خبرگزاری مهر: چندی پیش قطعنامه بین المللی نوروز با اجماع اعضای سازمان ملل متحد به تصویب رسید و نوروز ایرانی به عنوان یک مناسبت بین‌المللی به رسمیت شناخته شد. این رویداد بهانه‌ای شد تا مفهوم صلح را از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار دهیم.

این قطعنامه توسط نمایندگی دائم کشورمان نزد سازمان ملل و در یک ابتکار عمل مشترک با آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان، ترکیه، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان به عنوان کشورهایی که نوروز را در سطح ملی گرامی می‌دارند، آماده شد. هندوستان، آلبانی و مقدونیه نیز پیش از رأی گیری به جمع بانیان این قطعنامه پیوستند.

آنچه در این میان علاوه بر نسبت میان صلح و نوروز مهم است، سنخ و نوع صلحی است که جهان خواهان آن است. در زمینه صلح مطالعات مختلفی در دانشگاه‌های جهان انجام شده و این حوزه به مثابه یک رشته میان رشته‌ای مورد توجه قرار گرفته است.

در حقیقت مطالعات صلح درصدد است برای تأکید، روابط بین‌الملل را از سطح تحلیل میان دولتها به سوی مفهوم وسیعتری از روابط اجتماعی(در سطوح تحلیل فردی، داخلی و جهانی) سوق دهد. در این راستا مسائل مربوط به جنگ و صلح عمدتا از مسئولیتهای فردی، نابرابری اقتصادی و روابط ناعادلانه جنسی نشأت گرفته، در نتیجه سبب می‌شود بر درک صحیح از فرهنگها و ابعاد گوناگون روابط اجتماعی تأکید زیادی شود.

بررسی امکانات موجود برای برقراری صلح

در واقع مطالعات صلح سعی می‌کند تا امکانات موجود برای استقرار صلح را در تغییرات کلی جوامع از طریق انقلاب اجتماعی و در اجتماعات فرا ملی جستجو کند، نه در مبادلاتی که میان رهبران دولتها صورت می‌گیرد.
 
بر اساس این رویکرد بهترین راه برای کسب معرفت و دانش مشارکت عملی است، نه نظاره کردن صرف. به هر حال رویکرد مزبور درصدد است میان تئوری و عمل رابطه‌ای منطقی برقرار کند.
 
طرفداران این رویکرد دنبال این نیستند که ببینند دنیا چگونه است، بلکه آنها می‌خواهند بدانند که دنیا چگونه می‌توانست باشد و یا چگونه باید باشد؟ بدین ترتیب در این رویکرد با نوعی تعصب هنجاری و نگاه اخلاقی برخورد می‌کنیم؛ زیرا طرفداران آن خواهان تحمیل ارزشها و هنجارهای شخصی خویشند. البته برخی از محققان علوم سیاسی بویژه واقعگرایان به علت آنکه نتایج مطالعات صلح را فاقد عینیت علمی می‌دانند، برای آن اعتبار چندانی قائل نیستند.

 در تحقیقات و مطالعات صلح، مفهوم صلح به سه معنای مختلف تعریف و به کار بسته شده است. در معنای نخست، صلح به صورت منفی و حداقلی تعریف می‌شود و عبارت است از نبود جنگ گسترده و خشونت عریان و آشکار در سطح بین‌المللی.

کنترل منازعات آشکار
 
در این تعریف جنگ و خشونت یک امر طبیعی فرض می‌شود و صلح یک وضعیت استثنایی به شمار می‌رود. منتها در صورتی می‌توان از صلح سخن گفت که جنگ و خشونت آشکارا متوقف شده باشد. در نتیجه، برای دستیابی به صلح باید منازعات آشکار را کنترل کرد که منجر به جنگ نگردد و بدین وسیله از وقوع جنگ تمام عیار و واضح جلوگیری کرد.

از نظر گالتونگ صلح منفی عبارت است از عدم وجود یک خشونت سازمان یافته میان گروه‌ها و نژادهای قومی در یک ملت در حد یک جنگ داخلی.
به نظر حداقل‌گرایان امحای جنگ برای تأمین صلح کفایت کرده و بر عدالت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اولویت دارد.
 
تعریف دوم از مفهوم صلح، بر عکس، حداکثری و مثبت است. در این دیدگاه، صلح فراتر از فقدان جنگ گسترده و خشونت فیزیکی آشکار است و برای تحقق آن شرایطی به جز امحای جنگ باید فراهم شود. بر این اساس صلح عبارت است از همگرایی جامعه بشری یا عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. گالتونگ صلح مثبت را الگویی از همکاری و وفاق میان گروه‌های بزرگ انسانی می‌داند.

برای برقراری صلح، علاوه بر کنترل منازعات و مناقشات آشکار باید از تبدیل منازعات و خشونت ساختاری نیز جلوگیری و پیشگیری کرد. خشونت ساختاری نوعی رابطه اجتماعی است که در آن یک طرف قادر است سلطه و سیطره خود را به طور کامل اعمال کند. در حالی که طرف دیگر این رابطه از هر گونه خودیابی و خودسازی ناتوان و محروم نگه داشته می‌شود.
 
حداکثرگرایان یا قائلان به صلح مثبت، بر خلاف حداقل‌گرایان، معتقدند که صلح به معنای عدالت اجتماعی-اقتصادی، بر امحای جنگ ارجحیت دارد زیرا در صورت تحقق صلح مثبت، دیگر توسل به زور و جنگ و خشونت ضرورتی نخواهد داشت.
 
مفهوم سوم صلح، حد واسطی بین دو معنای حداکثری و حداقلی است؛ یعنی عدالت اجتماعی و اقتصادی و نبود جنگ گسترده و خشونت فیزیکی. دیدگاه میانی نیز به وجود نظامهای اجبار و تهدید اذعان دارد، ولی تلاش می‌کند تا از آن رهایی یابد و یا به حداقل برساند. اگر چه میانه‌روها صلح را فراتر از نبود جنگ گسترده و خشونت فیزیکی تعریف می‌کنند، به نظر آنها دستیابی به صلح حداکثری نیز در شرایط بین‌المللی موجود امکان‌پذیر نیست.

بر این اساس جایگاه صلح مثبت بسیار بالاتر از صلح منفی است. از اینرو جامعه بین المللی و در پی آن دول عضو این جامعه، پس از دستیابی به هدف برقراری صلح منفی یعنی فقدان جنگ - هرچند به نحوی ناقص - رؤیای دستیابی به صلح مثبت را وجه اهتمام خود قرار دهند.