پاسخ حسن عبدی‌پور به سخنرانی اخیر عبدالکریم سروش؛

سروش، آیات را بدون توجه به بسترهای سیاسی و اجتماعی معنا می‌کند

سروش، آیات را بدون توجه به بسترهای سیاسی و اجتماعی معنا می‌کند

اگر برخی آیات بدون توجه به زمینه‌ها و بسترهای سیاسی، اجتماعی معنا شود توهم خشونت بوجود می آید. چنین برداشتهایی برخاسته از فضای سیاسی و تبلیغاتی و عدم توجه به موازین دانش تفسیر و متن است.

به گزارش خبرنگار مهر، حسن عبدی پور عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی به سخنرانی اخیر عبدالکریم سروش درباره قدرت و دین پاسخ داده است:

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا

و ما آنچه از قرآن فرستیم شفا (ی دل) و رحمت (الهی) برای اهل ایمان است و ظالمان را به جز زیان (و شقاوت) چیزی نخواهد افزود.

We send down in the Quran that which is a cure and mercy for the faithful; and it increases the

wrongdoers only in loss

خداوند رحمت را بر خود لازم نموده است: «کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» «انعام، ۱۲.» و پیامبرش را برای جهانیان، رحمت قرار داده است، «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» «انبیاء، ۱۰۷» هم امّتش نسبت به هم رحمت دارند، «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» «فتح، ۲۹» و هم کتابش رحمت است. «شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ»

تفسیر قرآن، نیازمند دانش تفسیر و چندین تخصص دیگر در علوم اسلامی است و در طول تاریخ به دلیل عدم ورود غیر متخصصان به این حوزه، دانش تفسیر از یک اتقان و توافق بین الاذهانی در میان مفسران شیعه و سنی برخوردار بوده است. در این حوزه دانشی، مکتب‌های مختلف فکری با گرایش‌ها و روش‌های مختلفی وجود دارند علی رغم تفاوت در دیدگاه و روش‌ها، اما به چهارچوب‌ها و مبانی تفسیری مورد قبول مذاهب اسلامی در حوزه تفسیر پایبند هستند و خروج از آن را نه نت‌ها جایز ندانسته بلکه خطری برای حفظ از صیانت کلام الهی می‌دانند.

تفسیر قرآن مانند دیگر دانش‌های اسلامی به مهارت‌ها مختلفی نیازمند است:

تفسیر قرآن، هم‌چون تخصص‌های دیگر، دارای شرایطی است، یعنی هر کسی نمی‌تواند به تفسیر قرآن اقدام کند. همان‌گونه که هر کسی نمی‌تواند به طبابت و معالجه‏ افراد اقدام نماید بلکه باید یک پزشک دارای شرایط باشد و حتی تخصص لازم را هم در آن رشته مورد نظر داشته باشد.

امروزه این امر از بدیهیات است که هر کسی اجازه ندارد، بدون تخصص در هر رشته علمی اظهار نظر کند و به تأیید یا رد یا به بیان مطلبی از آن علم بپردازد و علم تفسیر نیز از این قاعده مستثنی نیست. مفسر قرآن باید دارای شرایطی باشد تا سخن او معتبر و قابل بررسی باشد.

مهارت‌های اصلی:

۱- آشنایی با ادبیات عرب (صرف، نحو، لغت، اشتقاق، معانی، بیان و بدیع…)؛

۲- آگاهی از علوم قرآن؛.

۳- اطلاع از شأن نزول آیات قرآن (تاریخ آیات)؛

۴- علم فقه؛

۵- آگاهی از اصول الفقه؛

۶- علم الحدیث؛

۷- علم به قرائت‌های مختلف؛

۸- آگاهی از بینش‌های فلسفی، علمی، اجتماعی و اخلاقی؛.

۹- آگاهی‌های تاریخی؛

۱۰- طهارت و علم الموهبه (علمی که خداوند به هرکس بخواهد می‌بخشد)؛

۱۱- پرهیز از هر نوع پیش داوری و اجتناب از تفسیر به رأی؛

مهارت‌های فرعی:

۱- تسلط و حضور ذهن نسبت به پیش فهم‌های تفسیر

۲- ملکه استنباط

۳- آگاهی و اعتقاد به جهان بینی قرآن

۴- بی‌طرفی علمی

۵- شرایط کمال و باروری تفسیر

تا قبل از مواجهه اندیشمندان مسلمان با دنیای غرب و تحولات مدرنیته و مکاتب فکری بشری، غالب تفاسیر شیعه و سنی در عین تفاوت دیدگاه در تفسیر قرآن یک همگرایی کلی وجود داشت به طوری که شیعه و سنی از منابع تفسیر خود استفاده می‌کردند و در همه کتابخانه ها تفاسیر سنی و شیعی وجود داشت و توسعه کتاب‌های تفسیر از این پشتوانه علمی مبتنی در مبانی کلامی و الهیاتی برخورد بود، اما تحولات سیاسی و فروپاشی خلافت عثمانی و استقلال کشورهای اسلامی و مواجهه متفکران مسلمان با جریان‌های فکری موجب ظهور اندیشه‌های جدید گردید.

در حوزه تفسیر قرآن هم جریان‌های سنتی، نوگرا و تجدد گرا هر کدام سبک‌های جدید و برداشت‌های نوینی را برای حضوری تأثیر گذار و کاربردی آموزه‌ها و معارف قرآن در دنیای مدرن و حل مساله جامعه معاصر در تحولات سیاسی، اجتماعی مطرح کردند غافل از اینکه در تفاسیر جدید شیعه و سنی یک خلأ مهم و بزرگ وجود داشت. وان عدم مرجعیت قرآن براساس مکتب تفسیری اهل بیت بود. چرا که زیرساخت نظام اندیشه و تمدن اسلامی مبتنی بر قرآن و حدیث نبوی و سیره اهل بیت پیامبر است و در طول تاریخ مرجعیت علمی اهل بیت مورد توافق مذاهب اسلامی بوده و همه جریان‌ها و گرایش‌های دارای رویکرد اجتماعی و تمدنی، بر قرآن و سنت به عنوان خاستگاه اصلی اندیشه تمدن‌ساز اتفاق نظر دارند.

در حوزه تفسیر جامعه معاصر با دو مشکل مواجهه هستیم

اول:

با جریان‌های که این اصول و چهارچوب رو قبول دارند اما در روش شناسی دچار مشکل هستند و نیازمند روشی شناسی های کلان نگر و قابل قبول برای بهره گیری از مرجعیت قرآن با تفسیر اهل بیت هستند تا بتواند به نیازی‌های متنوع انسان در عرصه اعتقادی، اخلاقی، تربیتی، سیاسی و اجتماعی متناسب با جهان مدرن پاسخ دهند.

چرا که جوهر و حقیقت اسلام از پیام رسول مکرم اسلام و قرآن کریم درک می‌شود و نباید قرآن را با برداشت مفسران یکسان بگیریم. قرآن را نباید با تجربه تاریخی مسلمین و حاکمان اسلامی یکسان گرفت. تفسیرهای قرآنی گوناگون را باید به صورت همگرا و نه واگرا ببینیم و آنها باید مکمل همدیگر باشند. تحقیقاً با خوانشی مرجعیت گرا و آینده نگر هیچ ناسازگاری بین قرآن، دنیای مدرن و نیازهای انسان معاصر نخواهد بود. خوانش تمدنی از قرآن کریم باید خودآگاه باشد، مبادی و اهداف را بشناسد؛ انتقادی، سازنده، و هدفمند حرکت نماید.

علامه طباطبایی در جلد پنجم تفسیر شریف المیزان ص ۲۷۶ در یک بحث تاریخی و اینکه چگونه شد قرآن مهجور در علوم اسلامی شده، مباحث مفصلی را مطرح می‌کنند: "ان اهل السنه اخذوا بالکتاب و ترکوا العتره، فال ذلک الی ترک الکتاب لقول النبی: “انهما لن یفترقا ” فقد ترکت الامه القرآن و العتره (الکتاب و السنه) معا" و نتیجه گیری می‌کنند که اهل سنت به کتاب تمسک کردند اما روایات و سنت اهل بیت (ع) را کنار گذاشتند و این منجر به ترک قرآن کریم شد.

در مقابل شیعیان عترت و اهل بیت (ع) و روایت ایشان را گرفتند و قرآن کریم را ترک نمودند و این کار در واقع ترک عترت است چرا که پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کتَابَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی. از این روی امت اسلامی کتاب و سنت را کنار گذاشتند و خود را از برکات این دو محروم کردند. بعد می‌فرمایند همین روش نامتوازن یکی از عوامل مهم در انقطاع رابطه علوم اسلامی و علوم دینی از قرآن کریم است با اینکه تمام این علوم از شجره این کتاب است که اصل و ریشه‌های آن ثابت و شاخه‌های آن در آسمان است. براین اساس هرگونه تفسیر و برداشت از قرآن بدون توجه به معارف اهل بیت (ع) تفسیر ناقص است و نباید معارف قرآنی را با تفاسیر مفسران یکسان دانست.

اصلی در قرآن است که اصولاً هیچ نصی به اندازه قرآن کلان اندیش و کلان نگر نیست. کلان اندیشی یعنی باتوجه به تحولات سریع در جهان مدرن و تکنیکی شدن و پر پیچ و خم زندگی، لحن قرآن و ادبیات قرآن و مفاهیم قرآن چنان بزرگ گرفته شده اند که در هر عصری می‌توان به آن کلیت مراجعه کرد وآن را مطابق با زمان شناسایی کرد و مصداق‌ها را و مواردش را استخراج کرد – یک چیزی بلاتشبیه مثل قانون است قانون یک نوع کلان اندیشی دارد، ولی قابلیت تطبیق دارد، مثل قانون اساسی در واقع قرآن یک کلیت و شمولی درآن تعبیه شده که این شمول همراه است با قابلیت لحظه به لحظه‌ای و پیاده شدن به صورت لحظه‌ای و به نحوی که متناسب با نیازهای جدید باشد.

کسی می‌تواند این تطبیقات را انجام دهد و تفسیر عصری از معارف قرآن داشته باشد که مسلط بر منظومه فکری اهل بیت (علیهما السلام) باشد اصول و مبانی آموزه‌های دین جهان شمول اسلام در قرآن آمده اما شرح و تفسیر آن توسط اهل بیت صورت گرفته است.

براین اساس، تبیین، تشریح مبانی، اصول و رهنمودهای قرآن را باید در زندگی علمی و عملی ٢٥٠ ساله امامان شیعه مشاهده کرد و نمونه کامل معارف قرآن در عصر ظهور آخرین منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود در جهان هستی متبلور خواهد شد و در عصر غیبت عالمانی که جامع علوم اسلامی و تفسیری باشند می‌توانند مفسرین قرآن باشند.

سیره علمی و عملی اهل بیت برگرفته از مفاهیم و آموزه‌های وحیانی است و چراغ روشنی است فراروی انسان معاصر تا به بیراحه نرود مشکل اساسی جهان اسلام و تشیع عدم شناخت معارف اصیل مکتب اهل بیت است در طو ل تاریخ جریان‌های افراطی و تفریطی دو مانع بزرگ در راه شناخت معارف حقه اهل بیت بودند.

ویژگی‌های اصلی تشیع و امتیاز آن بر مذهب اهل سنت در محورهای سه گانه ذیل است: عدالت ربوبی و اجتماعی، عقلانیت در فهم دین و امامت اهل بیت به عنوان منبع دوم معرفت اسلامی.

امامت تعالیم جاودانه امام علی (ع) و دیگر ائمه اهل بیت در مباحث اعتقادی، اخلاقی و فقهی و تفسیری است. این برتری، برتری علمی در مقایسه با مذاهب دیگر اسلامی از قبیل اشعری، ماتریدی، حنبلی، حنفی، شافعی، مالکی، ظاهری، زیدی و اسماعیلی است برتری معرفتی مکتب ائمه اهل بیت به راحتی قابل اثبات است.

دوم:

فرقه و جریان‌های هستند که بدون تخصص‌های لازم و بدون اهتمام به میراث اسلامی می‌خواهند به تفسیر کلام الهی بپردازند و عموم مردم را توصیه می‌کنند که خودشان می‌توانند کلام خداوند را فهم و درک نمایند و نیازی به عالمان دینی و روایات نبوی و سیره اهل بیت نمی‌باشد آنها می‌گویند: لُب لُباب تتبعات و تحقیقات گوناگون به ویژه در حدوداً یک قرن پسین که دنیا از بسیاری جهات روشن‌تر و بلکه چراغانی شده است؛ این می‌باشد که متون مقدس؛ «مخاطب محور» و بلکه «عوام محور» هستند و لذا خطاب‌های آنها و اصطلاحات، لغات، تشبیهات و استعارات و سایر شگردهای زبانی و کلامی آنها؛ فقط با خرده فرهنگ‌ها، فهم و فراست توده‌های عوام زمانه پیدایش متون مقدس؛ قابل برداشت و تأویل و تفسیر می‌باشد.

امروز جریان‌ها و اشخاصی با اهدافی متفاوت به امر تفسیر رو آورده اند و با دیدگاه‌های خود به باورهای اصیل مسلمان و بنیان‌های دین مقدس اسلام ضربه می‌زنند. مهمترین این گروه‌ها افراط‌گرایی، به شکل قرآنیون و قرآن‌بسندگان در میان شیعه و سنی مطرح شده است.

"قرآنیون" جریان فکری نوظهوری در بین اهل‌سنّت و تشیع است که قرآن را یگانه منبع تشریع می‌دانند و مرجعیت سنّت را به کلی منکر است. قرآنیون یا قرآنیان یا اهل قرآن کسانی هستند که ازعقاید غالب در شیعه و در اهل سنت فاصله گرفته‌اند و به سنت و احادیث اهمیت لازم را قائل نیستند آنها قرآن را برای هدایت مسلمانان کافی می‌دانند و احادیث موجود از پیامبر (ص) اهل بیت و صحابه را صحیح نمی‌دانند و به انکار سنت می‌پردازند و برخی از آنها سخنان تندی نسبت به احادیث و کتابهای حدیثی بیان می‌کنند. قرآنیون مختص یک مذهب نیستند در مذهب شیعه و هم در مذهب اهل سنت افرادی با اعتقادات و گرایش‌های قرآنیون وجود دارند. این شخصیت‌ها، دارای تألیفات و برخی از آنها مناصب سیاسی نیز داشته‌اند.

این جریان فکری، به شدت تجددگرا و از نظر سیاسی، غرب‌گرا و از نظر روشی، جزم‌گرا و برخی از بسیار افراطی هستند. اغلب تفسیرها و دیدگاه‌های آنان فاقد انسجام منطقی و تفسیر به رأی و استدلال‌هایشان مغالطه‌ای است. با توجه به شیوه تفسیری دکتر سروش از آیات الهی- ایشان را باید متعلق به جریان "قرآنیون" دانست. چرا که برداشت‌های ایشان از قرآن با منطق قرآنیون سازگارتر است (.البته در میان قرآنیون اختلاف‌های روشی و تفسیری وجود دارد می‌توان آنها رو به افراطیون و تفریطیون تقسیم بندی نمود).

آقای سروش در ادامه سلسله نشست‌های "سرای گفت‌وگو" در "حلقه دیدگاه نو" در یک سخنرانی با عنوان "دین و قدرت" با قاطعیت گفته که کلاً قرآن «کتاب خوف» و «خشیت‌نامه» است.

پاسخ نقضی:

عبدالکریم سروش،، در نشست عصر جمعه ۱۳ دسامبر ۲۰۱۹ در سن‌خوزه کالیفرنیا به تشریح خشونت در سه کتاب تورات، انجیل و قرآن پرداخت.

او با ابراز تأسف از رخدادهای اخیر ایران، (اغتشاشات آبان ۹۸) و پاسخ حاکمیت به منتقدان و معترضان، به حضور یکی از مفسران نام‌آشنای قرآن در صدا و سیما اشاره کرد و گفت: "آقای ابوالفضل بهرامپور در تفسیر آیه‌ای از سوره مائده، منتقدان و معترضان را با این آیه تطبیق دادند و گفتند آنها را نه تنها باید کشت بلکه باید زجرکش کرد." سروش گفت: "ما باید دیدگاه خودمان را نسبت به قرآن و فقه و احکام شریعت عوض کنیم."

به گفته سروش این خشونت‌ها که در قرآن از آن‌ها نام برده شده، وجود داشته و دارند، اما امروز عملی نیستند. آیات قرآن قانون نیستند و لذا قابلیت اجرا شدن برای امروز را ندارند. برخی از آیات عَرَضی هستند و نه ذاتی. دین اسلام و همچنین برخی از احکامی که در قرآن آمده، در زمانی که اجرا می‌شدند جنبه خشونت نداشتند. چرا که باور عامه مردم و مجریان آن را مذموم و خشن نمی‌دانستند، اما همان احکام اگر امروز اجرا شوند خشن هستند و مذموم و باید متروک بیفتند.

سروش به روحانیون و مفسران قرآن اعتراض می‌کند و می‌گوید: "دریغ و درد از خاموشی و سکوت روحانیان". سروش گفت: «این دیدگاه در داخل کشور چندان واکنشی برنینگیخت، اما در خارج از کشور اپوزیسیون، از ارتجاع سلطانی گرفته تا تروریسم آلبانی، آن را به عنوان هدیه‌ای آسمانی دانستند تا به اسلام و تشیع حمله کنند و نغمه‌هایی را که همیشه سروده‌اند، این بار بلندتر بسرایند و بگویند که "اسلام دین خشونت است" و چنین و چنان.

او همچنین افزود: "از مخالفان بعید نبود و همیشه انتظار می‌رفت که این گونه تفاسیر نسنجیده را بهانه‌ای کنند و در تضعیف دیانت و معنویت بکوشند؛ اما این انتظار از روحانیان می‌رفت که پا در میدان نهند و در شرح و تفسیر این آیه و این احکام نکاتی بگویند. اما دریغ و درد که یک تن از روحانیان در این ماجرا چیزی گفته باشد."

سروش سپس گفت: «بر روشنفکران دینی است که درباره این گونه امور- که مبتلابه دنیای مدرن است توضیح دهند.» و افزود: «پس از این هیاهوها من تصمیم گرفتم در سلسله بحث‌های انجیل و قرآن و در دایره وسیع‌تری، ماجرای خشونت را در انجیل و تورات و قرآن بکاوم و این پرسش را در میان نهم که قرآن را چگونه بخوانیم و بفهمیم؛ بدون آنکه کمترین تکلّفی بورزیم، یا آنکه بخواهیم توجیه کنیم یا معنا را عوض کنیم.

او ادامه داد: "در قرآن مطالبی هست که با اندیشه‌ها و ارزش‌های امروزین ما چندان سازگار نیست، اما راه حل این نیست که معنی این آیات را عوض کنیم. بلکه باید دید خودمان را نسبت به وحی و این کتاب الهامی تغییر دهیم"

احکام تورات شدیدتر و غلیظ‌تر از احکام اسلامی است

سروش در ادامه به کتاب تورات اشاره کرد و گفت: "بسیاری از احکام تورات با احکام اسلامی و قرآنی با تفاوت‌های اندکی شبیه یکدیگرند؛ همان احکامی که در تورات و دین یهود درباره خوراک و پوشاک، طهارت و اقتصاد و خرید و فروش هست، در اسلام نیز با تفاوت‌هایی وجود دارد."

او افزود: "احکام جزایی تورات، بسیار سختگیرانه‌تر و خشن‌تر از احکام قرآن است. اما امروز یهودیان آن احکام را رها کرده‌اند و اجرایشان نمی‌کنند چرا که در قرن هجدهم یک اصلاح‌طلب یهودی اهل آلمان، به نام موزس مندلسون، تحولات شگرفی در شریعت یهود ایجاد و آن‌ها را تعطیل کرد. اکنون به جز ارتدوکس‌های بسیار اندک در دین یهود، تقریباً هیچیک این احکام را اجرا نمی‌کنند."

سروش به نداشتن قانون اساسی در اسرائیل اشاره کرد و گفت: "۱۵ سال قبل که برای پروژه‌ای تحقیقی در آلمان بودم، یکی از اندیشمندان و حقوقدانان یهودی به من گفت که عضو مجمع نگارش قانون اساسی اسرائیل است. وقتی از او پرسیدم که با تورات چه می‌کنید؟ پاسخ داد ما احکام تورات را نمی‌توانیم وارد قانون اساسی کنیم، اما لسانا به آنها احترام می‌گذاریم".

وی سپس به بیان برخی از احکام خشن در تورات پرداخت که کور کردن، سنگسار و سوزاندن انسان را شامل می‌شد.

خشونت در آئین مسیح

سروش به خشونت در آئین مسیحیت و انجیل پرداخت و گفت: «در تاریخ مسیحیت نیز سوزاندن بسیار زیاد بود و در طول قرون وسطی، کلیسای کاتولیک مرتدان را در آتش می‌سوزاندند، به سیخ می‌کشیدند و کباب‌شان می‌کردند. یکی از نمونه‌های بارز آن جئوردائو برونو بود، که سوزانده شد و یا لوتر، که اگر فرار نمی‌کرد و مخفی نمی‌شد، به همین سرنوشت دچار می‌شد. منتسکیو، پدر فلسفه حقوق، صریحاً در کتاب روح القوانین می‌گوید همجنس گرایان را باید به آتش سوزاند.

سروش از قول انجیل متی نقل قولی از عیسی مسیح آورد که گفته بود: «گمان نکنید که من آمده‌ام در میان شما صلح و سلام بیاورم، بلکه آمده‌ام که شمشیر در میان شما بنهم. من آمده‌ام تا اختلاف بیندازم بین پدر و فرزند، بین دختر و مادر، همسر و همسر، به نحوی که دشمنی میان خلق بیفتد. هر کس که پدر و مادرش را بیش از من دوست داشته باشد شایسته من نیست.» سروش این قول عیسی را شبیه آیه‌ای از قرآن، در سوره توبه دانست که خداوند در آن فرموده بود، اگر فرزندان و خانواده و عشیره نزد شما عزیزتر از خدا و رسولند، منتظر حکم خداوند باشید.

یا در جایی دیگر که حضرت عیسی گفت من نیامده‌ام که تورات را باطل کنم و از میان بردارم، بلکه آمده‌ام آن را تکمیل کنم و لذا می‌گوید: اگر تورات به شما گفته است که زنا نکنید، من به شما می‌گویم که فکر زنا هم نکنید، اگر تورات می‌گوید قسم دروغ نخورید، من می‌گویم اصلاً قسم نخورید و اگر تورات می‌گوید که پدر و مادر را محترم شمارید، من به شما می‌گویم که دشمنان‌تان راهم دوست بدارید. این سخنان مسیح احکام فقهی تورات را یک گام اخلاقی‌تر کرد.

خشونت در قرآن

سروش در ادامه با اشاره به آیه ۳۲ تا ۴۰ سوره مائده و در نهایت متمرکز بر آیه ۳۳ این سوره، افزود: در این آیه آمده "جزای کسانی که با خدا و پیامبرش جنگ می‌کنند و در زمین به فساد می‌کوشند، آن است که کشته شوند، یا بردار گردند یا دست‌ها و پاهایشان یکی از چپ و یکی از راست بریده شود یا از سرزمین خود تبعید شوند. اینها رسوایی‌شان در این جهان است و در آخرت نیز به عذابی بزرگ گرفتار آیند."

به گفته آقای سروش این آیه پس از داستان هابیل و قابیل می‌آید و خطاب به قوم بنی‌اسرائیل است که اگر کسی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، بکشید، مثال این است که همه آدمیان را کشته‌اید و هر کس نفسی را زنده کند، گویی که همه بشریت را زنده کرده است.

او در این مورد گفت: «این تنها آیه‌ای است که درباره محاربه با خدا و رسول آمده است که برای آن و نیز فساد در زمین، چهار مجازات مختلف تعیین شده است، که عبارتند از: یا کشته شود، یا به دار آویخته شود، یا اعضای بدن بریده شود یا نفی بلد و زندانی شود.

به گفته آقای سروش معنایی نادر از دو کلمه "یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا" مستفاد شده بود که گویی باید زجرکش شوند. ضمن آنکه تعبیری که از نفی بلد رفت، (گذاشتن افراد در کشتی و رها کردن‌شان در دریا) نیز تعبیری بسیار غریب بود.

اولین و آخرین باری که در دوره پیامبر مُثْله اتفاق افتاد

سروش شأن نزول این آیه را به داستانی مرتبط دانست که در آن کسانی آمدند نزد پیامبر و به دروغ اسلام آوردند و آنگاه چند روزی در مدینه ماندند و سپس گفتند "آب و هوای مدینه به ما نمی‌سازد، مریض شده‌ایم، شکم‌هایمان ورم کرده و فکری به حالمان بکنید." پیامبر آنها را به خارج از شهر می‌فرستد و شترهایی در اختیار آنها قرار می‌دهد و می‌گوید که از شیر و بول شتر بخورند. این گروه اما وقتی شیر شتر خوردند و حالشان خوب شد، شترها را برداشتند و بردند و چوپان‌ها را کشتند. سیوطی، که از جمله مفسران نامی قرن نهم هجری است، در این باره بسیار مختصر و مفید سخن رانده و نوشته است: "عرینیین آمدند به مدینه و مریض بودند و پیامبر گفت بروید نزد شتران و شیر و بول شترها را بخورید. وقتی صحت پیدا کردند چوپان را کشتند و شتران را بردند."

خبر به پیامبر (ص) رسید به قدری ناراحت شد که خودشان و به روایتی همراه با حضرت علی برای دستگیری آنها حرکت کردند و در نهایت دستگیرشان کردند و این مجازات‌ها را بر آنها روا داشتند که از جمله کشتن و بریدن دست و پا … بود. بعد از این حرکت آیه نازل شد که (بنا بر بعضی روایات) به پیامبر توصیه می‌کرد تندروی کردی و این اولین و آخرین باری بود که در اسلام دوره پیامبر، مُثله اتفاق افتاد.

به گفته سروش این مجازات قبل از دستگیری و توبه کردن بر آنهاست، اما اگر توبه کنند چنین مجازات‌هایی را نباید اعمال کرد.

او اظهار کرد: "اگر قرار شود به زبان امروزی آیه ۳۳ را معنا کنیم، چنین می‌شود: قطاع الطریق را به اشد مجازات برسانید. عموم فقها و مفسران گفته‌اند مراد از محاربه با خدا و رسول، راهزنی مسلحانه و آدم‌دزدی و ایجاد ناامنی است و اصلاً و اساساً بر اعتراض و انتقاد و تظاهرات بر ضد حکومت اطلاق نمی‌گردد".

او افزود: "هنوز مجازات‌هایی چون اعدام، کشتن و دارزدن و نفی بلد و تبعید و حبس در دنیای جدید وجود دارد، اما بریدن دست و پا و مثله کردن، امر مذموم و وحشیانه‌ای تلقی می‌شود."

مفسران و سیر تطور معنایی

به گفته آقای سروش، برخی افرادی که می‌خواهند آیات قرآنی را تفسیر امروزی کنند کلمات را از معنای اصلی آن تهی می‌کنند. گویی که ۱۴۰۰ سال تمام مفسران بزرگ و برجسته در این زمینه اشتباه می‌فهمیدند و فقط آنها درست فهمیده‌اند.

سروش سپس گفت: "حال که معنای درست این آیات، همان است که نوشته شده، درباره این گونه احکام خشن، چه باید بکنیم و چگونه باید بیندیشیم؟ "

او سپس به سیر تطور معنایی واژه خشونت در تاریخ تحولات دولت‌ها و جوامع اسلامی پرداخت و گفت: "‌پرسش اساسی این است که آیا این گونه رفتارها در تمامی زمان‌ها خشونت شمرده می‌شد یا امروزه این گونه است؟ "

این دین پژوه سپس از دانش هرمنوتیک برای تحلیل این واژه مدد گرفت و گفت: "در هرمنوتیک این اصل وجود دارد که در طول تاریخ، الفاظ، معنا و مفاهیم متفاوتی به خود می‌گیرند."

وی از فردریک وون هایک، فیلسوف نامدار اتریشی، یاد کرد که گفته بود: "در علوم طبیعی و تجربی نام اشیا همیشه معنای ثابتی دارد، مثل زمین و کوه و … اما در علوم انسانی با تفاوت گرایش و میل ما، معانی آن‌ها فرق می‌کند. لفظ همان است اما ما برداشت دیگری از آن پیدا می‌کنیم. برای نمونه هیچ کسی تا صد سال پیش نمی‌گفت که این رفتارها خشن است. و عموم عقلا و متفکرین و مفسرین و حکماً آن را قبول داشتند و نام چنین حرکاتی را خشن نمی‌گذاشتند و آن‌ها را مذموم و غیرانسانی و غیرعادلانه نمی‌گفتند. اما در ۵۰ تا ۱۰۰ سال اخیر این گونه اعمال رماننده و گزنده شده است. به همین دلیل اگر بخواهیم امروزه برای کسی اشد مجازات در نظر بگیریم، دست و پا بریدن و شکم دریدن را به کار نمی‌بریم و به جای آن‌ها به سراغ شیوه‌های دیگری از مجازات می‌رویم."

سروش مثال "زینت" را از طرف هایک و مثال "عفت" را از سوی خود بیان کرد و گفت: «در طول تاریخ هر دوی این واژه‌ها کاربردهای متفاوتی یافتند، به نحوی که اگر در گذشته تکه سنگی را زینت می‌گفتند یا به منزله زینت بر می‌گرفتند، امروز دیگر آن معنا و کاربرد را از دست داده است. همچنان که پوشش‌های تابستانه امروز جوامع غربی، صد سال قبل در همین جوامع مصداق بارز بی‌عفتی و بی شرمی بود. حتی صدازدن دختران بنام کوچک‌شان غیرمؤدبانه شمرده می‌شد و قس علی هذا."

تاریخ‌مندی واژه‌ها و مفاهیم

آقای سروش در ادامه گفته‌های خود توضیح داد: "بر همین سیاق آن رفتاری که در گذشته مذموم نبود و طبع و ذائقه آدمیان آن را طرد نمی‌کرد و اصلاً خشونت نمی‌دانست، امروزه مذموم شمرده می‌شود و به کار بردن آن با اعتراض و انکار فراوان روبرو می‌شود. پس خشونت نامیدن امری، تاریخ‌مند است و چنان نیست که در طول تاریخ ثابت بماند."

به گفته آقای سروش: "مقابله و مخالفت با این‌گونه مجازات‌ها و خشونت‌ها از زمانی شروع شد که بحث حقوق بشر و اومانیسم در میان آمد و آدمیان و ذائقه و طبیعت و میل‌شان تفاوت پیدا کرد. در گذشته بریدن دست دزد، امری ناپسند نبود، اما اکنون نه کسی آن را به کار می‌برد و نه کسی در مدح آن سخن می‌گوید و این است معنای تاریخ‌مندی واژه‌ها و مفاهیم."

پاسخ‌های حلی:

اصل وجود انسان یک لطف و محبت از ناحیه خداوند است تا وی را به سعادت برساند. ارسال شریعت و پیامبران هم برای هدایت و سعادت انسان بوده است و پیامبران در شرایط متفاوت با مردم مواجهه بودند در عصر پیامبر اسلام هم که عصر جاهلی بود ایشان با لجوج‌ترین و سرسخت‌ترین انسان‌ها مواجه بودند.

شفقت و مهربانی سرشار از عشق پیامبر اسلام به امت و پیروان خود و تلاش وصف ناپذیر برای هدایت و سعادت همه انسان‌ها

شواهد زیادی در طول حیات حضرت محمد (ص) وجود دارد که ایشان از اینکه مردم در گرویدن به توحید سستی کرده و ایمان نمی‌آوردند، محزون بود. این نگرانی برای آن بود که این مردم‌، خواسته یا ناخواسته‌، عذاب الهی را برای خود تدارک می‌بینند. به همین دلیل‌، در دعوت خویش‌اصرار می‌ورزید و گاه تصور می‌کرد به هر قیمتی شده باید آنان را قانع کند تا اسلام را بپذیرند. اما زمانی که مقاومت آنان را برابر توحید مشاهده می‌کرد، بر حزن و اندوهش افزوده می‌شد.

خداوند عشق واشتیاق پیامبر (ص) خود را به دعوت می‌دید، به وی توصیه می‌کرد در این باره‌، یعنی ایمان نیاوردن مردم و نپذیرفتن دعوت‌، اندوهگین نباشد و از اینکه کسانی در کفر ورزیدن سرعت می‌ورزند، محزون نباشد: وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِین‌َ یُسَارِعُون‌َ فِی الْکُفْرِ اِنَّهُم‌ْ لَن‌ْ یَضُرُّوا اللهَ شَیْئاً یُرِیدُ اللهُ أَلاَّ یَجْعَل‌َ لَهُم‌ْ حَظّاً فِی الاْ‌خِرَة‌ِ وَلَهُم‌ْ عَذَاب‌ٌ عَظِیم‌ٌ. [آل عمران: ۱۷۵] شتاب ورزیدن برخی در کفر تو را اندوهگین نسازد. آنان به خداوند آسیبی نمی‌رسانند و خداوند می‌خواهد تا آنان بهره‌ای در آخرت نداشته باشند و برای آنان عذاب بزرگی درکار است‌.

بعدها در مدینه هم این احساس را همچنان نسبت به نفاق ورزیدن جمعی از به ظاهرمؤمنان داشت‌: یَا أَیُّهَا الرَّسُول‌ُ لاَیَحْزُنْکَ الَّذِین‌َ یُسَارِعُون‌َ فِی‌الْکُفْرِ مِن‌ْ الَّذِین‌َ قَالُوا آمَنَّابِأَفْوَاهِهِم‌ْ وَلَم‌ْ تُؤْمِن‌ْ قُلُوبُهُم‌. [مائده :۴۱]

خداوند مکرر این توصیه را به محمد (ص) داشت‌: وَمَن‌ْ کَفَرَ فَلاَ یَحْزُنْکَ کُفْرُه‌ُ اِلَیْنَامَرْجِعُهُم‌ْ فَنُنَبِّئُهُم‌ْ بِمَا عَمِلُوا، [لقمان: ۲۳] اگر کسانی کفر ورزیدند، کفر آنان تو را ناراحت نکند، بازگشت آنان به سوی ماست و ما آنان را به آنچه انجام داده‌اند آگاه خواهیم کرد. و در جای دیگر: وَلاَ یَحْزُنْکَ قَوْلُهُم‌ْ ِن‌َّ الْعِزَّة‌َ للهِِ جَمِیعاً هُوَ السَّمِیع‌ُ الْعَلِیم‌ُ. [یونس: ۶۵] سخن آنان تو را ناراحت نکند. عزت تماماً برای خداست و او شنونده آگاه است.

در جای دیگری باز هم خداوند از اینکه محمد (ص) از روی تأسف به خاطر ایمان نیاوردن مردم نزدیک است جانش را از دست بدهد، اظهار نگرانی کرده است‌: فَلَعَلّکَ باخِع‌ٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِم‌ْ اِن‌ْ لَم‌ْیُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیث اَسَفا، [کهف: ۶] شاید اگر به این سخن ایمان‌نیاورند، خویشتن را به خاطرشان از اندوه هلاک سازی‌. و جای دیگر: لَعَلَّکَ بَاخِع‌ٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنِین‌َ، اِن‌ْ نَشَأْ نُنَزِّل‌ْ عَلَیْهِم‌ْ مِن‌ْ السَّمَاءِ آیَة‌ً فَظَلَّت‌ْ أَعْنَاقُهُم‌ْ لَهَا خَاضِعِین‌َ، [شعراء: ۳، ۴]

شاید تو از اینکه مشرکان ایمان نمی‌آورند خود را تباه‌سازی‌، اگر بخواهیم‌، معجزه‌ای از آسمان بر آنان فرود می‌آوریم تا در برابر آن‌گردن‌هایشان خاضع گردد.

و جای دیگر هم باز از محمد (ص) می‌خواهد این اندازه غصه و اندوه نخورد:

فَاِن‌َّ اللهَ یُضِل‌ُّ مَن‌ْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن‌ْ یَشَاءُ فَلاَ تَذْهَب‌ْ نَفْسُکَ عَلَیْهِم‌ْ حَسَرَات‌ٍ، [فاطر: ۸] پس‌هرآینه خداوند هر کسی را بخواهد گمراه می‌کند و هر کسی را بخواهد هدایت می‌کند، پس مبادا به سبب حسرت‌های (گوناگون‌) بر آنان جانت از کف برود. حتی در آغاز سوره طه‌، خداوند تصریح می‌کند: مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآن‌َ لِتَشْقَی‌. ماقرآن را بر تو نازل نکردیم تا خود را به مشقت بیندازی‌.

این اصرارها سبب شد تا خداوند به محمد (ص) تأکید کند ایمان آوردن امری است که نیاز به تحول درونی فرد و خواست خداوند دارد؛ چنان نیست که اگر محمد (ص) دوست داشت کسی ایمان بیاورد، او نیز ایمان بیاورد: اِنَّکَ لاَتَهْدِی‌مَن‌ْ أَحْبَبْت‌َ وَلَکِن‌َّ اللهَ یَهْدِی مَن‌ْ یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَم‌ُ بِالْمُهْتَدِین‌َ، [قصص: ۵۶] چنین نیست که تو هر کسی را که دوست داری بتوانی هدایت کنی‌. اما خداوند هر کسی را که اراده کندهدایت خواهد کرد و او نسبت به هدایت پذیران عالم است‌.

خداوند در آیه ۳۳ انعام باز از محزون بودن پیامبر (ص) سخن گفته و اینکه اتهامات‌و سخنان آنان تا چه اندازه آن حضرت را ناراحت می‌کرده است‌. سپس در ادامه همین‌آیه با اشاره به اصرار محمد (ص) در مؤمن کردن مردم‌، به پیامبرش می‌گوید: اگر اعراض‌کردن آنان از قرآن بر تو گران و سنگین است‌، اگر می‌توانی نقبی در زمین یا نردبانی درآسمان بجویی تا معجزه‌ای برای آنها بیاوری (این کار را بکن‌). و اگر خدا می‌خواست قطعاً آنان را بر هدایت گرد می‌آورد. پس زنهار از نادانان مباش. [انعام: ۳۵]

این آیه نشان می‌دهد پیامبر (ص) به هر روی تلاش می‌کرده است تا راهی برای هدایت مردم بیابد اما خداوند سیاست خاص خویش را دنبال می‌کرده و به پیامبرش هم‌اصرار می‌کرده تا تحمل و صبوری بورزد.

در جای دیگر باز از اصرار محمد (ص) در ایمان آوردن مردم یاد کرده و چنین‌اصرار و اکراهی را بر ایمان آوردن نمی‌پذیرد: وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لاَ‌مَن‌َ مَن‌ْ فِی الاَْرْض‌ِ کُلُّهُم‌ْجَمِیعاً أَفَأَنْت‌َ تُکْرِه‌ُ النَّاس‌َ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِین‌َ [یونس: ۹۹]

و اگر پروردگار تو می‌خواست قطعاً هر که‌در زمین است همه آنها یکسر ایمان می‌آوردند. پس آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که بگروند؟

آیاتی هم که به رسالت رسول در رساندن پیام به مردم یعنی بلاغ اصرار دارد، مؤیدهمین معناست‌. خداوند به محمد (ص) توصیه می‌کند که تو نگهبان آنها نیستی که به‌اصرار و فشار و مراقبت و زور ایمان بیاورند، وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است‌:

وَلَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِم‌ْ حَفِیظاً وَمَا أَنْت‌َ عَلَیْهِم‌ْ بِوَکِیل‌ٍ. [انعام: ۱۰۷]

اگر خداوند می‌خواست آنان شرک نمی‌ورزیدند، و ما تو را بر آنان نگهبان قرارندادیم‌، و تو وکیل آنها نیستی‌.

و در جای دیگر: فَاِن‌ْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِم‌ْ حَفِیظاً اِن‌ْ عَلَیْکَ اِلاَّ الْبَلاَغ‌ُ، [شوری :‌۴۸]

اگر اعراض کردند، پس ما تو را نگهبان آنان قرار ندادیم‌، و جز بلاغ بر تو نیست‌.

خداوند به محمد (ص) می‌گوید: ما کتاب را بر تو فرو فرستادیم برای مردم‌، هر کس‌هدایت را پذیرفت که برای خودش پذیرفته است‌، اگر هم کسی گمراه شد که خود گمراهگشته است و تو همین وکیل آنها نیستی‌: اِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَاب‌َ لِلنَّاس‌ِ بِالْحَق‌ِّ فَمَن‌ْ اهْتَدَی‌فَلِنَفْسِه‌ِ وَمَن‌ْ ضَل‌َّ فَاِنَّمَا یَضِل‌ُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنْت‌َ عَلَیْهِم‌ْ بِوَکِیل‌ٍ، [رمز :‌۴۱]

خداوند این حقیقت را به گونه‌ای دیگر هم به پیامبرش تفهیم می‌کند که قرار خداوند بر آن نیست تا همه مردم هدایت شوند. هدایت دست خداوند است و او مُهْتدین رامی‌شناسد و بنابرین‌، اگر کسانی زمینه هدایت یافتن داشته باشند، خداوند هدایتشان خواهد کرد. بنابرین اصرار بر هدایت‌، سودی ندارد. یک نمونه که مانند آن فراوان است آیه هشتم سوره شوری است‌: وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَجَعَلَهُم‌ْ أُمَّة‌ً وَاحِدَة‌ً وَلَکِن‌ْ یُدْخِل‌ُ مَن‌ْ یَشَاءُ فِی رَحْمَتِه‌ِ وَالظَّالِمُون‌َ مَا لَهُم‌ْ مِن‌ْ وَلِی‌ٍّ وَلاَ نَصِیرٍ.

از مجوع این گونه این دسته آیات می‌توان نتیجه گیری کرد که ایمان آوردن مردم به اصرار و اکراه نیست‌، بلکه با خواست خداست که البته آن هم تعریف خود را دارد. علاوه‌، ایمان آوردن‌، با معجزه هم نخواهد بود بلکه درست باهمین کتاب خواهد بود. البته اراده خدای متعال در کل بر آن است تا دین خودش را برهمه ادیان غلبه داده‌، حتی اگر مشرکان از آن بیزار باشند.

پاسخ خداوند، به تلاش‌های شبانه روزی پیامبر برای هدایت بندگان، آن هم در باره این تصور حضرت محمد (ص) که بیشتر مردم ایمان بیآورند و برای مسلمان شدن آنان اصرار و حرص فراوان و اندوه زیاد داشت؛ آنجا که فرمود:: وَمَا أَکْثَرُ النَّاس‌ِ وَلَوْ حَرَصْت‌َ بِمُؤْمِنِین‌َ، حتی اگر تو بخواهی‌و حریص باشی‌، بیشتر مردم مؤمن نخواهند شد. [یوسف: ۱۰۲]

و باز در جای دیگر: أَرَأَیْت‌َ مَن‌ْ اتَّخَذَ اِلَهَه‌ُ هَوَاه‌ُ أَفَأَنْت‌َ تَکُون‌ُ عَلَیْه‌ِ وَکِیلاً.

آیا نگریستی بر کسی که خدایش را هوای نفسش گرفته است؟ آیا تو بر او وکیل هستی؟

أَم‌ْ تَحْسَب‌ُ أَن‌َّ أَکْثَرَهُم‌ْ یَسْمَعُون‌َ أَوْ یَعْقِلُون‌َ؟ اِن‌ْ هُم‌ْ اِلاَّ کَالاَْنْعَام‌ِ بَل‌ْ هُم‌ْ أَضَل‌ُّ سَبِیلاً، [فرقان: ۴۳، ۴۴]

آیا آن کس که هوای نفس خود را معبود خویش گرفته است دیدی‌؟ آیا (می‌توانی‌) ضامن او باشی‌؟

یا گمان داری بیشترشان می‌شنوند یا می‌اندیشیند؟ آنان جز مانند ستوران نیستند. بلکه گمراه ترند.

و جای دیگر: وَاِن‌ْ کَان‌َ کَبُرَ عَلَیْکَ اِعْرَاضُهُم‌ْ فَاِن‌ْ اسْتَطَعْت‌َ أَن‌ْ تَبْتَغِی‌َ نَفَقاً فِی الاَْرْض‌ِ أَوْسُلَّماً فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُم‌ْ بِآیَة‌ٍ وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَجَمَعَهُم‌ْ عَلَی الْهُدَی فَلاَ تَکُونَن‌َّ مِن‌ْ الْجَاهِلِین‌َ، اِنَّمَا یَسْتَجِیب‌ُ الَّذِین‌َ یَسْمَعُون‌َ [انعام: ۳۵، ۳۶].

و اگر اعراض کردن آنان (از قرآن‌) بر تو گران است‌، اگر می‌توانی نقبی در زمین یانردبانی در آسمان بجویی تا معجزه‌ای برایشان بیاوری‌. و اگر خدا می‌خواست قطعاً آنان‌را بر هدایت گرد می‌آورد. پس زنهار از نادانان مباش.

در اینجا خداوند حتی از احساس پیامبر (ص) خود برای یافتن معجزه‌ای برای قانع کردن مردم به پذیرش اسلام سخن می‌گوید و در ضمن‌، رخ دادن چنین امری را با روال طبیعی کار خداوند برای هدایت مردم‌، ناسازگار می‌بیند و از محمد (ص) می‌خواهد دنبال این کار را نگیرد.

و نیز آیه دیگر: اِن‌ْ تَحْرِص‌ْ عَلَی هُدَاهُم‌ْ فَاِن‌َّ اللهَ لاَ یَهْدِی‌مَن‌ْ یُضِل‌ُّ وَمَا لَهُم‌ْ مِن‌ْنَاصِرِین‌َ، [نحل: ۳۷] اگرچه بر هدایت آنان حرص ورزی‌، ولی خدا کسی را که فروگذاشته است‌، هدایت‌نمی‌کند و برای ایشان یاری کنندگان نیست‌.

در آیه‌ای دیگر خداوند به پیامبرش می‌گوید: وَاِن‌ْ کَان‌َ طَائِفَة‌ٌ مِنْکُم‌ْ آمَنُوا بِالَّذِی‌أُرْسِلْت‌ُ بِه‌ِ وَطَائِفَة‌ٌ لَم‌ْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّی یَحْکُم‌َ اللهُ بَیْنَنَا وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِین‌َ. [اعراف: ۸۷] اگر گروهی ایمان آورده‌اند و گروهی نه‌، باید صبر کنی تا خداوند در این باره حکم کند.

خداوند در قرآن خود را چگونه معرفی کرده است:

خداوند متعال خود را در قرآن کریم با صفات زیادی به بندگان خویش معرفی فرموده است؛ صفاتی که هر کدام جلوه‎ای از جمال و جلال الهی را به نمایش می‌گذارد. صفت رحمت یکی از این صفات است که در بیش از ۵۰۰ آیه از آن سخن به میان آمده است.

در قرآن کریم هر جا که رحمت خداوند متعال به بندگانش مطرح می‌شود، منظور احسان و تفضل و نیکی بدون حالت تأثر قلبی است؛ چرا که ذات مقدس او منزه از تأثرات قلبی و رقت دل و … است.

الف) فراوانی آیات رحمت:

واژه "الرحمن" در سراسر قرآن کریم ۱۵۷ مرتبه، و واژگان الرحیم و رحیم و رحیما جمعاً ۱۶۶ مرتبه تکرار شدهاند. در مواردی که در قرآن کریم این کلمات آمده، به عنوان صفت الهی است، مگر در یک مورد در آیه ۱۲۸ سوره توبه که کلمه رحیم در وصف پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم آمده است.

در ۴ مورد از خداوند طلب رحمت شده که سه مورد آن از طرف پیامبران و دیگری از سوی بندگان خالص الهی است. که عبارتند از: بقره/۲۸۶، اعراف/۱۵۱ و ۱۵۵، مؤمنون/۱۰۹.

در ۴ جا هم خداوند متصف به «ارحم الراحمین»؛ اعراف/۱۵۱، یوسف/۶۴، یوسف/۹۲ و انبیاء/۸۳ و در یک مورد «خیر الراحمین» گردیده مؤمنون/۱۱۸.

ب) رحمت الهی در برخی آیات:

پروردگار شما بخشنده و دارای رحمت است» وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ «کهف/۵۸.

خداوند رحمت را بر خویش واجب فرموده است» کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ «انعام/۱۲ و ۵۲.

رحمت الهی واسع است و شامل هر چیزی می‌شود» وَرَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَیء «اعراف/۱۵۶.

رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است» إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ «اعراف/۵۶.

ای کسانی که به خود ظلم کرده اید! هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید» قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ «زمر/۵۳.

از رحمت مأیوس نمی‌شوند، مگر گمراهان» وَمَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ «حجر/۵۶.

حقیقتاً هیچ کسی نمی‌تواند مانع نزول رحمت الهی بر انسان شود و اگر خداوند رحمتی را از شخصی دریغ دارد، هیچکس نمی‌تواند آن رحمت را بر وی فرود آورد» مَایفْتَحِاللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَهَا وَمَایمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ «فاطر/۲.

بسیاری از انسان‌ها اگر بعد از سختی و شدت، رحمتی بر آنان نازل شود، ظرفیت پذیرش آن را ندارند و مشرک می‌شوند و آن رحمت را از دیگری می‌دانند» وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِیبِینَ إِلَیهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یشْرِکُونَ «روم/۳۳.

اگر مردم مالک گنجینه‌ها و ذخیره‌های رحمت الهی بودند، باز هم از ترس فقر، آن را انفاق نمی‌کردند» قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیةَ الْأِنْفَاقِ «اسراء/۱۰۰.

آیا کسی غیر از خدا رحمت را تقسیم می‌کند؟» أَهُمْ یقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ «زخرف/۳۲.

برخی وقتی رحمتی از طرف خدا بر آنان نازل می‌شود، آن را حق مسلم خود و ازلی و دائمی می‌پندارند و قیامت را انکار می‌کنند و گمان می‌برند در آخرت هم همین رحمت را خواهند داشت» وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیقُولَنَّ هَذَا لِی وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُجِعْتُ إِلَی رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنَی «فصلت/۵۰.

رحمت پروردگارت از آنچه جمع می‌کنند، بهتر است» وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیرٌ مِمَّایجْمَعُونَ «زخرف/۳۲.

رحمت کردن به بندگان از فلسفه‌های خلقت «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» هود/۱۱۹.

جز از طریق رحمت الهی، راهی برای رهایی از شر نفس اماره نیست» إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی «یوسف/۵۳.

دوستی، علاقه و رحمت بین زن و شوهر از نشانه‌های خداوند است» وَمِنْ آیاتهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً «روم/۲۱.

رویش گیاهان در فصل بهار از آثار رحمت الهی «انْظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیفَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» روم/۵۰.

ای کسانی که ایمان آورده‎اید! تقوای الهی پیشه کنید و به رسول او هم ایمان آورید تا خداوند دو بهره و نصیب از رحمتش را به شما کرامت ‎فرماید: «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یؤْتِکُمْ کِفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ» حدید/۲۸.

ج) رحمت در میان مؤمنان:

از خصوصیات اصحاب الیمین، سفارش به رحمت به یکدیگر است … وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْمَیمَنَةِ. بلد/۱۷ ۱۸.

مؤمنان با دشمنان سخت و محکم، ولی با یکدیگر با رحمت برخورد می‌کنند وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَیالْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ. فتح/۲۹.

از سر مهربانی، بال فروتنی بر آنان (پدر و مادر) بگستر وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ. اسراء/۲۴.

دعا برای مورد رحمت قرار گرفتن پدر و مادر از وظایف فرزندان است؛ چراکه در کودکی او را تربیت کرده اند … وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیانِی صَغِیراًو اسراء/۲۴.

درفرهنگ واژگانی قرآن خشونت به معنای هر نوع هتک حرمت و کرامت انسان، زیر پا گذاشتن حقوق اشخاص، تعدی، آزار رسانی، تندی، تیزی و بدرفتاری به هر شکل است و این مفهوم با واژه‌های مختلفی بیان شده است.

در فرهنگ قرآن مجید جنگ و جهاد کاملاً دفاعی و مقید است و کسی نمی‌تواند دست به اقدام خودسرانه در جنگ بزند و ماهیت تمام نبردهای اسلامی دفاعی است و تمام جنگ‌های پیامبر اکرم (ص) نیز از این نوع بوده است.

درعصر نبوی جنگ و قتال محدود به کسانی شده که با مسلمانان می‌جنگیدند، قرآن می‌فرماید: "اگر کسی با شما نجنگید شما نمی‌توانید اقدام نظامی و برخوردی با او بکنید" و حتی می‌فرماید شما حق ندارید که نسبت به دشمن متجاوز مرزشکنی و حرمت‌شکنی کنید، براساس این مبنا از جنگ و جهاد مقید به دو قید دفاع و اخلاق است.

درفرهنگ قرآن اولویت به صلح داده شده و مسلمانان از جنگ بی مورد برحذر داشته شده اند و این دشمنان بودند که به دنبال اقدامی نظامی بودند و در تمام آنها هم پیامبر به شدت اخلاق را رعایت می‌کردند.

در طول حیات پیامبر رحمت اسلام در کل ۲۷ غزوه و ۸۰ سریه، به وقوع پیوست و حداکثر کشته‌ها ۵۰۰ نفر گزارش شده است و این امر نشان دهند سیاست اصولی پیامبر اسلام برای جلوگیری از افزایش تلفات بوده است.

دکترین پیامبر مهربانی‌ها در امور امنیتی و نظامی حیات و صلح بود و در تعاملات بین المللی نیز این دکترین حاکم بود شاهد آن این است بارها برای دشمنان خود که در فشار و سختی بودند کمک‌های بشردوستانه ارسال می‌کردند. "چنان که می‌گویند در سال پنجم هجرت، مردم مکه دچار گرفتاری و سختی شدند. رسول خدا (ص) کمک‌های رو برای ایشان ارسال نمودند (المبسوط (سرخس) ئ ،۱۰/۹۲)"

قرآن می‌فرماید: وقتی کسی صلح را پیشنهاد کرد، شما آن را بپذیرید، حتی اگر دشمن نظر دیگری دارد، خدا به شما کمک خواهد کرد، شما به خدا تکیه کنید و توکل نمائید و صلح طلب باشید، چنان که در آیه ۶۱ و ۶۲ سوره انفال فرموده است: "وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * وَإِن یُرِیدُواْ أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ: و اگر به صلح و آشتی گراییدند (تمایل نشان دادند) تو نیز به آن بگرای و بر خدا توکل کن که اوست شنوا و دانا. و اگر بخواهند تو را بفریبند، خداوند تو را بسنده است. اوست که تو را به یاری خود و به مؤمنان نیرومند کرد".

چنانجه برخی آیات قرآن کریم بدون در نظر گرفتن زمینه‌ها و بسترهای سیاسی، اجتماعی معنا شود توهم خشونت حاصل می‌شود و چنین برداشتهای ناصواب برخاسته از فضای سیاسی و تبلیغاتی و عدم توجه به موازین دانش تفسیر و متن است.

مفسر می‌داند که هر آیه‌ی از قرآن دلالت به حکم ثابت و ابدی نمی‌کند، باید شأن نزول و روایات را ملاحظه نمود تا ثابت و متغیرها را شناخت ودر مقام اجرای احکام فقط امام معصوم و ولی فقیه جامع شرایط می‌تواند نسبت به صدور حکم آن هم با ملاحظه جمیع مصالح اسلام و مسلمین اقدام نماید. از این رو بکارگیری مواضع سخت و خشن از اختیارت حاکم اسلامی است و حکومت اسلامی براساس مقتضیات و مناسبات حاکم نسبت به میزان اجرا آن تصمیم گیری می‌نماید.

کارنامه پیامبر و حتی خلفای راشدین نشان می‌دهد که اسلام دین خشونت نیست دین صلح و عدالت و رحمت است و ذهنیت و تصویر مسلمانان و سایر ادیان از آن دین صلح و مهرورزی است. البته در زمان خلفای اموی و عباسی و عثمانی، با شعار اسلام خشونت‌ها و ظلم‌هایی صورت گرفته که امروزه حتی اندیشمندان اهل سنت به آن اعتراف می‌کنند و به شدت به عملکرد بسیاری از حاکمان آن دوران‌ها اعتراض می‌کنند.اما وجدان‌های بیدار و منصف بین آموزه‌های برگرفته از منابع وحیانی و رفتارهای خودسرانه و مستبدانه حکام ظالم در سایه حکومت اسلامی تفاوت قائلند.

از سوی دیگر گرایش مردم اروپا که مدعی دمکراسی و حقوق بشر دوستانه هستند در طول عمر مدرنیته بهترین شاهد بر این مدعی است کافی است به نظرسنجی‌های معتبر بین المللی مراجعه شود. به اعتراف آنها اسلام در طول چند دهه گذشته بیشترین گرایش را به خود داشته است.

در طول تاریخ معاصر اسلام هم به رغم وجود انحراف، ظلم و فساد و خشونت در دستگاه حکومت‌های به ظاهر اسلامی، اما گرایش مردم و مسلمانان به قرآن و احکام دین مبین اسلام نه تنها کم نشد بلکه رشد فوق العاده ای داشته تا جایی که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی صدها جریان تمدنی و جنبش‌های بیداری اسلام شکل گرفتند.

قرآن شجره طیبه ای است که ثمره و میوه آن نبی مکرم اسلام و اهل بیت ایشان و هزاران عالم وارسته و عارف و زاهدی است که هرکدام در طول حیات خویش خدمات ارزنده‌ای به بشریت کردند و وجود معنوی شأن در تمدن و میراث اسلامی می‌درخشد.

الگوی حکومت اسلامی برای جنبش‌های اسلامی

حکومت امام علی (ع) تنها حکومت اسلامی در تراز آموزه‌های قرآن و رسالت پیامبر مکرم اسلام (ص) است و علی رغم حکومت کوتاه، آن حضرت توانستند عدالت و کرامت انسان رو سدرلوح حکومت خویش قرار دهند و گوهری به بنام نهج البلاغه به یادگار بگذارند که فرمان ایشان به مالک اشتر در امر حکومت داری سرلوح سیاست مداران در سازمان ملل متعد گردد.

کد خبر 5117375

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • عابر IR ۱۲:۳۷ - ۱۳۹۹/۱۰/۲۰
      0 0
      به برخی از پایگاه های اطلاع رسانی همگانی/ شنبه 20/10/1399 --- به فکر مسئولیت دینی سنگین پاسخگویی رفتارهای خویش در قیامت باشیم ---  ترویج هر سخن یا اندیشه و رفتار و پنداری بنام دین و مذهب و بنام پیامبر و اولیای صالح خدا  اگر در تضاد باشناختهای محکم و مفصل فرهنگ دین داری و مذهب داری قرآنی باشد  ی