۴ اردیبهشت ۱۳۸۷، ۱۱:۲۷

مینو مشیری:

"ژاک قضا و قدری و اربابش" یک رمان فلسفی به زبان طنز است

"ژاک قضا و قدری و اربابش" یک رمان فلسفی به زبان طنز است

مترجم کتاب «ژاک قضا و قدری و اربابش» عصر دیروز در شهر کتاب مرکزی گفت: "ژاک قضا و قدری و اربابش"، یک رمان فلسفی به زبان طنز است.

به گزارش خبرنگار مهر، عصر دیروز در نشست بحث و بررسی پیرامون کتاب «ژاک قضا و قدری و اربابش» اثر دنی دیدرو، مینو مشیری مترجم این کتاب به بررسی اندیشه‌ها و زمانه این نویسنده و فیلسوف قرن هجدهم پرداخت.

مینو مشیری در آغاز انگیزه خود را از ترجمه این کتاب چنین بیان کرد: من صادقانه شیفته قرن هجدهم یا عصر روشنگری و شخصیت جذاب و شگفت انگیز دیدرو هستم، در انگلستان، در دانشگاه با این عصر و دیدرو آشنا شدم و این توفیق را داشتم که به مدت 6 سال شاگرد دیدرو شناس نامداری در سطح جهانی یعنی پروفسور رابرت نیکولائوس باشم و رساله فوق لیسانسم را که درباره طنز در رمانهای دیدرو بود، با سرپرستی و راهنمایی ایشان بنویسم.

وی در بخش دیگری از سخنانش به اهمیت دیدرو در میان نویسندگان سده هجدهم اشاره کرد و گفت: دیدرو نه مانند مونتسکیو یک اشراف‌زاده بود، نه مانند ولتر بهره‌مند از شهرت جهانی و مکنت و نه حتی نثر فاخر و رمانتیک ژان ژاک روسو را داشت. پسر یک چاقوساز شهرستانی بود و متعلق به طبقه متوسط بورژوازی. اما بسیار سخت‌کوش بود، درخشان درس می‌خواند و مانند اکثر جوانان با استعداد شهرستانی به پاریس رفت و متجاوز از 20 سال از عمر مفیدش را درمقام سر ویراستار وقف دایره‌المعارف کرد.

مشیری سپس به فعالیتهای دیدرو در دایره‌المعارف اشاره کرد و گفت: این دایره‌المعارف در آغاز قرار بود برگردان دایره‌المعارف چمبرز از انگلیسی به فرانسه باشد، اما با همت خستگی‌ناپذیر دیدرو مبدل به 17 جلد تألیف و 12 جلد تصویر و نقشه گردید. او شخصاً صدها مقاله گوناگون را برای این مجموعه نوشت که حکایت از دانش گسترده او دارد و توانست حمایت و همکاری بزرگانی را چون: مونتسکیو، ولتر، روسو و بسیاری دیگر را جلب کند.

وی در ادامه به جایگاه رمان «ژاک قضا و قدری و اربابش» از نگاه نویسندگان بزرگ اشاره کرد وگفت: این رمان پس از مرگ دیدرو منتشر شد و در میان تحسین‌گنندگان آن بزرگانی چون: گوته، شیللر، هگل، مارکس، فروید، استاندال، بالزاک، بودلر و ژید بودند. در میان نویسندگان معاصر نیز میلان کوندرا رمان «ژاک قضا و قدری» را مسحور کننده توصیف می کند و با اقتباس از یک قصه از این اثر نمایشنامه‌ای به نام ژاک و اربابش در سال 1975 می‌نویسد.

مشیری تأکید کرد: بر این باورم که 400 سال تاریخ رمان بدون "ژاک قضا و قدری و اربابش" کامل نیست. این یک رمان فلسفی به زبان طنز است که به مسئله جبر و اختیار می‌پردازد. اما ابداً یک رمان خشک فلسفی نیست. مشکل می‌توان این اثر را در قالب خاصی گنجاند. شاید بشود گفت که برداشتی است شخصی از ژانر پیکارسک و وامدار سنت دن کیشوت.

وی در توضیح داستان کتاب گفت: داستان بر رابطه میان نوکر و اربابش استوار است که با اسب سفر می‌کنند. دیدرو بر خلاف سروانتس نقش اصلی را به نوکر می‌دهد نه به ارباب و ژاک نماینده تیپ ادبی جدیدی از نوکر می‌شود که تجسم آن را دیرت در فیگاروی بومارشه می‌یابیم. مقصد ژاک و اربابش را نمی دانیم. اهمیتی هم ندارد. قرار است برای کاهش ملال سفر ژاک داستان عشقهایش را برای اربابش نقل کند که در واقع این کار را نمی‌کند.

وی در مورد ویژگیهای رمان گفت: این لحن و فضا هرگز پیش از دیدرو در تاریخ رمان‌نویسی دیده نشده است. نویسنده اطلاعات معمول را به خواننده‌اش نمی‌دهد. او به مراتب از عصر خودش فراتر می‌رود و مرزهای سنتی میان مقولات مختلف اندیشه و دانش و مرزهای میان ژانرهای ادبی و شیوه‌های بیان را می‌شکند. در این نوشتار چند لایه دیدرو هوشیارانه با زبان طنز به تقلید معیارها و شگردهای معمول آثار تخیلی می‌پردازد تا آنها را به تمسخر بگیرد و نفی کند، به همین دلیل است که "ژاک قضا و قدری و اربابش" را یک ضد رمان خوانده‌اند.

وی گفت: می‌توان ادعا کرد که سنت گریزی، ساختار پیچیده، بی‌نظمی استادانه، آوردن داستان در داستان، پارادوکسها و تضادهای گستاخانه، آمیزه طنز و تخیل و جابجایی زمان در این ضد رمان، "ژاک قضا و قدری" را مبدل به نمونه‌ای حیرت‌آور از داستان‌نویسی کرده است. زمانی که دیدرو این رمان را می‌نویسد سخت تحت تأثیر یکی از پایه‌گذاران رمان نو در انگلستان، یعنی لارنس استرن و اثر معروفش تریستام شندی است.

مشیری در پایان به استادی دیدرو در جنبه‌های گوناگون کارش اشاره کرد و گفت: استعدادهای گوناگون دیدروی فیلسوف، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، نظریه‌پردازی زیبایی‌شناسی و منتقد هنری علاوه بر دانش گسترده، تخیل قوی، و تفکر علمی‌اش سرانجام در دهه‌های اخیر آوازه راستین و به حق خود را یافته است. او امروز در کنار دیگر فیلسوفان جنبش روشنگری فرانسه در مقام چهره برجسته قرن هجدهم فرانسه از جایگاه رفیعی برخوردار است. ایمان بشر دوستان به استقلال و منزلت فرد از دیدرو یک اومانیست آزاد اندیش در عصر روشنگری ساخته است.

کد خبر 670552

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha