به گزارش خبرنگار مهر، نشست «بررسی نظم امنیتی خلیج فارس: از گذشته تا حال» با سخنرانی دکتر آرشین ادیب مقدم رئیس مرکز مطالعات ایرانی مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن و دکتر نادر انتصار رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی آمریکا از طریق ویدئو کنفرانس در پژوهشگاه مطالعات خاورمیانه در تهران به اهتمام گروه خلیج فارس این مرکز برگزار شد.
پروفسور ادیب مقدم در این سخنرانی به شرح مفهوم مشروعیت که در کتاب خود تحت عنوان «سیاست بین المللی خلیج فارس» آن رامطرح کرده است پرداخت و چگونگی شکل گرفتن آن را با استناد به وقایع خاورمیانه بیان کرد. وی بر این باور است که به این مفهوم نه تنها از منظر سیاست بین المللی در منطقه بلکه از منظر سیاست بین الملل در مقیاس جهانی میشود پرداخت.
وی افزود: در ابتدا لازم است که دلیل اهمیت مشروعیت را بدانیم. اهمیت مشروعیت از این حیث است که به موجب آن دولت ملی قادر میشود سیاست خارجی خود را اعمال کند. برای دقیقتر شدن در این موضوع میتوان به سه جنگ خلیج فارس –جنگ ایران و عراق حمله عراق به کویت و عراق ۲۰۰۳ و چگونگی شکل گرفتن این مفهوم در این سه مقطع اشاره کرد.
وی تصریح کرد: برای توجیه جنگ ایران و عراق از نقطه نظر عقلانی به مواردی از جمله واکنش صدام به تقسیم شط العرب می توان اشاره کرد. به نوعی صدام از شرایط بحرانی ایران پس از انقلاب استفاده کرد و هچنین شرایط منطقه ای و جهانی ای که رفتار او را در آن مقطع تایید میکردند براین رفتار صحه گذاشتند و راه را برای توجیه حمله او هموار کردند. دومین دلیل برای حمله را میتوان تحریک اقلیت عرب در خوزستان علیه حکومت تهران در عراق به دنبال نگرانی در مورد جمعیت اقلیت شیعه درکشورش دانست. حال آنکه نکته ای که در اینجا مطرح است فراتر از توجیه عقلانی است و آن مشروعیت یک حکومت در آغاز یک جنگ است. مفهوم مشروعیت به تنهایی و به خودی خود شکل نمیگیرد بلکه در یک بستر مشخص و محدود شکل میگیرد. به عبارت دیگر مشروعیت در سیاست جهانی یک مفهومی است که توسط محیط و جامعه شکل میگیرد. زمانی که صدام بدون کمترین مخالفتی از سوی شورای امنیت به ایران حمله کرد اولین قدم برای شکل گیری مشروعیت حمله اش برداشته شد. از جمله اقدامات دیگری که در مشروعیت بخشیدن به حمله صدام نقش داشتند خارج کردن عراق از لیست کشورهای حامی تروریسم توسط امریکا و همچنین حمایت کشورهای حاشیه خلیج فارس از این حمله و نیز حمایت امریکا و برخی کشورهای اروپایی هزمان با فرستادن مهمات لازم برای ساخت سلاحهای کشتار دسته جمعی بود.
استاد دانشگاه لندن در اداکه یادآور شد: در دهه ۸۰ میلادی مشروعیت صدام به عنوان یک متحد که در جهت مهار ایران عمل میکرد نشان دهنده این بود که مشروعیت یک امر هنجاری نیست. حمله صدام به ایران از نظر هنجاری قابل توجیه نیست. مشروعیت در روابط بین الملل از یک الگوی هنجاری تبعیت نمی کند و نمیتوان بر این اساس آن را ارزیابی کرد. این امکان هست که مشروعیت طی مراحلی خاص شکل بگیرد.
وی افزود: در خصوص حمله صدام شرایط ایران در نظام بین الملل به دلیل وقوع انقلاب این مشروعیت در آن برهه زمانی برای صدام شکل گرفت.
ادیب مقدم تصریح کرد: مشروعیت شکل گرفته برای صدام تا حدی بود که جسارت لازم برای حمله به کویت را برای او فراهم کرد. عدم وجود مخالفت از طرف جامعه بین الملل در حمله به ایران این تصور را در ذهن صدام ایجاد کرد که این بار نیز از حمایت لازم برخوردار میشود.
وی افزود: اما در این مقطع کشورهایی که حامی صدام در جنگ با ایران بودند و حتی در تامین سلاحهای شیمیایی علیه ایران مبادرت ورزیدند این بار نگاهی متفاوت به این حمله داشتند. در واقع مشروعیت این حمله از جانب قدرتهای برتر و همچنین کشورهای منطقه برای صدام فراهم نشد. همزمانی این حمله و آغاز تغییر نظام جهانی از دو قطبی به تک قطبی و حضور امریکا به عنوان ابر قدرت در منطقه بر ای حفاظت از آن اینبار نقش امریکا در منطقه را مشروع شمرد.
وی یادآور شد: قابل ذکر است که پایگاههای نظامی ایجاد شده در منطقه در اواخر جنگ ایران و عراق تصدیق کننده این مشروعیت بود. این نمونه ای دیگر از مشروعیت شکل گرفته توسط نظام بین الملل است. در اینجا سیر تحول مشروعیت امریکا را نیز مانند عراق می توان در دو حادثه عملیات روباه صحرا در سال ۱۹۸۸ و همچنین حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ مورد بررسی قرار داد. در سال ۱۹۸۸ بمباران سایتهای نظامی عراق توسط امریکا که تنها با جانبداری از طرف انگلیس روبرو شد آغاز انحطاط مشروعیت امریکا را در برداشت. این امر در جریان حمله ۲۰۰۳ به عراق به اوج خود رسید. پس از حمله ۱۱ سپتامبربا وجود موج همدردی با ایالات متحده در سرتاسر دنیا مشروعیت لازم برای حمله به عراق نه در اذهان عمومی و نه درنظام بین الملل شکل نگرفت.
استاد دانشگاه لندن افزود: افکار عمومی در سرتاسر اروپا و امریکای شمالی علیه حمله به عراق بود. در نتیجه این حکومت ها نیز به دلیل اهمیت افکار عمومی در نظام دموکراتیکشان برخوردی متفاوت از حکومت امریکا نسبت به این حمله داشتند. در امریکا به دلیل وجود یک ضد روایت در جناح راست محافظه کاران که از قدرت زیادی در حکومت برخوردارند حمله به عراق توجیه پذیر بود. از طرفی انتخاب اوباما از سوی جامعه امریکا را می توان تاییدی بر عدم تمایل افکار عمومی امریکا برای ورود به جنگهای بی پایان دانست. مخالفت افکار عمومی و همچنین عدم موفقیت بوش و بلر در اقناع شورای امنیت سازمان ملل برای صدور قطعنامه نشان دهنده افول مشروعیت امریکا در نظام بین الملل بود.
دکتر ادیب مقدم در آخر اشاره ای به دیدارهایی میکند که با فعالان صلح علیه جنگ ۲۰۰۳ داشتند. فعالین صلح تضاهرات خود علیه حمله به عراق را شکست خورده میدیدند اما از زاویه دیگر نقش این تظاهرات در جلوگیری از وقوع جنگی دیگر را نباید نا دیده گرفت. در دنیای امروز با توجه به وجود رسانه های بین المللی و کانالهای ارتباطی فراوان که عواقب وحشتناک جنگ را به راحتی به اشتراک میگذارند توجیه افکار عمومی برای آغاز جنگی دیگر تقریبا ناممکن است. در واقع این از منافع تظاهراتی است که کمی با تاخیر اثر خود را به جامعه بین الملل منتقل کرده است. اولویت مشروعیت و چگونگی شکل گرفتن نفی و رد آن یک دیالکتیک بسیار با اهمیت در روابط بین الملل است که به نوعی با جایگاه کشور تعیین کننده از نظر قدرت و دیپلماسی ارتباطی تنگاتنگ دارد.
نظر شما