خبرگزاری مهر- گروه هنر: «شاید مهمترین عامل نحوه برخورد حکومت با اپوزیسیونه که اونا رو به سمت مبارزه مسلحانه می کشونه» این جمله امیر فخرا دانشجوی دوره پلیسی فیلم «سیانور» در دهه ۵۰ است که بعد از دفاعیه خود به تیمساری که مشاور راهنمای اوست، میگوید و اشاره دارد که به یافته هایی رسیده است که شاید نتواسته در پایان نامه خود بیاورد و داستان این فیلم با همین مقدمه به ماجرای ترورهای مقامات آمریکایی و سفرا در دهه ۵۰ به دست سازمان مجاهدین خلق می پردازد و این سازمان را از مرحله ای روایت می کند که مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف دو عضو مرکزی سازمان به دلیل گرایش این سازمان به مارکسیسم دچار اختلاف شده و قصد جدایی دارند.
«سیانور» با به تصویر کشیدن شخصیت هایی واقعی در یک قصه عاشقانه پلیسی به سمت خوانشی از برهه ای از تاریخ نهفته کشور می رود که شاید پیش از این در روایت های مختلف و متعددی در کتاب ها و گفتگوها و مصاحبه ها به آن پرداخته شده اما این بار این اتفاقات قرار است به قول عوامل این فیلم بی هیچ قضاوتی به تصویر کشیده شود.
خبرگزاری مهر به همین منظور و به مناسبت اکران این فیلم سینمایی نشستی را با حضور بهروز شعیبی کارگردان و بازیگر، محمود رضوی تهیه کننده، علی صلاحی بازیگردان و آیدین ظریف طراح صحنه و لباس این فیلم برگزار کرد و عوامل از چگونگی ساخت این فیلم سخن گفتند.
در بخش اول این گفتگو که در دفتر سیمای مهر انجام شد شعیبی درباره هدف خود از پرداختن به فیلم «سیانور» با شخصیت هایی اجتماعی در تاریخ انقلاب سخن گفت و اینکه این شخصیت ها در مقطعی تصمیم گرفته اند که از تاریخ حذف شوند اما برای آزادی تفکر در سرزمینشان تلاش کنند.
محمود رضوی نیز در این نشست درباره ساخت فیلم های سیاسی و تاریخی بیان کرد که ساخت این آثار نوعی انتحار هنری است و حاکمیت باید از ساخت چنین آثاری استقبال کند چون ساخت این آثار نوعی ریسک محسوب می شود و ممکن است هجمه ای را علیه فیلمساز برپا کند.
با ما در قسمت نخست این میزگرد با محوریت بخشهایی از صحبتهای شعیبی و رضوی همراه میشوید:
تاریخ انقلاب هم پر است از این افراد که می توانسته اند به راحتی زندگی کنند و امروز در کنار خانواده هایشان باشند اما تصمیم گرفته اند به قیمت اینکه در دوره های مختلف حذف شوند و یا دیگر اسمی از آنها در تاریخ نباشد برای آزادی تفکر در این سرزمین تلاش کنند*ما در گفتگوها و کتاب ها روایت های مختلفی از سازمان مجاهدین خلق و اعضای این سازمان شنیده ایم. می خواهم بدانم این بار رفتن به سراغ این برهه از تاریخ و پرداختن به شخصیت هایی که به صورت مستند به آنها پرداختید با چه دغدغه ای بوده مخصوصا که با نوع روایتی که شما از ماجرای ترور شریف واقفی تعریف می کنید و به هر یک از شخصیت ها در خلال این فیلم می پردازید فکر می کنم این اثر بیشتر کاری ایده محور است تا شخصیت محور چراکه ما در قسمت های مختلف دیالوگ هایی را می شنویم که به بعضی از ایده ها مثل خشونت، حذف، هدف استفاده از اسلحه، مارکسیسم و... اشاره دارد.
بهروز شعیبی: برای بیان دغدغه و هدفم می توانم اول به این نکته اشاره کنم که ما در تاریخ اجتماعی کشور افرادی را داریم که بدون هیچ گونه سهم خواهی و یا بزرگنمایی برای تعالی سرزمین تلاش کردند و امروز هیچ اسمی از آنها وجود ندارد. ما در بازخوانی آن بخش از تاریخ همیشه به اولین اسامی که مورخان از آنها حرف زده اند مثل شاه، فرح، هویدا و... که شخصیت های سیاسی هستند، رجوع می کنیم ولی من معتقد هستم تاریخ هر دوره ای را اجتماع آن کشور رقم می زند. به نظرم در نقاط دیگر دنیا این یک اتفاق معمول است که شخصیت های اجتماعی را هم پررنگ می کنند ممکن است که این شخصیت اجتماعی یک خبرنگار، یک مغازه دار و یا حتی یک راننده اتوبوس باشد که در یک برهه از تاریخ یک تصمیم مهم گرفته است. تاریخ انقلاب اسلامی هم پر است از این افراد که می توانسته اند به راحتی زندگی کنند و امروز در کنار خانواده هایشان باشند اما تصمیم گرفته اند به قیمت اینکه در دوره های مختلف حذف شوند و یا دیگر اسمی از آنها در تاریخ نباشد برای آزادی تفکر در این سرزمین تلاش کنند. وقتی نام آزادی تفکر می آید کلمه متقابل آن حذف است و این واژه هایی که از آنها نام بردید با چنین فضایی آمیخته است.
تصمیم ما برای پرداختن به یک فضای ایدئولوژیک چندان جدی نبود و اتفاقا خود قصه آنقدر تفکرات باز و روشنی داشت که لازم نبود ما برای آن تصمیمی بگیریم. در این فیلم وحید افراخته و مرتضی صمدیه لباف دو تصمیم متفاوت اتخاذ می کنند و این تصمیم ها به دلیل در معرض انتخاب بودن اینهاست که برای من جذاب بود.
هدف بعدی ما در ساخت این فیلم به طور تخصصی به خود سینما مربوط می شود. من، آقای رضوی و دیگر دوستان در کنار هم قرار گرفتیم و سمت ساخت این فیلم رفتیم زیرا فکر کردیم سینمای ما به تدریج در حال از دست دادن شکل مستقل خود است. درواقع سینمای ایران که همیشه در جشنواره های مختلف سخنگو بوده، در حال تبدیل شدن به یک سینمای پیرو است نه پیشرو منظورم این است که اگر سینمای اجتماعی در جشنواره های دنیا پررنگ شود سینمای ما هم تصمیم می گیرد اجتماعی بسازد و حتی داوران ما هم بیشتر به این آثار توجه میکنند.
این نوع نگاه می توانست قبل از انقلاب در جشنواره ها وجود داشته باشد چون در آن زمان سینمای بدنه قوی بود و مخاطب خود را هم داشت و جشنواره ها روی نوعی از سینما تمرکز می کردند که در اکران مهجور واقع می شد، مثل کاری که اکنون گروه سینمایی «هنر و تجربه» انجام می دهد و فیلم هایی که نمیتوانند فروش زیادی داشته باشند اما در سطح کیفی بالایی هستند در این گروه مورد توجه قرار می گیرند. اما این مساله در حال حاضر معنا ندارد چون بیننده ما فیلمبین است و بیش از نیم قرن است که بلیت خریداری می کند و با وجود چنین تماشاگری شما دیگر نمی توانید فقط یک نوع و ساختار از سینما را در جشنواره ها پررنگ کنید بلکه باید سطح کارکرد جشنواره ها بالاتر رفته و برای حفظ گونههای دیگر سینما تلاش شود. خود ما هم این شانس را آوردیم که یک فیلمنامه خوب به دستمان رسید البته من و آقای رضوی بنای مان بر این بود که کاری را انجام دهیم که دیگران انجام نمی دهند.
*یعنی هدفتان این بود که پیشرو باشید؟
شعیبی: ما پیشرو نیستیم ولی خواستیم به بخش های مختلف سینما نگاه کنیم و آن را زنده کنیم. اکنون اتفاقی که برای «سیانور» در سینماها افتاده است نشان می دهد که تماشاگر ما پیشرو است و نه سینمای ما و اتفاقا سینما فقط لازم است به تماشاگر اقتدا کند.
دوره ای که ما انتخاب کردیم دوره گفتگوی ایده ها و تعامل ایدئولوژِی ها بود*و منظور شما از این نگاه، پرداختن به شخصیت های اجتماعی سیاسی دیده نشده در تاریخ معاصر است؟
شعیبی: به هر حال «سیانور» به تاریخ معاصر کشور می پردازد، فضای سیاسی اجتماعی آن دوره را دارد و عاشقانه است. این ویژگی ها در دوره هایی در تاریخ سینمای ما مخاطبان زیادی داشته است و امروز ندارد. نکته دیگر این است که من و آقای رضوی فیلم را صرفا به تصویر کشیدن یک قاب زیبا نمیدانیم و اتفاقا به این فکر می کنیم که به محتوایی بپردازیم که پیامی برای دنیای امروز داشته باشد و در تاریخ ماندگار و قابل رجوع باشد. ما خواستیم به عنوان نسلی که میانه هستیم محتوایی را از تاریخ معاصر و نسلی که هنوز زنده هستند به نسل بعدی انتقال دهیم. این رسالت اصلی سینماست حتی اگر به سینمای کمدی در جهان نگاه کنید، می بینید که خودش سینمای محتواست. جز چاپلین که جایگاه خود را در این زمینه دارد اگر به سینمای کمدی دهه های اخیر نگاه کنید افرادی مثل بیلی وایلدر به عنوان کارگردان و یا پیتر سلرز به عنوان بازیگر در حوزه کمدی نوعی محتوا را به مخاطب عرضه می کنند.
اینکه شما گفتید کار ما ایده محور است به دو دلیل است؛ اول اینکه هر کاری باید ابتدا محتوا و ایده ای داشته باشد تا مخاطب با آن ارتباط برقرار کند و نکته دوم این است که دوره ای که ما انتخاب کردیم دوره گفتگوی ایده ها و تعامل ایدئولوژی ها بود.
*اما مساله این است با اینکه انتظار مخاطب از «سیانور» همین است و دوست دارد این تعامل و حتی تقابل ایدئولوژی ها را بیشتر در فیلم ببیند اما این تفکرها به جملاتی خلاصه و مختصر محدود می شود و ما کمتر دیالوگ هایی درباره دلیل گرایش سازمان مجاهدین به مارکسیسم و یا حتی دفاع شریف واقفی از اسلام را می بینیم.
شعیبی: این نقد درست است اما این را فراموش نکنید که این فیلم برای اولین بار تماشاگر را با اسامی و افراد واقعی رو به رو می کند و او را با ایدئولوژی های مختلف مواجه می سازد. شما برای اولین بار جریان تفکری چپ و بازسازی شخصیت ها را بدون اینکه یک طرفه و یا کاریکارتوری باشد، می بینید. این نگاه پیش از این نبوده است بنابراین باید قبول کنید به عنوان اولین تجربه برای مخاطب (من حتی کاری به ممیزی هم ندارم) رعایت این نکته لازم بود که او را گیج نکنیم. اگر گفتگوی این ایدئولوژی ها گسترده شود می توان در آینده در فیلم های دیگری آنها را به تصویر کشید. در عین حال فکر می کنم وقتی فیلم زبان مشترک انسان ها شود و تفکرات آنها را به یکدیگر نزدیک کند بعدا زمینه مطالعات بیشتر را برای بیننده بوجود می آورد. کما اینکه ما در فیلم های سیاسی خوب دنیا مثل آثار کلاسیک که قالب درستی دارند به عنوان بیننده گیج نمی شویم. وقتی فیلمی مثل «کشترازهای مرگ» را می بینیم که دوره ملتهبی را هم به نمایش می گذارد باز هم با اینکه با فضای سیاسی آنها آشنا نیستیم اما آن را می توان درک کرد.
مساله این است که فیلم مخاطب عام تری دارد و مثل یک کتاب، فقط یک گروه آن را نمی خوانند و اگر قرار باشد حرف خود را تخصصی تر بیان کنید باید به جای فیلم سینمایی سراغ گونه های دیگر مثل مستند و یا برنامه تلویزیونی بروید.
یک نکته مهم وجود دارد که ما تاکنون نسبت به آثاری که در بعضی از برهه های تاریخ ساخته می شود ذهنیتی را به مخاطب داده ایم که این تولیدات سفارشی و برای پر کردن کارنامه فیلمساز بوده اند بنابراین نوعی فاصله بین این آثار و مخاطب بوجود آمده است*جناب رضوی فیلم های سیاسی در سینمای بلند داستانی ایران انگشت شمار است. در چنین شرایطی چه سختی هایی در راه ساخت آثاری مانند «سیانور» وجود دارد مخصوصا وقتی که در حوزه تاریخ معاصر دست به روایت می زنید؟
محمود رضوی: اولین سختی کار در این حوزه شاید نبود فهم مشترک بین فیلمسازان و مسئولان مربوطه باشد. آنچه که می تواند هنرمند را در این زمینه جلو بیندازد اصلاح منظر پرداختن به موضوع است یعنی اگر زاویه دید درست باشد و شما بدانید که از چه زاویه ای به موضوع می پردازید به این فهم مشترک کمک می کند. معمولا فیلمساز در جایی دچار مساله می شود که منظر دید او با حاکمیت در تقابل است. من نمی گویم که باید همان زاویه را روایت کرد؛ خیر ولی شاید باید زاویه نگاه را نزدیک کرد و سپس همان روایت خود را هم داشت.
زاویه نگاه فیلمساز نباید در تقابل نقطه نگاه حاکمیت باشد. باید به این نکته توجه داشت که زاویه نگاه حاکمیت گستردهتر است و اگر در نقطه ای مقابل حاکمیت باشید و بخواهید داستان را روایت کنید همیشه دچار مساله خواهید بود.
من و شعیبی هم روایت خود را از اتفاقات دوره سازمان مجاهدین داشتیم و فیلم دولتی و سفارشی هم نساختیم و از سرمایه گذاری تا نوع نگاه همه چیز در بخش خصوصی و با نگاه به مخاطب تعریف شد. ما این فیلم را ساختیم که بیننده داشته باشد و این اتفاق این روزها در سینماها در حال رخ دادن است، اما جای درستی ایستادیم و در مقابل حاکمیت هم قرار نگرفتیم. اینکه بعضی وقت ها همکاران ما دچار مساله می شوند شاید به این دلیل است که نقطه مقابل حاکمیت ایستاده اند. هر جامعه ای خطوط قرمزی دارد چه اینجا و چه هالیوود در نهایت اگر نقطه مقابل باشید باز هم اجازه ساخت فیلم را ندارید. ما در این فیلم یک ثانیه ممیزی هم نداشتیم و حتی دچار خودسانسوری هم نشدیم تنها بیان کردیم که اثرمان را از چه زاویه ای قرار است روایت کنیم و به این ترتیب زاویه نگاهمان را درست کردیم.
نکته دیگر این است که در حوزه ساخت آثار تاریخی شاید راحت تر بتوان روایتی از دهه ۲۰ و ۳۰ ارایه کرد چون افرادی که از آن دهه ها هنوز زنده باشند کم هستند و عکس از این دوره وجود ندارد و به راحتی می توان به شهرک ها رفت و دکور ساخت و فیلمبرداری کرد ولی در دوره ای که ما روایت می کنیم هنوز نسل آن زمان زنده هستند، حافظه تاریخی افراد موجود است و این کارِ روایت را سخت می کند. بنابراین روایت اتفاقات، نوع صحنه و لباس، دیالوگها، گریمها و ... نیاز به دقتی دارد که هر کسی از پس آن برنمی آید. به طور مثال پیدا کردن خودرویی که به آن دهه تعلق داشته باشد سخت است. لباسی که آن زمان پوشیده می شد یا باید دوخته و یا بازتولید شود. لوکیشن های آن زمان پیدا نمی شود و شما به سختی می توانید ۵۰ متر مکان را پیدا کنید که با روتوش و بازسازی مجدد به لوکیشنی در آن زمان تبدیل شود.
گاهی در ساخت چنین فیلم هایی افراد دچار شتاب زدگی هایی شده و از بسیاری از این جزییات رد می شوند بنابراین فیلم غیرقابل باور می شود و مخاطب آن کاهش می یابد.
همه این سختی ها در کارهای تاریخی وجود دارد اما دو نکته اول که زاویه دید و نوع پرداخت را تعیین می کند باید بیشتر مورد دقت قرار گیرد. یک نکته مهم وجود دارد که ما تاکنون نسبت به آثاری که در بعضی از برهه های تاریخ ساخته می شود ذهنیتی را به مخاطب داده ایم که این تولیدات سفارشی و برای پر کردن کارنامه فیلمساز بوده اند بنابراین نوعی فاصله بین این آثار و مخاطب بوجود آمده است. به طور مثال فیلمساز یک بودجه مصوب درباره موضوعی داشته است و فیلمش نه ارتباطی با مخاطب برقرار کرده و نه نیازی به این برقراری ارتباط داشته است. بنابراین یکی از سختی های کار ما این است که به مخاطب بگوییم فیلم ما متفاوت است و او را راضی کنیم به سالن سینما بیاید. ما باید به مخاطب نشان دهیم که بیاید فیلم ببیند و این اثر با فیلم هایی که پیش از این دیده متفاوت است و باید برای این منظور به ما اعتماد کند. اگر ما در این رویکرد موفق شویم (چون به نظرم ما نوعی خط شکن بوده ایم و این به نوعی اولین فیلم در فضای سیاسی تاریخی است که با امید به گیشه و مخاطب پیش رفته است) راه برای دیگران هم باز می شود.
ساخت فیلم سیاسی خودش نوعی انتحار هنری است و شما فیلمی را می سازید که ممکن است حتی در سینمای ایران کل سینما را علیه شما بلند کند که این اتفاق هم پیش از این رخ داده است*فرمودید باید زاویه دید یکی باشد اما آیا فیلمساز باید حاکمیت را متقاعد کند که این زاویه دید یکی است؟
رضوی: این مساله فیلمساز نیست بلکه مساله خود حاکمیت است و اگر نخواهد، فیلمساز این فیلم را نمی سازد. ساخت فیلم سیاسی خودش نوعی انتحار هنری است و شما فیلمی را می سازید که ممکن است حتی در سینمای ایران کل سینما را علیه شما بلند کند که این اتفاق هم پیش از این رخ داده است. این کار نوعی ریسک است و اگر کسی نخواهد، نمی سازیم. در این سینما در این سی سال به فیلمسازانی پول داده می شد تا درباره چنین موضوعات سیاسی فیلم بسازند و حالا که شخصی برای فیلمی با این منظور پیش قدم شده باید از او خواهش هم بشود تا آن را زودتر تولید کند.
حاکمیت باید استقبال هم بکند تا همه فیلمسازان یاد بگیرند که با نگاه خود وارد میدان شوند و حرف تاریخی و سیاسی بزنند تا روش های سوبسیدگیری و سوبسیدخوری برداشته شود. اگر قرار باشد حاکمیت با نگاه ذره بینی بر سر فیلمساز بایستد و همه چیز را ممیزی کند و بعد بخواهد که فیلمساز اثرش را بسازد معلوم است که نمی توان کاری کرد. باید به فیلمساز اعتماد شود و فیلمساز هم باید جواب این اعتماد را بدهد. با این حال همانطور که گفتم اگر حاکمیت نخواهد من هم نمی سازم چون ما فیلمسازان با ساخت یک موضوع سیاسی یک کار انتحاری انجام می دهیم و ممکن است اثرمان نفروشد و از سوی دیگر مورد هجمه دیگر سینماگران هم قرار گیریم. من با ساخت چنین فیلمی به نوعی ریسک کردم و حاکمیت هم باید ریسک داشته باشد.
ادامه دارد...
نظر شما