هرچند که در برخی موارد نیز بازیکنان با بر زمین انداختن بی مورد خود به دنبال فریب بازیکنان تیم حریف هستند، اما این اتفاق تنها در فوتبال ایران روی می دهد و کمتر شاهدیم که در فوتبال روز دنیا چنین " ریاکاری" هایی صورت بگیرد. شاید به همین خاطر است که در ورزش ایران بیشتر از آنکه شاهد انجام حرکات جوانمردانه باشیم، اتفاقاتی را شاهدیم که همه اش حاشیه و جنجال و موضع گیری علیه یکدیگر است.
حرکت امین متوسل زاده را قابل تقدیر و در راستای بازی جوانمردانه می دانیم اما باید این نکته را هم اشاره کنیم که این بازیکن در فرهنگ فوتبال حرفه ای بزرگ شده است و شاید سال ها حضور در فوتبال اروپا (اتریش) باعث شده است وی دست به چنین حرکتی بزند.
این نکته را از آن جهت اشاره کردیم که متاسفانه سال هاست در ورزش و فوتبال ایران شاهد چنین حرکاتی نبوده ایم و باشگاهی را سراغ نداریم که برای فرهنگ سازی در این زمینه کار خاصی صورت داده باشد. آنچه این روزها بیشتر از کار فرهنگی از سوی باشگاه ها به ورزش ایران تزریق می شود صدور بیانیه های تند و برخی اوقات توهین آمیز علیه یکدیگر است.
واقعیت این است که اگر در باشگاه های ما کار فرهنگی صورت می گرفت نباید این روزها شاهد می بودیم که مربیان ما علیه یکدیگر بدترین حرف ها را بزنند و باشگاه ها علیه یکدیگر بیانیه صادر کنند و بازیکنان هم هرچه دلشان می خواهد نثار دیگران کنند. این توهین ها و درگیری ها حتی به مربی تیم ملی هم رسیده است و جایگاهی که باید منزلتش حفظ شود، هر روز مورد آماج حملات تند و منتقدانه سایر مربیان است.
در چنین شرایطی حق داریم که با دیدن یک حرکت جوانمردانه ذوق زده شویم و شروع کنیم به تقدیر و تجلیل از بازیکنی که اعتقاد داریم بخشی از فرهنگ فوتبالی اش را از اروپا یاد گرفته و در باشگاهی چون مقاومت سپاسی شیراز تکمیل کرده و به نمایش گذاشته است.
از روزی که امین متوسل زاده این حرکت را انجام داده است کمتر ارگان و نهاد مرتبط با ورزش را سراغ داریم که برایش پیام تشکر نفرستاده و وعده سکه و لوح سپاس نداده باشد. حتی خارج از ورزش هم مسئولانی هستند که این حرکت زیبا را ستوده اند.
اما آیا همین مسئولان و سایر مسئولان ورزش به این اندیشیده اند که برای کار فرهنگی و رواج این حرکت جوانمردانه چه کرده اند؟ آیا به این اندیشیده اند که چرا سال ها در ورزش ایران انتظار کشیدیم تا این حرکت را ببینیم و چقدر باید انتظار بکشیم تا حرکت دیگری را ببینیم.
باشگاه های ما که عنوان فرهنگی - ورزشی را با خود یدک می کشند چه برنامه فرهنگی را در دستورکارشان دارند؟ کدام کار فرهنگی شاخص را انجام داده اند تا به زنده ماندن روح جوانمردی در ورزش امیدوار باشیم؟ از میلیاردها تومانی که سالانه در ورزش ایران هزینه می شود و نتیجه اش هم چیزی جز شکست و ناکامی نیست، چقدر را برای کارهای فرهنگی و تقویت روحیه جوانمردی بین ورزشکاران هزینه کرده ایم؟
آیا ورزشی که در پیشنه اش حرکات جوانمردانه و رفتارهای پهلوانانه وجود دارد و ضرب المثل اهالی آن است، باید با یک حرکت اینچنینی ذوق زده شود و دست و پایش را گم کند؟ آیا این مصداق بارز " کفش کهنه در بیابان نعمت است" نیست؟