خبرگزاری مهر- گروه دفاع مقدس: هر سال و در آستانه نوروز یاد و خاطره "شهید محمد ابراهیم همت" فرمانده جوانی که به دلیل اخلاص و شجاعت کم نظیرش در خاطر ملت ایران با عنوان "سردار خیبر"ماندگار شد زنده می شود.

"خیبر" نخستین عملیات آبی- خاکی

با توجه به اینکه عراق در سالهای سوم و چهارم جنگ تجارب زیادی در نبرد خشکی بدست آورده بود ایران بر آن شد تا تاکتیکهای جدیدی را در مقابله با دشمن به کار گیرد. بر همین اساس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حین عملیات والفجر مقدماتی با تشکیل یک قرارگاه منطقه هور را انتخاب کرده و در پی آن و به منظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی عملیات خیبر را با توجه به موقعیت جغرافیایی از سمت شرق دجله و داخل هورالهویزه و از سمت شمال العزیزو از جنوب قرنه-طلائیه که از دو نوع طبیعت متفاوت خشکی و هور تشکیل شده است طراحی کرد.

عملیات خیبر در ساعت 21:30 روز 3/12/1362 با رمز"یا رسول‌الله " آغاز شد. به دلیل شرایط جنگ و تهدید و اقدامات وحشیانه ارتش عراق در جبهه ها و در پی بمباران شهرهای دزفول، کرمانشاه ، ایلام، رامهرمز و... ، نیروهای رزمنده که در غالب نیروهای مردمی و بسیجی آمادگی حضور در جبهه را پیدا کرده بودند با وسعت و انسجام خاصی وارد عملیات خیبر شدند و همین وسعت نیروهای عمل کننده باعث شکسته شدن خطوط دفاعی دشمن در جزایر مجنون و منطقه هورالهویزه شد.

"خیبر" غافلگیرکننده ترین عملیات ایران علیه رژیم بعث عراق

عملیات خیبر که از آن به عنوان غافلگیرکننده ترین عملیات علیه ارتش عراق یاد می شود به آزادسازی منطقه‌ای به وسعت 1000 کیلومتر مربع در هور، 140 کیلومتر مربع در جزایر مجنون و 40 کیلومتر مربع در طلائیه انجامید.

عراق به دلیل نگرانی از نتایج عملیات برای نخستین بار، نوعی از سلاحهای شیمیایی محصول کارخانه سامره ـ به نام گاز خردل را با استفاده از هلی کوپترهای ساخت شوروی و فرانسه به کار گرفت. پس از عملیات والفجر2 در منطقه حاج عمران عراق به صورت محدود از گاز شیمیایی استفاده کرده بود ولی آنچه در عملیات خیبر صورت گرفت بسیار گسترده و فاجعه آمیز بود، گاز خردل با ایجاد تاول های بزرگ روی پوست بدن و اختلال در دستگاه تنفسی آثار مخرب روحی و جسمی فراوانی را به رزمندگان اسلام به صورت کوتاه مدت و بلند مدت وارد آورد.

شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به این اقدام عراق در تاریخ 10/1/1363 با صدور بیانیه ای استفاده از گازهای شیمیایی را محکوم کرد اما مسئولیت استفاده از آن را متوجه هیچیک از طرفین جنگ نکرد. صدور بیانیه به جای قطعنامه و آن هم بدون ذکر نام کشور متخاصم از سوی شورای امنیت بار دیگر انگشت اتهام را به سوی این نهاد نشانه رفت و نشان داد متولی ایجاد امنیت جهانی چقدر دست آویز کشورهای غربی و مخصوصا امریکا است.

غافلگیری دشمن در عملیات خیبر و ناتوانی او در عقب راندن نیروهای خودی از جزایر مجنون، مجددا تواناییهای دفاعی عراق را مورد تردید قرار داد و متقابلا شگفتی ناظران را از قابلیتهای طرح ریزی عملیات تهاجمی ـ دفاعی جمهوری اسلامی برانگیخت. پس از پیروزی در عملیات خیبر دیپلماتهای غربی، عرب و آسیایی، تاکتیکهای جدید ایران را مورد ستایش قرار دادند. ناظران بر این عقیده بودند که نتیجه نبرد در جزایر مجنون هرچه باشد تاکتیک نظامی ایران از نظر جسارت و شهامت در تاریخ ماندگار خواهد شد و این عملیات به مثابه اقدامی جسورانه از سوی ایران ارزیابی شد.

تاریخ هشت سال دفاع مقدس نشانگر این موضوع است که دشمن با آنکه از حمایت بی حد و اندازه غرب در تمامی زمینه ها برخوردار بود اما هر گاه با مقاومت و پیروزیهای سپاه اسلام مواجه می شد از ابزارهای نامتعارف مثل بمباران شیمیایی استفاده می کرد که چندین نمونه آن را در عملیاتهای خیبر و والفجر8 و... می توان مشاهده کرد و در کنار آن از حربه فشار اقتصادی ایران توسط کشورهای غربی بهره می برد.

در کنار اقدامات کشورهای اروپایی و آمریکا، عراق تلاش فزاینده ای را به منظور تحت الشعاع قرار دادن پیروزیهای ملت ایران انجام داد. به همین منظور جنگ نفتکشها را در خلیج فارس به راه انداخت تا با حربه نفتی بتواند بر اقتصاد ایران فشار وارد ساخته و بدین صورت بتواند مقدمات تأثیرگذاری ضعف اقتصادی بر صحنه جنگ را فراهم آورد و با توجه به تحریمهای اقتصادی ایران از جانب غرب و موج تبلیغاتی آنان علیه جمهوری اسلامی کفه ترازوی جنگ را به نفع عراق سنگین کند اما سرانجام این ملت ایران بود که با هدایتهای معنوی حضرت امام(ره) به پیروزی رسید.

ضرورت تشکیل نیروی دریایی سپاه پس از عملیات خیبر

پیروزی در عملیات خیبر موجب افزایش عزم بین‌المللی در جهت کنترل ایران و جلوگیری از شکست عراق گردید به گونه‌ای که از زمان آغاز عملیات خیبر تا تاریخ 30/7/1363 تعداد 474 طرح صلح از سوی 54 کشور مختلف جهان ارائه شد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در تاریخ 11/3/1363 قطعنامه 552 خود را در خصوص پایان دادن به جنگ ایران و عراق تصویب نمود. این در حالی بود که هیچ یک از قطعنامه و طرح‌های مذکور نظر ایران را تأمین ننمود.

همچنین در این عملیات فرماندهان جنگ به اهمیت تأثیر تجهیزات دریایی و آبی- خاکی برای کسب نتایج مهم و حیاتی پی بردند و سپاه نیز به یک ضرورت ایجاد تقویت و توسعه یگانهای دریایی برای انجام عملیاتهای آبی - خاکی پی بر. این رهیافت قابلیت سپاه در انجام عملیات عبور از هور و رودخانه‌های بزرگ را توسعه داد و هسته اصلی عملیاتهای بدر، والفجر 8، کربلا 3، 4 و 5 و نیز زمینه‌ای برای تشکیل نیروی دریایی سپاه پاسداران گردید. در این عملیات سپاه اسلام تنی چند از فرماندهان رشید خود همچون حاج محمد ابراهیم همت، اکبر زجاجی فرمانده و جانشین لشگر 27 محمد رسول الله و حمید باکری جانشین لشگر 31 عاشورا و تعداد زیادی از بهترین و مخلصترین نیروهای خود را از دست داد.

خیبرشکنی به نام "همت"

محمد ابراهیم همت در 12 فرودین 1334 در شهر رضا اصفهان متولد شد. وی در سال 1352 پس از دریافت دیپلم در دانشسرای اصفهان به تحصیل ادامه داد. سپس به سربازی رفت و در آشپزخانه لشکر به عنوان مسئول آنجا انجام وظیفه کرد.

همت پس از پایان سربازی در روستاهای اطراف زادگاه خود به شغل معلمی روی آورد . وی در این مدت با چند روحانی متعهد آشنا شد و ارتباط نزدیکی با جریانهای انقلاب پیدا کرد به طوری که از سوی رژیم پهلوی بارها مورد اخطار قرار گرفت اما او به آنها هیچ اعتنایی نمی کرد.

با اوجگیری انقلاب به عنوان چهره ای شاخص به روشنگری جوانان و مبارزه علیه رژیم پرداخت. مبارزات وی بدانجا کشید که از سوی عوامل ساواک مورد تعقیب قرار گرفت ولی به علت تیزهوشی به دست ساواک دستگیر نشد.

شهید ابراهیم همت پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایجاد نظم و امنیت و تشکیل کمیته انقلاب و سپاه پاسداران شهررضا نقش اساسی ایفا کرد. وی در خرداد 1359 برای مقابله با ضد انقلاب به کردستان اعزام شد و در آنجا برای رفع مشکلات فرهنگی و مادی مردم محروم از هیچ کوششی فروگذار نکرد. وی مدتی به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه پاوه خدمت کرد و سپس به فرماندهی برگزیده شد. در آن زمان حاج احمد متوسلیان فرمانده سپاه مریوان بود و سپاه پاوه با فرماندهی مدبرانه شهید همت از مهر 59 تا 60 در جهت پاکسازی منطقه از عناصر ضد انقلاب فعالیت شایانی داشت.

پس از اینکه حاج همت به دستور فرمانده کل سپاه مامور تشکیل تیپ محمد رسول الله (ص) شد حاج احمد متوسلیان به عنوان فرمانده تیپ و شهید همت به عنوان مسئول ستاد تیپ شد. پس از اسارت حاج احمد متوسلیان در لبنان، شهید همت در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ معرفی شد و در عملیاتهای مسلم بن عقیل، محرم به عنوان فرمانده قرارگاه ظفر و نیز در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان مسئول سپاه 11 قدر انجام وظیفه نمود. او در مدت فرماندهی تیپ محمد رسول الله (ص) که بعدها به لشکر تبدیل شد در چندین عملیات به صورت خط شکن وارد شده و حماسه ها آفرید.

شهید حاج محمد ابراهیم همت سرانجام در عملیات خیبر در منطقه جزیره مجنون در روز 17 اسفند 1362 به آروزی دیرینه خود رسید وشربت شهادت را نوشید.

فرمانده ای به همتِ همت

*از شناسایی آمده بود. منطقه مثل موم تو دستش بود. با رگ و خون حسش می کرد. دل می بست و بعد می شناختش. اصلا به خاطر همین بود که حتی وقتی تو عملیات بین بچه ها نبود، از پشت بی سیم جوری هدایتشان می کرد که انگار هست. انگار داشت آنجا را می دید. عشق حاجی به زمینها بود که لوشان می داد، لخت و عور می شدند جلو حاجی. دفترچه یادداشتش را باز می کرد. هر چی تو شناسایی بهش می رسید تو دفترچه اش می نوشت، ریز به ریز. حالا داشت برای بقیه هم می گفت. این کار شب تا صبحش بود. صبح هم که ساعت چهار، هنوز آفتاب نزده، می رفتیم شناسایی تا نه شب. از نه شب به بعد تازه جلساتش شروع می شد. بعضی وقتها صدای بچه ها در می آمد. همه که مثل حاجی اینقدر مقاوم نبودند.

*بگین کی سیگار می کشه؟ با نگاهش همه را دور زد:" از سیگاریها کدومتون می تونه ثابت کنه که سیگار برای بدن ضرر نداره؟" حاجی و این حرفها! تازگیها حاجی را کمتر می دیدم. ولی قبلا بارها سیگار را لای انگشتانش دیده بودم. حالا همین حاجی آمده بود برای بچه ها صغری کبری می چید که امام گفته چیزی که برای بدن ضرر دارد حرام است، پس سیگار هم... می گفتند شب عقدشان خانمش گفته مجاهد فی سبیل الله سیگار نمی کشد. حاجی از همان جا که سیگارش را تو جاسیگاری خاموش کرده بود دیگر لب به سیگار نزد.

*وقتی می آمد خانه من دیگر حق نداشتم کار کنم. بچه را عوض می کرد. شیر براش درست می کرد. سفره را می انداخت و جمع می کرد. پا به پای من می نشست لباسها را می شست، پهن می کرد، خشک می کرد و جمع می کرد. آنقدر محبت به پای زندگی می ریخت که همیشه بهش می گفتم:" درسته کم می آی خونه، ولی من تا محبتهای تو رو جمع کنم برای یکماه دیگه وقت دارم." نگاهم می کرد و می گفت:" تو بیشتر از اینا به گردن من حق داری." یکبار هم گفت:" من زودتر از جنگ تموم می شم. وگرنه بعد از جنگ به تو نشون می دادم تموم این روزها رو چطور جبران می کنم."

*برای سرکشی به بچه ها آمد تو سنگر. می دانستیم چند روز است چیزی نخورده. آنقدر ضعیف شده بود که وقتی کنار سنگر می ایستاد، پاهاش می لرزید. وقتی داشت می رفت گفتم" حاجی جون، بیا یه چیزی بخور." بی اعتنا نگاهم کرد و گفت" خدا رزق دنیا  رو روی من بسته. من دیگه از دنیا سهم غذا ندارم." و از سنگر رفت بیرون.

---------------------

خاطرات؛ برگرفته از کتاب "یادگاران: کتاب همت"