۶ خرداد ۱۳۸۵، ۱۰:۳۲

دلشوره‌هاي نقاشي كه به بيماران سرطاني اميد هديه مي‌دهد / گزارش مهر از كارگاه آموزش نقاشي گيزلا سينايي به بيماران سرطاني

دلشوره‌هاي نقاشي كه به بيماران سرطاني اميد هديه مي‌دهد / گزارش مهر از كارگاه آموزش نقاشي گيزلا سينايي به بيماران سرطاني

خبرگزاري مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: اينجا ذهن انسان ساعتي از جدال‌هاي مادي، اوقات تلخي‌ها و چك‌هاي برگشتي دور مي‌شود. اينجا جايي است كه مي‌توان رنگ، طرح، فرم و تركيب را در ميان آدم‌هايي يافت كه شايد آفتاب فردا را هرگز نبينند. اينجا گيزلا وارگا سينايي با تابلوهايش به بيماران سرطاني اميد هديه مي‌دهد.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، باران مي بارد كه به مقصد مي رسم. كنجكاو از ديدن يك نقاهتگاه از نزديك شايد. مقابل ساختمان اندكي درنگ مي كنم. روي تابلو بزرگ سبزرنگي نوشته اند: نقاهتگاه بيماران سرطاني، زير نظر دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي.

به نماي آجري ساختمان نگاهي مي اندازم و داخل مي شوم. خدا خدا مي كنم در نقاهتگاه آنقدر حالم بد نشود كه نتوانم به پاسخ همه پرسش‌هايم برسم. در حياط زيباي مقابلم عشقه ها ديوارهاي بلند را محصور كرده اند و بوي نسترن از كنار حوض آب مي آيد. ساختمان دوطبقه اي كه حدس مي زنم بيماران را اينجا نگه مي دارند.

وارد دفتر مي شوم و سلام مي كنم. چند زن با لباس فرم كه كنار يقه هر كدام آرم "بهنام" به چشم مي خورد، خوشامدم مي گويند. از نحوه كار خبرگزاري برايشان مي گويم. تعجبي ندارد كه بي اطلاعند. نصف بيشتر عمر خود را صرف نگهداري از بيماران در بيمارستان و مراكزي شبيه نقاهتگاه گذرانده اند.

نسرين مشير كه خود را يكي از هفت عضو هيات مديره گروه خيريه بهنام دهش پور معرفي مي كند، در بدو ورود به اختصار درباره اين موسسه توضيح مي دهد. مي پرسم مي توانم با خود دهش پور حرف بزنم؟ لبخند تلخي مي زند و جواب مي دهد: "بهنام رفت. او در 19 سالگي گرفتار بيماري سرطان شده و بعد از اطلاع از وضع خود از اطرافيانش خواست اين موسسه را به ياد او و تمام كساني كه سرنوشتي مشابه داشته اند تاسيس كنند." به اطراف نگاه مي كنم و در حالي كه همچنان گوشم با گوينده است با خود مي انديشم چرا گيزلا سينايي اينجا را براي برپايي يك كارگاه آموزش نقاشي انتخاب كرده است.

مشير ادامه مي دهد: "سال 1379 اين ساختمان توسط يك بانوي سالخورده و خير وقف شد و در اختيار ما قرار گرفت. هدف اصلي ما از تاسيس نقاهتگاه اسكان بيماران سرطاني بود كه غريب و بي كس از شهرستان به اميد مداوا به تهران آمده بودند و هزينه و جايي براي اقامت نداشتند. بيشتر اين بيماران به واسطه نوع بيماري ناچار به گذراندن دوره هاي شيمي درماني بودند و مجبور بودند مدت زيادي در تهران بمانند. در واقع بيماراني كه در اين ساختمان زندگي مي كنند بيماران خياباني اند كه به اهتمام چهارده زن خير جمع آوري و شناسايي شدند. در طول درمان بيماران، سعي كرديم به لحاظ رواني موقعيتي مفرح را براي آنها ايجاد كنيم. آنهايي كه فعاليتي در زمينه خياطي داشتند را تشويق به ادامه اين هنر كرديم و با فروش آثارشان، خرج درمان آنها را تأمين كرديم."

ظاهرا گيزلا وارگا سينايي هم از جمله بانوان داوطلبي بوده كه خواسته در اين موسسه يك كارگاه آموزشي نقاشي برپا كند كه با موافقت مديران موسسه اين امر محقق شده است. نقاشي تراپي يا درمان با نقاشي شيوه اي از درمان است كه مشير و سينايي  و اساسا تمام پرسنل اين موسسه شديدا به آن اعتقاد دارند.

سينايي از احساس خود نسبت به برگزاري چنين كارگاهي مي گويد: "مسئله اين است كه به عنوان يك مدرس نقاشي و كسي كه چهل سال است در اين عرصه فعاليت مي كند مي خواستم به بيماران قوت قلب دهم. من بيست سال است نقاشي تدريس مي كنم و پنج سال هم مدير آموزشگاه نقاشي بودم. وقتي تدريس را در برهه اي از زمان رها كردم، دريافتم كه بايد در تدريس نقاشي به چالش هاي نوتري دست بزنم. به هر تقدير، همكاري با نقاهتگاه را آغاز كردم و با آدم هايي مواجه شدم كه به دليل بيماري از شرايط روحي خوبي برخوردار نبودند. پس آنها را با صحبت و گفتگو به نقاشي سوق دادم. خيلي هايشان از اول قبول نمي كردند نقاشي كنند. مي گفتند شيمي درماني روي سوي چشم شان اثر گذاشته و ديدشان كم شده. اما بالاخره يك علاقمندي بين آنها به وجود آوردم و موفق هم شدم."

وي ادامه مي دهد: "من در اين كارگاه آموزشي هيچ اثري ارائه نداده ام و هر چه مي بينيد كاري است كه اين بيماران كرده اند. حتي اخيرا به مناسبت سالروز آزادسازي خرمشهر نمايشگاهي نيز در جنوب برپا كردم كه از بازتاب آن راضي ام. من اين شكل نقاشي زنده را مي پسندم و با اين كه از برگزاري اين كارگاه در اين فضا نگران بودم، اما دريافتم كه مي توان با هنرتراپي، بيماران را درمان كرد."

اين طور به نظر مي رسد كه هنرتراپي بنا به گفته سينايي در بسياري موارد مي تواند مفيد واقع شود. اشخاصي كه به هر دليلي در اجتماع انساني ما تحت فشارهاي رواني هستند مي توانند از طريق هنرتراپي درماني قطعي تر از داروهاي تجويزشده حاصل كنند. حاصل كار كارگاه آموزشي گيزلا سينايي اين نكته را اثبات مي كرد كه هنر چقدر مي تواند در انسان تحول ايجاد كند.

بعد از گفتگو با سينايي از ساختمان دفتر بيرون مي آيم و براي عيادت از بيماران نقاهتگاه به اتاق هايشان مي روم. نزديك ظهر است و هر كش سرگرم خوردن ناهار. آنقدرها هم كه فكرش را مي كردم، سخت نيست. همگي آدم هستند . آدم هايي كه زماني پيش از اين در ميان ما زندگي مي كردند و امروز دست تقدير سرنوشت شان را به اينجا گره زده است. از آخرين پله ساختمان كه پائين مي آيم، خودرويي سفيد بوق مي زند و داخل حياط مي شود. زن و مردي شهرستاني با حال نزار زير بغل پسر نوجواني را گرفته اند و از خودرو بيرون مي آوردند. موهايش ريخته و دست و پايش مي لرزد. كلاهي مشكي به سرش دارد و نوار سبزي دور مچ دست راستش بسته اند. بيماران از گوشه و كنار سرك مي كشند. ظاهرا بيمارستان جوابش كرده است!

گوشه ماشين مي نشينم و بي صدا مي گريم. با خودم فكر مي كنم همه ما نقاهتگاه را مي بينيم، "بهنام" ها را مي بينيم و از نقاهتگاهها و بيمارستان ها كه فاصله مي گيريم، باز همان مي شويم كه از قبل بوديم. باز يادمان مي رود كه مرگي هست كه همين نزديكي است ...

کد خبر 331781

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha