۲۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶

میزگرد قاچاق کتاب در مهر-۲؛

معمای مرد شماره یک قاچاق کتاب/ وقتی ارشاد هم در امان نیست

معمای مرد شماره یک قاچاق کتاب/ وقتی ارشاد هم در امان نیست

ناشران حاضر در میزگرد قاچاق کتاب در مهر می‌گویند تقریبا تمامی صنف نشر قاچاقچی شماره یک کتاب در ایران را می‌شناسند اما اراده‌ای برای جلب و دستگیری وی را در میان مسئولان نمی‌بینند.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: پدیده قاچاق کتاب این روزها بدون اغراق به معضل اصلی بازار نشر در کشور ما مبدل شده است و ناشران بسیاری را در دام خود گرفتار کرده است. با وجود اخبار و اظهارنظرهای متفاوت در این زمینه، خبرگزاری مهر برای تبیین ابعاد این پدیده با برخی از ناشران و موزعانی که در این پدیده ضررهای کلانی را متحمل شده‌اند به صحبت نشسته است.

این میزگرد حول سه مساله شکل گرفت: نحوه مواجهه با پدیده قاچاق، قانون موجود برای مواجهه با قاچاق و در نهایت راهکارهای پیشنهادی برای رفع این پدیده.

در این نشست یوسف علیخانی نویسنده و مدیر نشر آموت، سعید احمدی مدیر نشر تیسا و هادی حسین‌زادگان مدیر نشر هیلا و پخش کتاب ققنوس به سوالات مهر پاسخ دادند.  

بخش نخست این میزگرد پیش‌تر منتشر شده بود و بخش دوم آن در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

* در مواجهه با پدیده قاچاق هر کالایی من از جمله کتاب، نخستین مساله‌ای که خودنمایی می‌کند، بحث قانون و راهکار قانونی مقابله با آن است. این روزها صحبت‌های زیادی درباره راهکارهای قانونی مبارزه با این پدیده مطرح شده. اما آیا داشته‌های قانونی فعلی ما برای مواجهه با این پدیده کفایت می‌کند و امیدی به رفع آن هست. این مساله از آن جهت قابل توجه است که گویا مجرمانی از این دست به دلیل شائبه فعالیت در امور فرهنگی به سادگی برایشان حکم صادر نمی‌شود. از سوی دیگر این روزها می‌شنویم که اتحادیه ناشران تهران با امضا تفاهمنامه‌ای در صدد تسهیل مسیر قانونی شکایت ناشران از قاچاق‌چیان کتاب است. اما آیا قانون کفایت می‌کند که مسیر اجرایش را تسهیل کنیم؟ اگر کفایت می‌کند چرا تاکنون کاری از پیش نبرده و عموم ناشران از آن ناراضی هستند؟

علیخانی: من درست روز اول ماه محرم امسال اولین پخشی کتابی که نسخه‌های قاچاق کتاب‌های من را توزیع کرده بود، گرفتم. او مدعی بود که کتاب‌ها را از جای دیگری خریده است. من اما از او دو فاکتور گرفتم یکی فاکتور خرید خودم و دیگری فاکتور خرید او از واسطه‌ای که مدعی‌اش بود و من هرگز ندیدمش تا به حال.

احمدی: من ناشر برای مقابله با این دزدی از اموالم به گفته وکیلم باید کار کارآگاهی بکنم. باید کتاب و نسخه قاچاق را پیدا کنیم، آرم و مشخصات را کشف کنیم و اگر این شانس را آوردیم، باید کتاب مهر فروشنده را بخورد و همراه با فاکتور خرید ما تحویل بازپرسی شود تا شاید به نفر اصلی برسیم.من همان روز شکایتی تنطیم کردم. برای شکایت باید نسخه قاچاق که ممهور است به مهر فروشگاه با نسخه اصلی را تحویل بدهیم تا شکایت در جریان بیافتد. حدود اربعین، برای آن فرد خاطی احضاریه فرستاده شد، یعنی چهل روز بعدش. تازه اگر نرود به دادگاه برایش حکم جلب صادر می‌شود. تازه اگر برود هم مدعی است از کس دیگری کتاب را خریده و این یعنی تکرار پروسه صدور احضاریه برای فرد دیگری.

تا اینجای کار چیزی که مانع از اجرای کار شد این تصور من بود که دنبال کردن و پیگیری من برای پیدا کردن قاچاقچی‌ها پشتوانه‌ای برای محکمتر شدن ادله و شکایت من می‌شود و می‌تواند ثابت کند حق با من است اما دادگاه می‌گوید برای هر کدام از موارد قاچاقی که پیدا می‌کنی باید یک شکایت تازه ثبت کنی و این یعنی دوباره طی کردن این پورسه و البته هزینه ثبت شکایت مضاعف.

از سوی دیگر پرونده‌ای را هم به ارشاد منتقل کردم که خبری از آن نشده است.

* مطلعید حکم قانونی در این زمینه چیست؟

علیخانی: همکارانی که ثابت کرده بودند، برای محکوم با حکم یکسال زندان و مبلغی جریمه مواجه شده بودند اما من تا این لحظه ه با شما صحبت می‌کنم برای یک کتابم نزدیک به ۵۷ هزار نسخه چاپ کردم و مدعی هم هستم قاچاقچی کتابهایم حدود ۳۰ هزار نسخه چاپ کرده است. اگر بتوانم این را ثابت کنم باید این خسارت جبران شود. البته به فرض محال اگر این را ثبات کنم امیدی ندارم که این پول برگردد اما مهمتر از اینها برایم کشف ریشه این معضل است.

احمدی: من ناشر برای مقابله با این دزدی از اموالم به گفته وکیلم باید کار کارآگاهی بکنم. باید کتاب و نسخه قاچاق را پیدا کنیم، آرم و مشخصات را کشف کنیم و اگر این شانس را آوردیم، باید کتاب مهر فروشنده را بخورد و همراه با فاکتور خرید ما تحویل بازپرسی شود تا شاید به نفر اصلی برسیم. در نهایت هم محکومیت مالی و کیفیری قابل تبدیل به جریمه مالی دارد.

این پروسه دوسال حداقل زمان می‌برد و من در این مدت می‌دانم بیش از آنچه من منتشر کرده‌ام را قاچاقچی چاپ و به فروش رسانده است. یعنی تا شکایت به نتیجه برسد هم طرف مشغول کار خودش است. من می‌توانم اثبات کنم که او چند نسخه فروخته؟ نمی‌دانم. فرض کنیم بتوانیم. این رقم قطعی است؟ نه. شاید برای او حتی پرداخت هزینه قاچاق کتاب به صرفه باشد و چندین برابرش را درآورده باشد.

من ناشر در این مسیر باید برای افراد مختلفی شکایت تنظیم کنم که می‌توانند از مرحله احضاریه من را می‌پیچانند. مثلا آدرسش را تغییر دهد و یا خودش را نشان ندهد تا احضاریه را دریافت کند. جدای از اینها باید اثبات کنی که کتاب خودت بوده که این اتفاق برایش افتاده است. نسخه‌هایی که نشان من را ندارد در این بازار یکه تازی می‌کنند. اگر قاچاقچی کمی حرفه‌ای باشد و لوگوی من ناشر را از روی کتاب حذف کند که دیگر اصلا نمی‌توانم مدعی شوم و شکایتی تنطیم کنم. بنا بر این این اتفاق حتی در نهایت خودش به جایی ختم می‌شود که طرف بگوید خسارتم را می‌دهم و خلاص

حسین‌زادگان: به نظر من مشکل ما قانون نیست. قانون فعلی را جوابگو می‌دانم و حس می‌کنیم اراده‌ای برای برخورد با این پدیده نداریم. اگر این اراده بود زودتر از این صلاح بر مبارزه با این مساله دیده می‌شد و نتیجه هم می‌داد. چطور در مورد آثار سینمایی این ضرورت حس شد و با فروشنده‌های نسخه‌های قاچاق برخورد شد. آن کار هم با قوانین فعلی کشور بود. در بحث کتاب هم می‌شود به آن قوانین استناد کرد اما انگیزه‌ای برای این مساله در کشور وجود نداشته است.

* به نظرم همپای قانون، صنف سینماگران هم خیلی تلاش داشت تا جلوی این پدیده گرفته شود. سوالم این است که صنف ناشر و کتابفروش چقدر پیگیر این اتفاق و مبارزه با آن است؟

حسین‌زادگان: وقتی قباحت کاری ریخت دیگر سخت بشود با آن مقابله کرد. خیلی از همکاران ما چه در صنف و چه خارج آن خواستار و پیگیر مبارزه با این پدیده بودند اما وقتی قبح کار ریخت دیگر حس کردند پیگیری آنها فایده‌ای ندارد. الان هنوز که هنوز است، بخش قابل توجهی از صنف خواستار برخورد با این معضل هستند اما هرچه زمان را از دست بدهیم مجال کمتری برای اینکار فراهم می‌شود.

در روز کتابگردی وزیر ارشاد مسئول اتحادیه این مساله را خدمت وزیر محترم بیان کردند وگفتند که قاچاق تنها پنج درصد از مشکل نشر کشور نیست. یکی از فاکتورهایی که دوستان از قاچاقچی‌ها گرفته‌اند نشان داده که ۲۰۰ جلد از کتاب «استاد عشق» که توسط وزارت ارشاد منتشر شده و موضوعش درباره مرحوم دکتر حسابی است نیز قاچاق، تولید و در دست انتشار قرار گرفته است.

جدای از این کتاب‌های درسی و دانشگاهی  و حتی برخی کتاب‌های منتشر شده از سوی دفتر حفط و نشر آثار رهبری نیز قاچاقش در بازار به فروش می‌رسد

* خب با اوصافی که شما مطرح کردید باید از شما درباره انتظاراتتان بپرسم. از آنچه که توقع دارید مجموعه دستگاه‌های دولتی در این زمینه برای شما انجام دهند تا از این تاراج سرمایه نجات پیدا کنید

حسین‌زادگان: من به شخصه، خودم حس می‌کنم نخستین و مهمترین توقع، اطلاع‌رسانی به مخاطب نهایی است. فکر نمی‌کنم او راضی باشد با یک قیمت، کتاب قاچاق را به نسخه اصلی ترجیح دهد. باید بداند که چطور می‌تواند نسخه قاچاق را که با قیمت نسخه اصلی به فروش می‌رسد را بشناسد و نخرد. به نظرم هم در صنف و هم در ارشاد هستند کارشناسانی که بتوانند این مساله را برای مردم جا بیاندازند. اکر خریدار با آگاهی وارد کتاب فروشی شود سعی می‌کند از اصل بودن نسخه‌ای که می‌خرد مطلع شود. به نظرم این اتفاق مهمترین مساله است. این البته مساله سختی نیست ولی همین مساله در دادگاه سه چهار ماه طول کشید تا به اثبات برسد و کارشناسی شود. به نظرم این مساله خیلی مهم است.

علیخانی: وقتی من مطیع وزارت ارشادم و کتاب را حتی قبل از ممیزی ارشاد ممیزی می‌کنم و به خواستش بدون چک و چانه احترام می‌گزارم. انتظار دارم ارشاد هم بحث قاچاق را پیگیری و برای من به نتیجه برساند.بحث بعدی هم نظارت بر کتابفروشی‌ها و مخصوصا موزعین است که باید در اتحادیه ناشران قوی‌تر شود و با جدیت دنبال شود. می‌دانم که موزعین قاچاق جا و مکان ندارند اما امروز خیلی از موزعین نام‌آشنا به این کار روی آورده‌اند و این است که خطرناک است. حس می‌کنند کسی نمی‌تواند با آنها برخورد کند. یکی از همین‌ها به من می‌گفت: برو هر کاری می‌خواهی بکن. کسی نمی‌تواند با من کاری بکند. می‌گفت هر بار رفته دادگاه یک کپی کارت ملی تازه گذاشته و بیرون آمده است و حتی قاضی هم دیگر می‌شناسدش. می‌گفت می‌روم و می‌گویم کتاب را از کس دیگری گرفتم و وقتی می‌گویند بیاورش، می‌گویم که الان ایران نیست.

مساله دیگر این است که توقع داریم مدیران ارشد وزارت ارشاد با مسئولان عالی قضایی این مساله را طرح و برایش فکری کنند. از آنها بخواهند جلوی این تاراج فرهنگی را بگیرند. آنها باید برای ما یک نقشه راه تعیین کنند. من برج دو امسال شکایت کردم و هنوز که برج نه است برای من احضاریه‌ای نیامده است. در این مدت قاچاقچی حداقل بیست چاپ دیگر کتاب من را فروخته است. الان ما ناشران گرفتار یک برزخیم و حتی برای شکایتمان از سوی همان قاچاقچی هم تهدید می‌شویم. فکر می‌کنم ارشاد و صنف ما باید بخواهند که شعبه‌ای تازه برای رسیدگی به مشکلات نشر تاسیس کنند و به نظرم این تنها از عهده وزارت ارشاد و رایزنی آن با قوه قضاییه بر می‌آید.

احمدی: من هم فکر نمی‌کنم چیزی بیشتر از راهکارهایی که آقای حسین‌زادگان گفتند بشود متصور بود. این صدای همه ماست. در جلسه اخیر ناشران با وزیر ارشاد، ایشان خواستار شنیدن صدای واحد از صنف بودند و این صدا همین خواسته است. در نقطه فعلی که ما قرار گرفته‌ایم، فرصتی داریم. فرض کنیم دولت جاری تا همین نه ماه آینده بر سر کار باشد. آقای وزیر ویژگی‌هایی دارد که دربردارنده فرصتی طلایی برای همه ماست. او روحیه مدیریت استراتژیک دارد، با مسائل فرهنگی آشناست، با کار کتاب و نوشتن آشناست و یک سابقه امنیتی هم دارد. این یک نقطه قوت است تا بتواند ایشان اینم مساله قاچاق را از منظر امنیتی مدیریت استراتژیک کند.

او می‌تواند برای آگاهی بخشی عمومی اطلاع‌رسانی کند. وزارت ارشاد وزارتخانه‌ای با وظایف متعدد است. اینجا ایران است و وزیر پتانسیل این را دارد که با این مسئولیت قانونی این هندسه را کامل بچیند و به نظرم این اتفاق در نه ماه قابل عملیاتی شدن است.

علیخانی: من بلد نیستم خوب حرف بزنم، بلدم خوب کار کنم. وقتی می‌خواستم ناشر شوم، عالم و آدم گفتند  وارد نشو که شکست می‌خوری. شدم و نخوردم. وقتی داد می‌زدند فرهنگ مردم مرد، به جای حرف زدن در منطقه زیستی خودم کار کردم و رسیدم به آموتخانه.

حسین‌زادگان: به نظر من مشکل ما قانون نیست. قانون فعلی را جوابگو می‌دانم و حس می‌کنیم اراده‌ای برای برخورد با این پدیده نداریم. اگر این اراده بود زودتر از این صلاح بر مبارزه با این مساله دیده می‌شد و نتیجه هم می‌داد. وقتی من مطیع وزارت ارشادم و کتاب را حتی قبل از ممیزی ارشاد ممیزی می‌کنم و به خواستش بدون چک و چانه احترام می‌گزارم. انتظار دارم ارشاد هم بحث قاچاق را پیگیری و برای من به نتیجه برساند. وقتی ارشاد این همه مطیع در بازار نشر دارد و آنها ببینند که برایشان کاری انجام نمی‌شود، خود به خود وجاهت ارشاد از بین می‌رود. این روزها من در حال پیوستن به اتحادیه ناشران هم هستم. سالها قبل هم عضو انجمن صنفی روزنامه‌نگاران شدم و هرگز هم عضویتم را تمدید نکردم. اما چرا؟ برای اینکه دیدم از این انجمن فقط یک بلیط سینما برای فیلم «زمانی برای مستی اسب‌ها» به من رسید. عضو کانون نویسندگان شدم و دیدم کانون به جای رسیدگی به دردهای نویسنده شده کانون سیاسی یک عده و از آن خارج شدم. وقتی ببنیم اتحایده ناشران هم کار صنفی برایم نمی‌کند از آن خارج می‌شوم. این حداقل انتظار من است.

ما امروز داریم اینجا حرف می‌زنم و قاچاقچی دارد کف بازار کاسبی می‌کند. جالب اینکه همه می‌دانند مرد شماره یک قاچاق کتاب کیست و تنها یک اقدام عملی باید برای جلبش انجام شود.

من که قیصر نیستم. فیلمش را هم تنها یکی دوبار دیدم. این روزها هم به جای اینکه دنبال کتاب تازه باشم باید بیفتم در بازار و کشف نسخه‌های قاچاق کتابهایم را جمع کنم. این شرح حال همه ناشران است. جالب اینکه همه هم می‌دانند طرف کیست؟ اما همه می‌ترسند. مرد شماره یک قاچاق کتاب هم پاکباخته. ته ماجرا را دیده‌ است. زندان و جریمه‌اش را هم به جان خریده است. باور کنید ماییم که کارآگاه نیستیم و نمی‌توانیم دنبال جلبش برویم

کد خبر 3847338

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha