خبرگزاری مهر، گروه استان ها- سیده فاطمه هلالات: امروزه کاروان های بسیاری راهی سرزمین هایی می شوند که سرزمین های نور خوانده می شوند. بسیاری از مسافران این سرزمین ها اعتقاد دارند که نامش با حال و هوایشان سنخیت دارد. می گویند حس عجیبی را با بودن در این سرزمین ها تجربه می کنند. احساسی که اگر روایت آن سرزمین ها را ندانند در حد یک حس عجیب آرامش بخش برایشان باقی می ماند. خیلی ها ادعا می کنند پس از شنیدن نخستین روایت و درک اوج فداکاری ها و حماسه های خلق شده در این سرزمین ها مسیر زندگیشان تغییر کرد، نگاهشان و حتی دنیایشان طور دیگری شد. از خیلی ها اگر بپرسی چه چیزی در این سرزمین ها بیشتر منقلبت کرد، خواهند گفت «داستان مقاومت با دست های خالی» داستانی که راویانی با سوز خاصی آنها را روایت می کنند.
بسیاری از راویان در یادمان های دفاع مقدس، روزی در این سرزمین ها در کنار شهدا می جنگیدند و حالا داستان جنگی تلخ و دفاعی مقدس را روایت می کنند.
بازگشت به میدان
«عباس حربی» یکی از این افراد و از نخستین راویان کشور است. ۱۵ساله و ساکن کوی طالقانی خرمشهر بود که جنگ آغاز شد. صدای اولین گلوله هایی که به خرمشهر شلیک شد را شنید. جنگ که رسما آغاز می شود از خانه خارج می شود تا نان بخرد. راهی که به مجروحیت او و هفت نفر دیگر از اعضای خانواده اش و از دست دادن عضو و جراحات شدیدش ختم می شود.
این رزمنده که به جز دوره نقاهت بقیه دوران جنگ را در جبهه های مختلف جنوب سپری کرده است از سال ۷۴ روایتگری را به صورت جدی آغاز کرد. خودش اینطور تعریف می کند: بعد از پایان جنگ به عنوان راهنما و راوی مشغول به خدمت شدم از ۷۴ تا حالا تقریبا ۲۲ سال است راوی هستم.
وی ادامه می دهد: راهیان نور در قدیم مثل الان نبود. آن موقع خانواده شهدا به صورت کاروان می آمدند و از ویرانه ها دیدن می کردند. تا نزدیک دارخوین، پادگان دژ همراهیشان می کردم اما اینطور نبود که خانواده ها اسکان داده شوند. مثلا اگر صبح می آمدند تا ظهر می ماندند و بعد از نماز ظهر از منطقه خارج می شدند.
حربی می گوید تعداد افرادی که پای روایتگری هایش نشسته اند به خصوص از آغاز رسمی حرکت کاروان های نور در سال ۸۲، از دستش در رفته است: «از اقشار مختلف بودند، دانشجو، دانش آموز، سازمان ها، وازرتخانه ها، از همه قشر می آمدند و مشتاق شنیدن خاطرات دوران جنگ بودند».
این راوی دوران دفاع مقدس اعتقاد دارد، جوانان، نوجوانان و دانشجویان نسبت به بقیه اشتیاق بیشتری برای شنیدن دارند. او ادامه می دهد: مشتاق بودند بشنوند که رزمندگان در دوران جنگ چطور با کمبودها سازگاری می کردند.
او چشمان سبز رنگش را به آبی آسمان می دوزد. این طور به نظر می رسد که یاد سختی های جنگ افتاده، یاد آن زمان ها که در مینوشهر و در محاصره کمبودها، زیر آتش دشمن، مقاومت می کردند، با همان لحن روایتگری هایش می گوید: دوران جنگ کمبودهای زیادی داشتیم با این وجود، رزمندگان دفاع جانانه ای کردند و اجازه تجاوز به دشمن بعثی ندادند.
ادامه می دهد: آن موقع تحریم بودیم. سیم خاردار نداشتیم و مجبور بودیم از بازار سیاه بخریم، آن زمان عراقی ما را زیر موشک می گرفتند و ما با سلاح های ابتدایی دفاع می کردیم اما الان بهترین سلاح ها را می سازیم.
حربی بیان می کند: آمریکا و کشورهای غربی بارها ما را به حمله نظامی تهدید کردند اما می دانند که ایران، اقتدار و عزت نفسش را در دوران هشت سال دفاع مقدس اثبات کرده و مردمش در مسئله دفاع از نظام و کشور، ید واحد هستند. او معتقد است؛ راهیان نور حرکت مثبت و تاثیر گذاری است که مسئولان باید همت بیشتری برای پرشور شدنش کنند و می افزاید: هشت سال دفاع مقدس را نباید به سادگی به تاریخ سپرد، باید نسل سوم و چهارم انقلاب بدانند که در این سرزمین ها چه گذشت.
«جوانان تحت تاثیر قرار می گیرند. از بطن این جوانان مدافع حرم بارور شد» با این جمله سرزمین های نور را مهد زایش شهدای مدافع حرم می خواند و ادامه می دهد: اگر جوانان امروز در کنار عتبات عالیات هستند مدیون دفاع مقدس است. با همین دیدن های مناطق جنگی اکثر جوانان ساخته شدند.
حربی احساس خوشحالی می کند که وقتش را با دانش آموزان و جوانان می گذراند و اعتقاد دارد این اردوهای فرهنگی مذهبی راهیان نور، بسیاری از کمبودهای نسل جدید را برطرف می کند و از آنها رهرو راه شهیدان می سازد.
این راویی ۵۲ ساله خرمشهری، در برخی روزها به خصوص در زمان پیک راهیان نور روزانه ۱۲ تا ۱۴ ساعت مشغول روایتگری است و با وجود مصدومیتش از ناحیه پا حدود هشت تا ۱۰ ساعت با پای پیاده و قدم زنان روایتگری می کند و می گوید هنوز هم آماده است همچون گذشته در مقابل دشمن بایستد.
حربی که زیر نظر سازمان حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس فعالیت می کند، دوره های تخصصی روایتگری را هم در تهران گذارنده، روای هم تربیت کرده است. ۲۰ مرد و ۲۰ زن در یک دوره آموزشی زیر نظر این راوی قدیمی دوره دیده اند تا مسیرش ادامه داشته باشد.
وقتی از او می پرسم در مقابل از شهدا چه می خواهد، می گوید: از شهدا می خواهم دستم را بگیرند. می خواهم در آن دنیا شفاعتم کنند.
روایت راوی ملی دفاع مقدس
و اما برخی راویان، جنگ پایشان را به سرزمین های جنگ زده باز کرد و با چشم اتفاقات آن دوران را دیدند و حالا باز هم برمی گردند تا برای کسانی تعریف کنند که آن زمان نبوده اند و حالا باید با چشم سر تک تک رویدادها را تصور کنند. عباس هوشیار یکی از این دست راویان است. کسی که از سال ۵۹ تا ۶۷ به صورت متناوب در جنگ حضور داشته است. فرمانده تیپ قمر بنی هاشم لشکر ۲۵ کربلا در شهر سید صادق عراق بود و فرماندهی دسته جنگ های نامنظم را برعهده داشت و خودش را این طور معرفی می کند: «عباس هوشیار هستم. راوی ملی دفاع مقدس، راوی حماسه های ارتش، سپاه، نیروی دریایی، هوایی، زمینی و شهدای مدافع حرم»
با این رزمنده اهل شمال کشور در زمان افتتاح نمایشگاه راهیان نور نیروی دریایی هم کلام شدم پیش تر هم در مراسم های اختتامیه جشنواره رهاورد سرزمین نور دیده بودمش، گوشه ای روی صندلی های پلاستیکی آبی رنگ می نشیند. به بازگشتش به خرمشهر و آغاز روایتگری اش اشاره می کند و می گوید: سال ۷۰ به اذن امام و با این عنوان که بازسازی را چیزی مثل جنگ بدانید وارد خرمشهر شدم. روایتگری را هم با توجه به زمینه حضورم در جنگ اعم از آموزش و فرماندهی برای اقشار مختلف، شروع کردم.
وی ادامه می دهد: روایتگری را با توجه به اطلاعات جمع آوری شده پیرامون سرداران دلاور نیروی دریایی راهبردی، در همان سال انجام دادم. اولین روایتگری ام در پل بعثت با تعدادی از دانش آموزان به همراه حجت الاسلام حمدانی از واحد عقیدتی سیاسی تیپ۹۲زرهی بود. اما روایتگری تخصصی را از سال ۷۸ همزمان با سفر مقام معظم رهبری در گلزار شهدای شلمچه آغاز کردم و تا امروز(اصرار می کند بنویسم تا امروز) ادامه دادم.
او برقراری ارتباط میان دلاوری های سپاه و بسیج در دوران دفاع مقدس را از افتخارات خود می داند و اظهار می کند: از افتخارات من این است که ارتش و سپاه را را در روایت ها به هم وصل می کنم و اگر خدا قبول کند راوی ملی ارتش، بسیج، سپاه هستم.
به حضورش در میان نیروهای دریایی هم اشاره می کند و می گوید: افتخار داشتم در سال های ۹۴ و ۹۵ کاروان هایی از اتوبوس های راهیان نور را برای بازدید از دستاوردهای فنی و مهندسی، ترابری، لجستیکی ارتش به مرکزیت شهر خرمشهر بیاورم. افرادی از نسل چهار انقلاب که با دیدن این مهمات و امکانات بسیار شاد و سرحال هستند.
او به روایتگری بر اساس مصداق، صداقت، و اسناد اعتقاد دارد و حداقل کار برای نسل جدید را خبردار کردن آنها از کارهای انجام شده و پیشرفت های کسب شده می داند و می گوید: تنها کاری که می توان برای نسل جدید انجام داد این است که روایت ها با اسناد و مدارک و مستندات و آن چیزی هایی که برای ما رزمندگان در عزت و عظمت اجرا شد و برای نسل فعلی یک راهبرد و راهکاراست ارائه شود تا با دیدن واقعیات به هیچ وجه مسائل متفرقه که در حال شانتاژ است را باور نکنند.
از او می پرسم مزدی هم به ازای رشادت هایت در زمان جنگ و تلاش هایت پس از پایان جنگ دریافت کرده ای؟ او داشتن فرزندانی تحصیل کرده و نخبه و همین طور زنده ماندن اعضای پسر مرحومش محسن، ۲۱ ساعت بعد از بودن در سردخانه و پیوند شدن آنها به چهار دختر شین آبادی قربانی آتش سوزی را بزرگترین نعمت های الهی می داند.
«از خدا طلب دارم یا در راه دین و ولایت همچون سربازی پا در رکاب، مطیع و فرماندار باشم و یا شهادت در راه آقا نسیبم شود» این آرزوی هوشیار راوی در حق خود است.
تربیت راوی تداوم خط روایتگری دفاع مقدس
برخی راویان نیز هستند که بعدها به جمع راویان دفاع مقدس پیوسته اند، آمده اند تا خط روایت و روایتگری دوران دفاع مقدس با رفتن مردان جبهه و جنگ قطع نشود. «مریم آلبوغبیش» یکی از این افراد است که از سال ۸۸ وارد عرصه راویتگری شد. کارش را با روایتگری در مرکز فرهنگی دفاع مقدس خرمشهر(موزه دفاع مقدس خرمشهر) آغاز کرد.
مریم که پیش از جنگ ساکن خرمشهر بود، طعم جنگ زدگی را چشید و روایتگری را به تدریج آموخت. «دوره های مختلفی شرکت کردم، مصاحبه هم داشتیم. سی دی خاطرات شهدا را تماشا کردم و خودم هم مطالعه داشتم. حتی یک بار به اتفاق آقای حربی راوی مجموعه فرهنگی دفاع مقدس از مناطق عملیاتی بازدید کردیم و مسائل مربوط به عملیات جنگ توضیح داده شد.
اعتقاد دارد او و دیگر هم نسل هایش به این دلیل آموزش روایتگری را دیدند که خاطرات دوران دفاع مقدس به دست فراموشی سپرده نشود. می پرسم به نظرت چه لزومی دارد راوی خانم هم داشته باشیم، می گوید: چرا نباشد؟ اتفاقا روایتگری خانم ها از آقایان بهتر است چون هم دقت خانم ها بیشتر است و هم خانم ها بیشتر مطالعه می کنند.
آلبوغبیش که سابقه حضور به عنوان راوی در میان کاروان های راهیان نور را دارد، بر لذت نسل سوم و چهارم از بودن در مناطق جنگی تاکید و همینطور به اهمیت روایتگری برای زائران به ویژه برای کوچکترها تاکید می کند و می گوید: بعضی از افراد از شهرهای مختلف به اسم جنگ می آمدند اما درک درستی از جنگ نداشتند. مثلا سراغ کیمیا نقش اول زن سریال کیمیا را می گیرند چرا که تصور می کنند این سریال بر اساس شخصیت واقعی ساخته شده است.
وی ادامه می دهد: برای خیلی ها هم تصور اینکه موزه دفاع مقدس خرمشهر ۱۹ ماه مقر نیروهای بعثی بوده است جای تعجب دارد و برایشان همه چیز این محل تازه و جالب است.
از این راوی دفاع مقدس از تفاوت روایتگری و قصه گویی می پرسم، توضیح می دهد: روایتگری با قصه گویی فرق می کند. قصه ها گاهی از جنس واقعیت نیستند و ساخته ذهن نویسنده اند اما روایتگری بر واقعیت ها استوار است.
آلبوغبیش ادامه می دهد: در روایت در مورد یک نفر صحبت نمی کنیم در مورد افراد مختلف صحبت می شود، همینطور قصه گویی هدفش سرگرم کردن است در صورتی که روایت این هدف را دارد که شنونده ها قدر داشته هایشان را بدانند و بدانند که چه خون هایی داده شد که باعث شد خاک و ناموسمان حفظ شود.
او که روایتگری را دوست دارد قصد دارد این حرفه را نیز آموزش دهد. ازعملیات ثامن الائمه که منجر به شکست حصر آبادان شد و شهید داخل زاده، شهیدی که دختر بچه ای را در بحبوحه جنگ پیدا کرده و قبل از شهادت به دست مادرش سپرده بود تا به یاد تک فرزندش بزرگش کند به عنوان تاثیرگذارترین ها بر شخصیتش یاد می کند.
او ادعا می کند که شهیدان را در بزنگاه های بسیاری، احساس کرده و دستش را گرفته اند و او هم به عنوان بزرگترین آرزو از شهدا شهادت می خواهد.
این افراد و افراد بسیاری از زن و مرد با روایتگری هایشان داستان حماسه ها و رشادت ها و اعجازهای سرزمین های نور را جاودانه می کنند، روایت هایی از جنس نور که سینه به سینه نقل می شود تا این برهه درخشان تاریخ همچنان پر نور بتابد.
نظر شما