درنشستی که با حضور عوامل اپرای عروسکی مولوی (بهروز غریب پور، بهزاد عبدی، پاکدست و خانم اسکندرنژاد) در خبرگزاری مهر برگزار شد ساختار نمایشی و موسیقایی اپرای عروسکی "مولوی"- جدیدترین اثر نمایشی گروه تئاتر"آران" به سرپرستی بهروزغریبپور- مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
صحبتهای عبدی و غریب پور در باره ویژگیهای موسیقایی این اثربه عنوان بخشی از مباحث مطرح شده در این نشست شنیدنی و جالب است. در اینجا سخنان آهنگساز و کارگردان اپرای مولوی را می خوانیم.
* خبرگزاری مهر- گروه موسیقی: شما برای نام این نمایش عروسکی از عنوان"اپرای عروسکی" استفاده کرده اید در حالی که تا پیش از این چه در اسناد مکتوب و چه به صورت شفاهی چنین واژه ای استفاده نشده است یا حداقل ما به آن برخورد نکرده ایم. چرا از عنوان"اپرای عروسکی" برای این اثر استفاده کرده اید؟
- بهزاد عبدی: ما سه نوع اپرا داریم. اپرای دکانتو یا آواز زیبا ایتالیایی، اپرای فولکلور چین و اپرای ایرانی. اپرای ایرانی از نظر خواندن، میزانسن و نمایش ویژگیهای خودش را دارد که نمونه بارز آن تعزیه است. تعزیه یک اپرا است، هم موسیقی دارد و هم نمایش. نام ایرانی را به این دلیل روی یک اپرای خاص می گذاریم که فرم خواندن ایرانی است و با توجه به خواصی که در آواز ایرانی وجود دارد ایرانیزه می شود. در اپرای ایرانی یک قاعده عجیب وجود دارد و آن اینکه یک خواننده منفی نباید جلب نظر کند. در تعزیه هیچ وقت یزید آواز نمی خواند تقابل زشتی و زیبایی در اپرای ایرانی وجود دارد و ما هم در اپرای مولوی قصد داشتیم به همین برسیم. وقتی اپرای مولوی را برای کسانی اجرا کردیم که از موسیقی چیزی نمی دانند با چشمهای گریان از سالن بیرون آمدند و این یعنی فهمیده بودند که چه کسی بد و چه کسی خوب است. موسیقی ایرانی می تواند دراماتیک باشد. ما چنین قابلیتهایی را در دستگاههای ایرانی داریم که به اعتقاد بنده به آن پرداخته نشده است. در واقع ما در اپرای مولوی بر مبنایی کهن یک کار نو انجام دادیم.
- بهروز غریب پور: من نیز این نکته را باید اضافه کنم که بعضی مردمشناسان معتقدند نمایش عروسکی از چین یا هند آغاز شده یا برخی دیگر می گویند از مصر آمده است. اما نکته جالبی در این زمینه وجود دارد. برخی انسانشناسان درباره نسبت نمایش عروسکی با انسان تحقیق کرده اند. بنده هم تحقیقاتی در این زمینه داشته ام و معتقدم نمایش عروسکی همزاد زندگی اجتماعی انسانهاست. با تحقیق علمی هم ثابت شده که نمایش عروسکی ممکن است در اثر شرایط اجتماعی در سرزمینی رشد کرده باشد.
اما گفتن این که نمایش عروسکی در جایی پدید آمده، اختراع شده و به جای دیگری رفته غلط است. مثل این که بگوییم شعر را یونانیها اختراع کردند. باید توجه داشته باشیم که در مورد شعر، موسیقی، رقص و نمایش عروسکی امروز یک توافقی وجود دارد و آن این است که: این هنرها نیازهای عمیق انسانی هستند که به اشکال مختلف وجود دارند.
در مورد "اپرا" هم به همین صورت است اما به طور کلی چند سرزمین دارای میراث نمایش موسیقایی هستند: چین، ایران و ایتالیا و البته قدمت "اپرا" در این کشورها به معنای نفی چنین هنری در سایر نقاط جهان نیست. در واقع در این سه مرکز با سه پدیده روبه رو می شویم.
تعزیه ما از سووشون به بعد تا به دوره قاجاریه برسد در کنار زندگی مردم است، تغییراتی هم می کند که گاه مثبت و گاه منفی است. اما در ایتالیا همه آن چه مواد خام زندگی انسانی است ادامه می یابد تا به دست آهنگساز نخبه ای مثل مونته وردی می رسد و او نمایش را با موسیقی زنده همراه می کند، اما پس زمینه این مسئله در جهان وجود داشته است. تعزیه ما یکی از نمونه های بارز موسیقی-نمایش است که از طریق آواز خواندن، به سمع و نظر تماشاگر می رسد.
آن چه در ایتالیا اتفاق می افتد این است که مادیگالا یعنی کار و عمل آواز خوانها کم کم به اپرا تبدیل می شود. در این نوع اپرا تحول فرهنگ قدیمی را شاهد هستیم. عمل آوازخوانها که از شکل خواندنشان باید فهمید مثبت اند یا منفی به تدریج تحول پیدا می کند و 6 نوع صدا را برای خوانندگان خود تعیین می کنند.
* آیا تجربه تعزیه ایرانی به این مرحله رسیده است؟
مردم به اپرا علاقمند هستند و در گذشته هم علاقمند بوده اند و از نظر تاریخی هم سرچشمه هایش را داریم پس می توانیم یک اپرای ملی داشته باشیم |
- غریب پور: البته. ما امام خوان، جوان خوان، زینب خوان و صداهای باس و باریتون داریم."حر" چون در آستانه تحول است باید صدایش میانه باشد. صدای شمر باید به صورت اشتلم خوانی باشد. پس ما در تعزیه تقسیمبندی صدا را هم داریم. نکته مهمی که ایتالیاییها به آن رسیده اند این است که خواندن شخصیتهای اپرا قرار است روی مخاطب تاثیر بگذارد. آنها با تقسیم بندیهای صدایی این خوبی یا بدی شخصیت را نشان می دهند. قابلیتهای زبان و موسیقی فارسی در اپرا این مسئله را ثابت می کند که پیشینه ما خیلی بیش از اینها است. زمانی که جوان بودم اغلب کارهایی که در سالن رودکی روی صحنه می آمد را می دیدم. در واقع گزیده ای از کارهای خوب اپرایی را در تالار رودکی دیدم. حسین دهلوی از کسانی بود که تلاش داشت اپرای ایرانی را معرفی کند و بنویسد. چکناواریان هم چنین تلاشهایی را انجام داده است.
ما می خواستیم با اپرای عاشورا برای رفتن به سمت اپرای ملی تمرین کنیم و تجربه تعزیه و اپرای آسیایی و اروپایی را تجمیع کنیم. به همین دلیل باید آهنگسازی به من کمک می کرد تا به این ایده خود نزدیک شوم. زمانی که با آقای عبدی آشنا شدم ایشان به من گفت که آروز داشتم اپرای عاشورا را بنویسم. بنابراین توانایی، مهارت ایشان راه خروج مرا فراهم کرد. در اپرای مولوی باید این خواسته محقق می شد تا با متن ایرانی، آهنگ ایرانی، دستگاههای موسیقی ایرانی به سمت اپرای ملی برویم. ما گذشته ای در زمینه اپرا داریم اما چیزی با عنوان "اپرای ایرانی" تازه متولد شده است. گذشته نشان می دهد که مردم به اپرا علاقمند هستند و در گذشته هم علاقمند بوده اند و از نظر تاریخی هم سرچشمه هایش را داریم پس می توانیم یک اپرای ملی داشته باشیم. از نخستین کسانی که این تلاش را شروع می کند می توان به میرزاده عشقی اشاره کرد که با نوشتن اپرای ایرانی خرابه های شوش و چند اپرای دیگر تلاش می کند که یک نمایش به قول خودش "آهنگی" را در ایران رواج دهد که البته مقبول هم می افتد. از سوی دیگر به این نکته نیز توجه داشته باشید که تعزیه در طول یک سال شکل نگرفته است.
*ما در دهه های بیست، سی و چهل هنرمندی به نام اسماعیل مهرتاش را داشتیم که موسس جامعه هنری باربد بود. یکی از تلاشهای مهرتاش این بود که برخی خوانندگان جوان را برای اجرای بخشهای موسیقی یک تئاتر آموزش دهد و افرادی چون شجریان، محمد منتشری و مرتضی احمدی از جمله کسانی بودند که در این مکتب آموزش دیده بودند. امروز ما چنین مکتبی برای پرورش خوانندگانی که بتوانند در اپرا به اجرا بپردازند نداریم؛ با این وجود شما فکر می کنید اپرا در ایران به نتیجه ای خواهد رسید؟
- غریب پور: شما آقای بنان را از قلم انداختید. از میان خوانندگان بنان و از میان بازیگران بسیاری از بزرگان تاریخ بازیگری عضو جامعه هنری باربد بودند. اما در مورد سئوال شما باید بگویم که ما در هر اجرا قدمی فراتر از اجرای قبلی برداشته ایم و این می تواند شرایط جدیدی را برای تربیت خوانندگانی توانمند در این زمینه فراهم کند.
- بهزاد عبدی: اکثر خوانندگانی که در اپرای مولوی با ما همکاری کردند در اپرای عاشورا نیز با ما همکار بودند و می شود به وضوح رشد توانمندیهای این خوانندگان را در زمینه اپرا فهمید. به طور قطع اگر جریان اجرای اپرا در ایران ادامه پیدا کند همانطور که آقای غریب پور اشاره کردند خوانندگانی نیز در این حوزه تربیت خواهند شد.
*صدای همایون شجریان و محمد معتمدی به ترتیب برای دو نقش اصلی این اپرا یعنی مولوی و شمس انتخاب شده اند. با توجه به اینکه هر دو این خواننده ها متاثر از فضای آوازی استاد شجریان هستند و کمی هم جنس صدایشان در صداهای زیر شبیه به یکدیگر می شود مخاطب در برخی لحظات متوجه نمی شود که الان چه کسی دارد می خواند. آیا بهتر نبود از دو نفر با رنگهای صدایی متفاوت در این اجرا استفاده می کردید؟
- غریب پور: به پاکدست (عروسک گردان نقش مولوی) و اسکندرنژاد (عروسک گردان نقش شمس) گفتم که مبادا تماشاگر ما به خطا بیفتد. این تفکیک شخصیتها روز به روز بیشتر می شود. اما این موضوع یک جایی از کار برای من خوشایند است. در یک جایی از کار نمی توانیم بگوییم که این صدای شمس و یا مولوی است. آن قدر انطباق شخصیت در این جای داستان وجود دارد که مولوی خود را در شمس دیده و هر چه خود گفته را به نام شمس زده است.