخت کند؟ الان، من باید بپردازم و بعد از من، پسرم میپردازد.» (ص ۶۵۵)
مقاومت لبنان در برابر شوک از اعتراضات مردم فراتر رفته بود، و به شکل کوششی برای بازسازی موازی گسترده بیان میشد. در همان روزهای آتشبس، کمیتههای محلاتی حزبالله، با سر زدن به بسیاری از خانههای آسیبدیده حملات هوایی اسرائیل و ارزیابی میزان خسارت، مبلغ ۱۲هزار دلار نقد به هر خانواده آواره، برای پوشش اجاره یک ساله و تهیه اسباب و اثاثیه، پرداختند.
به نقل از روزنامهنگاران مستقل آنا نوگیرا و ساسین کاوزالی از بیروت، «این میزان کمک ۶ برابر مبلغی بود که بازماندگان "کاترینا" از سازمان امدادرسانی ایالت متحده (FEMA) دریافت کرده بودند.» و آنچه را که میتوانست به گوش بازماندگان کاترینا نوایی گوشنواز باشد، سید حسن نصرالله، رهبر حزبالله، وعده آن را در یک سخنرانی تلویزیونی به مردم کشورش داد: «ناچار نیستید که از کسی کرامت بخواهید و جایی برای کمک صف بکشید.»
نوع کمک حزبالله از فیلتر دولت یا سازمانهای مردم نهاد خارجی نمیگذاشت. کمکها برای ساخت هتلهای پنج ستاره مانند کابل، یا ساخت استخرهای شنا با استاندارد المپیک برای مربیان پلیس مانند عراق، هزینه نمیشد. در عوض، حزبالله کاری را کرد که رنوکا، بازمانده سونامی سریلانکایی، حسرتش را برای خانوادهاش میکشید. رنوکا به من گفته بود که ای کاش کسی کمک را در کف دستشان میگذاشت.
حزبالله ساکنان محلهها را در بازسازی دخیل کرد؛ کارگران ساختمانی محلی را (در ازای قراضه آهنی که جمعآوری میکردند) استخدام کرد، هزار و پانصد مهندس را بسیج و گروههای داوطلب را سازماندهی کرد. حاصل همه این کمکها این بود که صرفاً یک هفته بعد از توقف بمباران، بازسازی به طور کامل در دست اجرا بود. (صص ۶-۶۵۵)
در مطبوعات ایالت متحده، تقریباً همه این ابتکارات را به عنوان رشوه یا دانپاشی به باد تمسخر میگرفتند. مطبوعات میگفتند که حزبالله، پس از تحریک کردن اسرائیل به حمله دیوانهوار به لبنان، میکوشد که برای خود حمایت مردمی بخرد (دیوید فروم حتی میگفت که اسکناسهایی که حزبالله، توزیع میکند تقلبی است). در اینکه حزبالله هم درگیر امور سیاسی و هم امور نیکوکاری است، و اینکه ایران سخاوت حزبالله را میسر کرده است، حرفی نیست.
با وجود این، موقعیت حزبالله به عنوان یک سازمان بومی و محلی، و سازمانی برخاسته از جوامعی که در حال بازسازی است، نیز در کارایی حزبالله به همان اندازه اهمیت داشته است. بر خلاف آژانسهای بازسازی بیگانه، که طرحهایشان را از دیوان سالاریهای دور دست از طریق مدیریتهای وارداتی، امنیت و حراست خصوصیسازی شده و مترجمان تحمیل میکنند، حزبالله توانست خیلی زود وارد عمل شود، زیرا همه کوچه پسکوچهها، فرستندههای مخابراتی تحت کنترل، و افراد شایسته برای سپردن کارها را خوب میشناخت. اگر ساکنان لبنان از نتایج کار مقاوت سپاسگزارند، به این علت نیز بوده است که میدانستند گزینه دیگری چیزی جز سولیدر نخواهد بود. (ص ۶۵۶)
پی نوشتها:
[۱]- کلاین- نائومی، دکترین شوک: ظهور سرمایهداری فاجعه، ترجمه مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبوی، نشر کتاب آمه، چاپ اول، تهران ۱۳۸۹.
[۲]- معرفی کتاب دکترین شوک؛ ظهور سرمایهداری فاجعه، خسرو صادقی بروجنی، ماهنامه جهان کتاب، شماره ۲۵۸ و ۲۵۹ (آبان و آذر ۱۳۸۹)، صص ۷-۵۴
[۳]- خاندان حریری و بزرگترین زمینخواری تاریخ لبنان!، سایت شبکه العالم، مورخ ۲ بهمن ۱۳۹۲.
[۴]- به نوشته العالم؛ درحالی که موضوع فساد مالی خاندان رفیق حریری در احداث پروژه "سولیدر" بیروت در رسانههای لبنان به عنوان بزرگترین زمینخواری تاریخ این کشور مطرح است، خسارت انصراف حریریها از احداث پروژهای مشابه در اردن را ولیعهد امارات پرداخت میکند. این پروژه که احداث مجموعه ای متشکل از چند برج و مرکز تجاری (مشابه مجتمع سولیدر بیروت) در امان پایتخت اردن را شامل میشود، با انصراف خاندان حریری متوقف شده بود. به گفته منابع لبنانی، علت این موضوع، اختلاف خاندان مزبور با شرکای اردنی بوده است. پروژه مزبور از دو سال قبل متوقف شده بود تا اینکه شیخ محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی ۱۵ میلیون دلار برای از سرگیری اجرای این پروژه بزرگ پرداخت.
ظاهرا خاندان حریری با تصور این که در اردن هم میتواند به این زمینخواری گسترده ادامه دهد و سود نجومی این پروژه را نیز مال خود کند، سودای تکرار این کار در امان را داشته، غافل از این که در اردن خاندان سلطنتی و وابستگان آن، در حوزه حکومت خود از طمع و نفوذ بیشتری برخوردارند. به نظر میرسد همین امر موجب اختلاف آنان با "شرکای اردنی" و انصراف حریریها از احداث این پروژه در اردن شده است.
گزارش از مرتضی مهدوی راد
نظر شما