دکتر دیل میلر استاد دانشگاه اولد دومینیون در آمریکاست. حوزه تخصصی و مطالعاتی میلر فایدهگرایی اخلاقی، نتیجهگرایی اخلاقی و فلسفه اجتماعی - سیاسی است.
او صاحب آثار و مقالاتی زیادی درباره اخلاق و فلسفه جان استوارت میل است. کتاب "اخلاق، احکام و عواقب" از جمله آثار او به شمار میرود.
میلر در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد مهمترین پرسش و موضوع مطرح در نسبت میان سیاست و اخلاق، گفت: موارد تلاقی زیادی بین اخلاق و سیاست وجود دارد. یکی از مهمترین تلاقیها چگونگی رفتار و مواجهه با حقوق فردی است.
وی افزود: اگر شما به این مساله قائل باشید که حقوق فردی وجود دارد در این صورت باید این موضوع را قبول کنید که حکومت و نظام سیاسی تا جایی مشروعیت دارد که به حقوق افراد تجاوز نکند و در واقع این حوزه، عرصه مجاز حکومت نیست.
استاد دانشگاه اولد دومینیون در ادامه خاطر نشان کرد: این مساله که چه حق و حقوقی مردم داشته باشند، پرسش اخلاقی و مربوط به اخلاقیات است. البته ممکن است عمل کردن بر اساس معیارهای اخلاقی به طور کامل برای دولتها و حکومتها در دنیای واقعی غیر ممکن به نظر برسد.
وی تصریح کرد: محل تلاقی دیگر، چگونگی مواجهه سیاستمداران با الزامات اخلاقی شهروندان عادی است. سیاستمداران این الزام و تعهد اخلاقی را دارند که از منصب و موقعیت خود در راستای منافع و ترقی خود بهره نبرند. در واقع ما توقع داریم که سیاستمداران از موقعیت و منصبشان برای ایجاد کالاها و خیر عمومی در جوامع خودشان استفاده کنند و آنرا ارتقاء دهند.
وی خاطر نشان کرد: این موضوع که چه اعمالی باید در سطح بینالملل انجام شود موضوع و مساله پیچیدهای است. انتخاب میان آن چیزی که برای کشور مناسب است و آنچه که برای نظام جهانی مفید و مناسب است، انتخاب سخت و دشواری برای سیاستمداران است و سوال این است که سیاستمداران کدام گزینه را باید انتخاب کنند.
وی افزود: شهروندان ممکن است بر اساس الزامات اخلاقیای که دارند در انتخابات سیاستمداری را انتخاب کنند که به فکر منافع اجتماع باشد تا منافع فردی آنها. اگر چه من فکر میکنم بیشتر مردم بر اساس ملاک قرار دادن منافع فردی دست به انتخاب میزنند.
استاد دانشگاه اولد دومینیون در ادامه یادآور شد: مسائل اخلاقی دیگری نیز وجود دارد که حوزه سیاست با آن روبرو میشود. یک موضوع انتخاب دموکراتیک است. به عنوان مثال سیاستمداری را در نظر بگیرید که در نتیجه انتخابی دموکراتیک به قدرت رسیده باشد. این سیاستمدار در مواردی که با تصمیم جمعی که از نظر او درست به نظر نمیرسد چگونه باید برخورد کند؟ آیا او باید بر اساس خواست رایدهندگان رفتار کند؟ یا اینکه او باید بر اساس نظر خود رفتار کند حتی اگر منجر به شکست او در انتخابات بعدی شود؟
وی تصریح کرد: مساله دیگر چیزی است که از آن به عنوان دستهای آلوده نام برده میشود. ما به طور عمومی تصور میکنیم که رهبران ملزم به اتخاذ تصمیماتی هستند که بهترین نتیجه را به همراه داشته باشد. همچنین ما فکر میکنیم که آنها محدودیتهای اخلاقی در تصمیمگیریهایشان دارند. به عنوان مثال آنها نباید حقوق شهروندان را نقض کنند. اما اگر تصمیمی، این محدودیتهای اخلاقی را زیر پا گذارد ولی نتیجه و فایده مطلوبی داشته باشد را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
وی در پاسخ به این سؤال که برخی اخلاق کانتی را قابل اعمال در حوزه فردی میدانند و اخلاق فایدهگرا را در حوزه عمومی از جمله محیط سیاسی. نظر شما در این مورد چیست، گفت: من به این مساله که اخلاق کانتی مربوط به حوزه فردی است و اخلاق فایدهگرا مربوط به حوزه عمومی اعتقادی ندارم. من استدلال مناسبی مبنی بر این که اخلاق کانتی تنها مربوط به حوزه فردی باشد و قابل اطلاق به حوزه عمومی نباشد نمیبینم.
میلر یادآور شد: در مورد فایدهگرایی هم همین استدلال وجود دارد. اگر فایدهگرایی خوب است، لذا میتوان استدلال کرد که فایدهگرایی در حوزه فردی و گروهی نیز قابلیت اطلاق دارد. پذیرش این مساله که خوب بودن و اخلاقی بودن برخی چیزها از جنبه فردی، به معنای این نیست که حکومت نمیتواند آنرا انجام دهد. اما یک معیار انتزاعی برای اخلاقی که قابلیت کاربست در قلمرو جهانی دارد، وجود دارد.