دو تن از مأموران مأمون به نامهای رجاء بن ضحاک و یاسرخادم به همراه نامه ایی مأمور انتقال امام از مدینه به مقر حکومت وی بودند.
رجاء بن ضحاک و یاسرخادم به منزل امام رفتند و نامه مأمون را به حضرت تسلیم کردند. امام با فرستادگان مأمون سخنی نگفت و با کراهت نامه را خواند و به ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و آماده سفر شد .
اما امام رضا(ع) به واسطه وداع با مرقد مطهر رسول اکرم، تعیین جانشین و اعلام امامت امام جواد(ع) و وداع با خانواده خویش نشان دادند که ولایتعهدی ظاهری آراسته و مجلل بر چهره تبعید و نفی بلد است.
از دیار عرب (عراق) تا خوزستان دو راه وجود دارد، یکی از بغداد به واسط و از واسط به خوزستان و راه دیگر از بصره به خوزستان که کوتاهترین راه و فاصله میان ایران و عراق آن روز محسوب می شد.
راه بصره- اهواز در آن زمان 9 منزل و سی و شش فرسنگ بود ولی از نامهای قدیم منازل این مسیر در نقشه های امروزین اثری نمانده از اینرو به سختی می توان مسیر حرکت امام را مشخص کرد . امام رضا از بصره به اهواز حرکت کرد ولی از جزئیات مسیر حرکت امام و منزلگاههایی که حضرت در آن توقف فرمود منابع و گزارش دقیقی در اختیار نیست .
سیره علمی و اخلاقی امام
شخصیت ملکوتی و مقام شامخ و زهد اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شیعیان به او سبب شد که نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگترین و محبوبترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین شناخته و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند.
بیست و چند سال نداشت که در مسجد رسول الله (ص) به فتوا می نشست. علمش بسیار و رفتارش پیامبرگونه و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام می شد.
تحمیل ولایتعهدی به امام
- پس از قتل امین، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت . در یمن، کوفه، بصره ، بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.
فضل و مأمون می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون رجا بن ابی الضحاک و یاسر خادم را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) را به خراسان ببرند.
- در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج شود.
حدیث سلسلة الذهب
مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان دور محفه آن حضرت که بر استری نهاده بود جمع شدند. و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید.
حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که « کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و با روی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده.
شرایط پذیرش ولایتعهدی
امام رضا (ع) پس از نیشابور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون اخبار الرضا مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب صحبتهای زیادی میان ایشان رد و بدل شد و سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار ولایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر و نهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد.
شهادت
امام از هر فرصتى به نفع دین و احکام حیات بخش آن استفاده می کرد و محبوب قلوب بود و این امر برای مأمون اصلا خوشایند و قابل تحمل نبود، بنابراین تصمیم گرفت امام را از میان بردارد تا به خیال خود، موقعیتش را بهبود بخشد.
مأمون با خوراندن چند دانه انگور سمى امام رضا (ع) را به شهادت رساند .
محل دفن آن حضرت در مشهد مقدس هر روز زیارتگاه ارادتمندان و عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت است .