۱۰ تیر ۱۳۸۵، ۱۵:۲۳

نمايشنامه‌نويسان برجسته جهان - 10

"لوئيجي پيراندلو" نويسنده‌اي كه ميان خيال و واقعيت زندگي مي‌كرد

"لوئيجي پيراندلو" نويسنده‌اي كه ميان خيال و واقعيت زندگي مي‌كرد

لوئيجي پيراندلو نمايشنامه‌نويس و قصه‌پرداز مشهور ايتاليايي همواره در آثارش به مرز ميان واقعيت و خيال اشاره مي‌كرد و نقاب چهره واقعي آدمي را عاملي براي درك نكردن حقيقت مي‌دانست.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، پيراندلو در 28 ژوئن (ششم تير) 1867 در دهكده اگريچينو از توابع سيسيل ايتاليا به دنيا آمد. پدرش چند معدن گوگرد داشت و خانواده به خاطر درآمد سرشاري كه از اين طريق به دست مي آورد، از امكانات مالي زيادي بهره مند بود. اما وقتي لوئيجي به سن جواني رسيد و مدرسه را پشت سر گذاشت، سيل ويران كننده اي معادن را از ميان برد و خانواده دچار فقر و تنگدستي شد.

پيراندلو در بيست سالگي وارد دانشگاه رم شد و در رشته ادبيات و زبان به تحصيل پرداخت. در سال هاي نخست دانشجويي يعني سال 1889 نخستين مجموعه شعر خود با عنوان " درد مطبوع " را منتشر كرد. اين مجموعه به بخشي از احوال و شرايط روحي و مالي وي اشاره داشت و بازتابي از فقر ناگهاني خانواده بود. وي پس از اينكه دانش آموخته شد به آلمان رفت و در دانشگاه بن در رشته زبان شناسي زبان هاي منشعب از لاتين به تحصيل پرداخت و در 1891 اين دانشگاه را ترك كرد.

دو سال بعد به ايتاليا بازگشت و براي امرار معاش به تدريس زبان پرداخت. از همان موقع با ورود به عرصه روزنامه نگاري وارد جرگه نويسندگان شد. سپس به نوشتن شعر و داستان روي آورد و در سال  1894 نخستين قصه خود با عنوان " پير گودرو " را منتشر كرد. به اصرار خانواده ازدواج كرد، اما همسرش از نظر رواني تعادل نداشت و همين مساله زندگي او را بدل به جهنم كرد. چنانكه در سال 1919 پس از چندين سال مشكل و درگيري همسرش در يك بيمارستان رواني بستري شد.

در 1895 نخستين نمايشنامه اش با عنوان "گاز" را نوشت كه بيشتر به سياه مشق و پنجره ورود به عرصه آثار نمايشي محسوب مي شود. اما وي همچنان به نگارش داستان و شعر ادامه مي داد. مهمترين ويژگي آثار او طي اين سال ها اختصار در بيان و فشردگي در ارايه جزييات داستان، حقيقت عريان و خشونت تكان دهنده اي است كه هيچ خواننده اي نمي تواند به آساني از كنار آن عبور كند. نمايشنامه كمدي "  منطق ديگران " دومين اثر نمايشي پيراندلو است كه به مضموني اجتماعي توجه دارد و ويژگي آثار داستاني او در اين نمايشنامه نيز مشخص است.

وي در سال 1903 رمان بلند "مرحوم ماتيا پاسكال" را به نگارش درآورد. اين اثر هر چند كه از آثار داستاني موفق اين نويسنده به شمار مي رود، اما در اصل بيانگر بخشي از زندگي واقعي او محسوب مي شود. پيراندلو اين رمان را به شكلي في البداهه هنگام حضور بر بالين همسرش مي نويسد. داستان ماجراي عجيب مردي است كه براي فرار از يك موقعيت نامناسب خانوادگي و زناشويي از خانه مي گريزد. او در مسير فرار با افراد مختلفي آشنا مي شود و نويسنده از وراي اين آشنايي سعي مي كند نقاب ها و صورتك هايي كه مردم در زندگي روزمره خود بر چهره مي زنند را با نشان دادن شخصيت واقعي آنها بر ملا مي كند. البته نويسنده در داستان به اين مساله اشاره مي كند كه بر چهره زدن اين نقاب ها ضرورتي است كه اجتماع براي افراد به وجود مي آورد.

وقوع جنگ جهاني اول شرايطي را به وجود مي آورد كه  پير اندلو نگارش متون نمايشي را به شكلي جدي و فراگير دنبال كند و در طي سال هاي وقوع جنگ او تعداد زيادي از آثار شاخص خود را خلق مي كند. ديدگاه و شيوه نگارش پير اندلو به گونه اي بود كه شرايط حاصل از وقوع جنگ به بروز خلاقيت هاي او كمك مي كرد. طي سال هاي  1915 تا 1920 وي 14 نمايشنامه به نگارش در مي آورد."  اگر چنين نيست "، " جاكو مينو درباره اش فكر كن "، "  ليولا "، " چنين است اگر به نظر تان مي رسد "، " كلاه زنگوله دار "، " خمره "، " لذت شرافت"، " مجوز "، " اما زياد جدي نيست "، " بازي طرفين "، " انسان، حيوان، پرهيزكاري" ، " همه چيز رو به راه است"، " مثل اول، بهتر از اول "، " خانم مورلي  يك، دو " آثاري هستند كه وي به انگيزه نشان دادن چهره واقعي جنگ و تاثيرات نامطلوب آن بر اجتماع به نگارش درآورده است.

پيراندلو در سال 1921 نمايشنامه اي با عنوان "شش شخصيت در جستجوي نمايشنامه نويس" را به تحرير در مي آورد كه به عقيده بسياري از صاحب نظران، برجسته ترين اثر اين نويسنده به شمار مي رود. اين نمايشنامه آيينه تمام نماي انديشه هاي اين نويسنده است و نگاه او به واقعيت و خيال و آنچه ميان اين دو اتفاق مي افتد به خوبي در اين اثر عينيت و جلوه بيروني پيدا مي كند. نويسنده در اين نمايشنامه اعتقاد خود درباره تئاتر و زندگي به شكلي ماهرانه و دقيق را به نمايش مي گذارد و شيوه بياني و اجرايي اين متن نمايشي به خوبي افكار وي را انعكاس مي دهد.

شخصيت هاي اين نمايشنامه دو دسته اند. گروه اول عوامل توليد يك نمايشنامه شامل كارگردان، دستيار، بازيگران و ... هستند كه نمادي از واقعيت موجود و قابل تغيير محسوب مي شوند كه در طول زندگي از محيط اطراف خود تاثير پذيري دارند. دسته دوم شامل خانواده اي 6 نفره است كه تمامي آنها زاييده تخيل نويسنده هستند و بايد به وسيله كارگردان واقعيت پيدا كنند. در اصل اين خانواده سرنوشت محتوم و غير قابل تغييري است كه در زندگي وجود دارد. البته شخصيت هاي اين نمايش پيش از آنكه متولد شده باشند، به دنبال راهي براي تولد خود مي گردند تا از اين طريق به انتهاي راه خود برسند و زندگي شان رنگ حقيقت بگيرد. همين مساله آنها را به تقابل با آدم هاي زنده نمايش وا مي دارد.

تقابل ميان شخصيت هاي داستاني و افراد زنده و حقيقي در نمايشنامه "شش شخصيت در جستجوي نويسنده" با عدم تفاهم بر سر واقعيت ها همراه مي شود و در نتيجه نوعي بيگانگي مطلق برخوردار از برداشت هاي ذهني مختلف را همراه مي آورد. آنچه در اين ميان گنگ مي ماند، تشخيص واقعيت و خيال است و اينكه سرانجام كدام گروه در انديشه و خيال ديگري قرار دارد.

به عقيده پيراندلو اگر واقعيت را به باغ تشبيه كنيم، انسانها از پنجره هاي مختلفي كه از زواياي مختلف به باغ باز مي شود، به تماشاي آن مي پردازند و نظر خود  درباره مشاهدات شان را اظهار مي كنند. اما آنچه كه هر كدام از اين افراد مي گويند، همه واقعيت نيست و تنها بخشي از آن را تشكيل مي دهد و به خاطر تفاوت زاويه ديد افراد، بيان آنها از باغ بسيار متفاوت و گاه متناقض خواهد بود.

اين نويسنده در آثار خود نوعي بدبيني نسبت به جهان هستي و روابط اجتماعي را از خود بروز مي دهد. او نسبت به روابط همسران و مسايل سياسي نيز با نگاهي انتقادي و سياه برخورد مي كند و بيشتر آدم هاي قصه او تنها، منزوي و دور از ديگران زندگي مي كنند. ورشكستگي پدر و افتادن خانواده به ورطه فقر، مرگ مادر به عنوان حامي اصلي او در رشد و شكوفايي هنري، بيماري رواني همسر به عنوان آزار دهنده اصلي در تمام عمر و وقوع جنگ و مشكلات سياسي وي را به داوري منفي در خصوص وقايع و اتفاقات مختلف مي كشاند. چنان كه در سال 1924 به حزب فاشيست ايتاليا مي پيوندد و تئاتر هنري رم را ايجاد مي كند.

پيراندلو پس از اينكه سالها در برلين و پاريس زندگي كرد در سال 1929 براي عضويت در آكادمي ايتاليا به كشور خود باز مي گردد و در سال 1934 جايزه ادبي نوبل را دريافت مي كند. اين نويسنده در آثار خود به خصوص متون نمايشي اش افرادي را به نمايش در مي آورد كه همواره گرفتار هوس و تمايلات متضاد خود هستند و ميان واقعيت و خيال سرگردانند. تعدادي از آنها عليه نقاب هايي كه جامعه برايشان به ضرورت ايجاد مي كند با شجاعت قيام مي كنند، تعدادي در طول زندگي نقاب شان محو و چهره واقعي شان نمايان مي شود و تعدادي ديگر اين نقاب را مي پذيرند و با آن زندگي مي كنند. اما همه شخصيت هاي داستاني اين نويسنده با زدن صورتك ها واقعيت موجودشان را به طريقي انكار مي كنند.

وي كه تا پايان زندگي دست از نوشتن بر نداشت و در آثارش نسبيت ذهني انسانها را به نمايش مي گذاشت در 10 دسامبر 1936 در شهر رم دار فاني را وداع گفت و آخرين نمايشنامه خود با عنوان " غول هاي كوهستان " را نيمه كاره گذاشت. اين نمايش درباره تعدادي بازيگر است كه در به صحنه بردن نمايشي كه مخاطبان نسبت به آن اعتنايي ندارند، بيش از اندازه پافشاري مي كنند و همين مساله باعث نابودي شان مي شود.

پيراندلو كه نوشته هايش طرز فكر و تلقي جديدي از واقعيت هاي هستي را به نمايش گذاشت در بخشي از وصيت نامه خود چنين مي نگارد: مي خواهم كه سكوت مرگم را بپوشاند. از دوستان و دشمنانم تقاضا دارم كه نه تنها در روزنامه ها هياهو برپا نسازند، بلكه حتي اشاره هاي هم به مرگ من نكنند. مرا برهنه در تابوت فقرا بگذاريد و هيچ يك از شما نه دوست، نه آشنا و نه فاميل به دنبال جنازه ام نياييد. فقط درشكه نعش كش، اسب و درشكه چي، همين و بس. مرا بسوزانيد و خاكسترم را در هوا پخش كنيد. زيرا نمي خواهم از من چيزي باقي بماند. هيچ چيز، حتي خاكسترم. اگر نتوانستيد به اين آخرين خواسته ام عمل كنيد، خاكسترم را در شيشه بريزيد و آن را در سينه سنگي در جزيزه سيسيل پنهان كنيد. در دهكده اگرچينو جايي كه من به دنيا آمده ام. آنگونه كه خواسته بود جسدش را سوزاندند و در سال 1346 خاكسترش را در زادگاهش به خاك سپردند.

تعدادي از داستان هاي پير اندلو به اين شرح است: 1891 عيد پاك جه آ ، 1895 مرثيه هاي راين،1896 مرثيه هاي رومي ازولفگانگ گوته، 1894 عشق هاي بي عشق، 1895 نوبت، 1901 زن مطرود، 1902 ريشخندهاي زندگي و مرگ،  1904 مرحوم متيا پاسكال، 1909 پيرها و جوان ها، 1909 درختان ليموي سيسيلي، 1911 شوهر او، 1913 وظيفه ي پزشك، 1915 فيلم برداري مي شود ( اين داستان در سال 1925 با عنوان يادداشت هاي سرافينو گوبيوي فيلم بردار تجديد چاپ شد )، 1918 اسبي در ماه، 1919 كارناوال مردگان، 1922 داستانهايي براي يك سال، 1923 مجموعه اي از تمام داستانهاي كوتاه ( داستانهاي براي يك سال جلد دوم )، 1924 يك نفر هيچ كس صد هزار نفر ( داستانهاي براي يك سال جلد سوم )، 1925 داستانهايي براي يك سال ( ادامه انتشارداستانهاي تازه )، 1926 داستانهايي براي يك سال ( ادامه انتشار تا جلد دهم ) و 1928 داستانهايي براي يك سال ( ادامه انتشار تا جلد سيزدهم ). 

همچنين نمايشنامه هايي كه پس از 1920 نوشت و بسياري از آنها به فارسي ترجمه شده به شرح زير است:  1922 انريكوي چهارم، 1922 لازاروس، 1923 مرد گل به دهان، 1924 هركس به شيوه خود،  1924 خمره، 1925 جشن مالك كشتي، 1927 دوست همسرها،  1928 گروه جديد، 1928 امشب في البداهه اجرا مي شود، 1930 هر طور مرا بخواهي، 1931 رويا شايد هم نه، 1932 بودن، 1932 افسانه پسرعوض شده، 1933 وقتي آدم سرش به تنش مي ارزد و 1934 معلوم نيست چطور.

کد خبر 344678

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha