۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱۴:۵۷

در نشست نقد «هشت و چهل‌وچهار» مطرح شد؛

داستان نویسان بدترین منتقدان هستند/احضار گذشته به زمان حال

داستان نویسان بدترین منتقدان هستند/احضار گذشته به زمان حال

محمد محمدعلی در نشست نقد و بررسی رمان «هشت و چهل و چهار» گفت: به نظر من، بدترین منتقدان داستان‌نویسان هستند.

به گزارش خبرگزاری مهر، جلسه نقد و بررسی رمان «هشت و چهل‌وچهار» عصر دیروز دوشنبه سوم خرداد با حضور محمد محمدعلی، یونس تراکمه، کاوه فولادی نسب نویسنده کتاب و اجرای مهسا ملک‌مرزبان در موسسه فرهنگی‌هنری هفت اقلیم برگزار شد.

در ابتدای این جلسه، فولادی‌نسب فصلی از کتاب را برای حاضران خواند. مهسا ملک‌مرزبان با اشاره به بخش خوانده شده، گفت: در این بخش از کتاب نکاتی ذکر شده­اند که بیش از زندگی به مرگ پرداخته­ اند، اما مرگ مثل همیشه تلخ به تصویر کشیده نشده است. زیبایی­های مرگ و داستان­های پس از آن، طوری مقابل چشم خواننده قرار می ­گیرند که او را تا انتهای اثر با خود همراه می­ کنند.

در ادامه، یونس تراکمه سخنان خود را با بررسی ساختار رمان و زاویه دید سوم‌شخص محدودی که داستان را روایت می‌کند، آغاز کرد. تراکمه با ذکر تعاریفی از مفاهیم نوستالژی و راوی در داستان، گفت: این داستان بلند به دنبال تجسم دادن به نوستالژی است. در کار خلاقه نوستالژی به معنی رجعت به گذشته و توقف در آن نیست. احضار گذشته به حال و پرتاب شدن به آینده است. نوستالژی با قرائت من از این اثر، عینیت دادن به مفهوم انتزاعی عشق، در سه نسل و ادامه این عشق در آینده است. عشقی که از پدربزرگ و زن مهاجر لهستانی شروع می­شود یک مفهوم است. در این مفهوم، رابطه عاشقانه و کلنجار­هایش را به عنوان زیست دو نفر نمی ­بینیم. یک مفهوم را مشاهده می ­کنیم که در رابطه این دو نفر متجسم می‌شود.

این داستان نویس گفت: نویسنده با هوشیاری یک شئ –ساعتی با نام خاص- را به عنوان عامل انتقال‌دهنده و تجسم‌بخش این مفهوم انتزاعی ساخته و پرداخته است. حضور این شئ یک مفهوم به همراه دارد و مرز بین واقعیت و خیال را بی ­اهمیت می­ کند. اهمیت داستان به تجسم مفهوم عشق با این اتفاقات برمی­ گردد. زمان کمتر از بیست‌و‌چهار ساعت هوشیارانه برای داستان انتخاب شده است. نویسنده در این داستان با گذر لحظات کار دارد و این موضوع را با آوردن المان­ هایی نشان می­ دهد و خواننده را همراه داستان پیش می­ برد. راوی سوم‌شخص محدود این داستان، آن‌چنان با این کاراکتر همراه می­ شود که هم او را می­ سازد و هم به تجسم عینی بخشیدن به مفهوم انتزاعی عشق کمک می­ کند.

وی همچنان اضافه کرد: «هر نویسنده­ای در نهایت اجرای خودش را از تعاریف انواع راوی­ها دارد. اجرای کاوه فولادی­نسب از سوم‌شخص محدود، هم از امکانات سوم‌شخص استفاده کرده و هم با کیفیات اول‌شخص آمیخته شده. نزدیکی راوی به اول‌شخص به ساخت حس­ ها کمک کرده و این اجازه را می­دهد که این بازه زمانی صدساله و مفهوم انتزاعی غوطه‌ور در آن را حس کنیم. در این اثر، به همه حس­ها ما‌به‌ازای شئ­ای داده شده و این رفتار درست نویسنده بوده است.» او در ادامه گفت که راوی این داستان با تمام ابزار و مختصاتش نوستالژی را به زمان حال احضار می­کند و در پایان بستری می­سازد تا نوستالژی به حیات خود ادامه دهد. این عناصر فرم داستان را ساخته­اند.

محمد محمدعلی سخنان خود را با این نکته شروع کرد که «به نظر من، بدترین منتقدان داستان‌نویسان هستند.» سپس متنی کوتاه را درباره «هشت و چهل‌وچهار» خواند که خلاصه­ ای از پیرنگ داستان را روایت می‌کرد و به مسئله جهان‌های موازی و نمودهایش در داستان و مقوله‌ غیرخطی بودن تاریخ -به روایت فوکو- می‌پرداخت. در ادامه متن مذکور مسئله عشق و عدم وابستگی­ اش به زمان در این رمان و نیز سیر داستان در مکان و زمان مطرح شدند و از کیفیت سیالی که روایت این اثر به خود گرفته، صحبت شد.

محمدعلی پس از بررسی متن خوانده شده، به اظهارنظر درباره کتاب پرداخت و گفت: این نگاه به روایت که از جهان‌های موازی می­ گوید و در بعضی قسمت­ ها تلاش می­ کند مشابهت آن را در مکان نشان دهد، بیانگر فرم مدرن است. و سؤال من این است که این فرم مدرن که برای بیان حادثه عشق در سه نسل آورده شده، به چه کار می­ آید؟ در جهان مدرن یکی از ویژگی­ های اصلی رمان درون‌کاوی شخصیت­ هاست. در این رمان، ما در بعضی قسمت­ ها به آدم­ها نزدیک می­ شویم و حوادثی می­ بینیم، ولی ویژگی مدرنیته -برقراری دیالوگ بین کسانی که در آستانه ورود به مدرنیته هستند با کسانی که درون آن قرار دارند- دیده نمی ­شود.

او در ادامه درباره تناقضی که بین مضمون اثر و فرم آن دیده می­ شود، گفت: این جهان داستانی با فرم مدرن و مضامین پیش­بینی‌شده و پرداختن به سطح  بیانگر تناقضی است که می­تواند به منزله یک ویژگی برای این اثر باشد. این موضوع که کجا خواننده به کشف جدیدی از شخصیت­ ها می ­رسد، برای من مجهول است. این تناقض اتفاق بزرگی است که در هم‌نسلان فولادی‌نسب وجود دارد و برایش دلایل مختلفی می‌توان برشمرد، از انقطاع فرهنگی و گسل­ ها تا نوع زندگی جدید با وجود فضاهای مجازی و شبکه آزاد انتقال اطلاعات. او گفت فولادی‌نسب چیزی را نوشته که دلش می­خواسته در چهارچوب ذهنی خودش بگوید، اما ما وقتی با مضمون و محتوای رئال روبه‌رو هستیم، انتظار داریم در رمان هول‌وولا ببینیم.

محمدعلی در ادامه افزود: فرم این اثر فرم سنگینی است و این سه‌زمانی به‌راحتی به دست نمی ­آید. در رفت و برگشت­ ها ریزه‌کاری­ هایی هست که ساختن‌شان خیلی دشوار است و نمی­شود منکر دقت و مهارت نویسنده در ساخت و پرداخت‌شان شد. در مورد زبان پیداست که اصطلاحات به‌کاربرده‌شده درست و مناسب هستند و این حاکی از سواد و مطالعه زیاد نویسنده اثر است. نثر بسیار شسته‌رفته و داستانی است و حیف است که این حجم از استعداد، توانایی و امکانات به دلایل مختلف، با مضمونی همراه شوند که به‌اندازه آن‌ها قدرتمند نباشد. خلاصه بگویم، نسبت محتوا و فرم در این اثر درنیامده است.

این داستان نویس علاوه در پایان سخنانش گفت: این احتمال هم وجود دارد که ساده‌سازی مضمون در این اثر، به دلیل توجه به مخاطب و با هدف پرفروش شدن رمان باشد، که این چیزی است که خود فولادی‌نسب باید درباره‌اش اظهارنظر کند.

یونس تراکمه در ادامه جلسه از دغدغه ­های داستان­ نویسان جدید و قطع ارتباط‌شان با میراث صدساله داستان‌نویسی سخن گفت.

این داستان نویس گفت: شرایط اجتماعی و سیاسی موجب بروز این حفره و قطع ارتباط شده است؛ از زمان جمال­زاده تا دهه شصت، یک جریان به معنی واقعی کلمه وجود داشت، اما در سال­های اخیر این جریان قطع شده است. این انقطاع باعث شده تا نسل جدید به دنبال تجربه‌های مجدد باشد و بخواهد خودش همه‌چیز را دوباره از نو اختراع کند، و تا زمانی که پیوند تجربیات با شرایط امروزی اتفاق نیفتد، وضعیت داستان‌نویسی ایران رو به بهبود نخواهد رفت.

وی در ادامه گفت در اثر فولادی‌نسب، تلاش او برای برقراری این پیوند مشهود است. او در ادامه اضافه کرد: و نکته دیگر در این اثر جغرافیا پیدا کردن مکان است و این چیزی است که به اثر جذابیت می­دهد؛ چراکه خواننده ممکن است فلان خیابان را ندیده باشد و نداند کجاست، اما نام­گذاری و کروکی‌ای که از محل داده می­شود، به اثر هویت می ­بخشد.

تراکمه درباره مدرن بودن این داستان، مسئله ذهنی بودن آن و عینیت بخشیدن به این ذهنیت را مطرح کرد و گفت: ورود ذهنیت به داستان دستاورد عصر مدرن برای داستان­نویسی است. نویسنده در این اثر تلاش کرده است ذهنیت به عنوان واقعه­ای که اتفاق افتاده و باید باورپذیر باشد مطرح شود. عناصر در این داستان احضار می­شوند، به تصویر در می­آیند و نقش خود را ایفا می­کنند. این‌جا مرز بین واقعیت و خیال در روایت برداشته می‌شود، و این دستاورد این اثر است.

در ادامه، جلسه با ارائه نظر، دیدگاه و پرسش‌های حاضران و پرسش‌ها و نظرات محمدعلی و تراکمه تا ساعت هشت و چهل‌وچهار دقیقه ادامه پیدا کرد.

کد خبر 3666900

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha