محمد قاسم زاده داستان نویس و پژوهشگردر گفتگو با خبرنگار مهر با تاکید بر اینکه ادبیات داستانی معاصر در نظام آموزشی ما جایگاه مناسبی ندارد و ریشه این امر به زمان شکل گیری دانشگاه در ایران بازمی گردد، گفت: نظام دانشگاهی ما اصولا باادبیات معاصر مشکل دارد و دلیل آن هم به زمان تاسیس دانشگاه و حضور اشخاصی در جمع استادان آن دوران باز می گردد که این افراد با ادبیات معاصر و اصولا با خلق ادبی مشکل داشتند.
وی ادامه داد: این افراد با اینکه بعضا خودشان خالق ادبی بودند ولی با جریان ادبیات معاصر چندان موافق نبودند. در سالهایی که نخستین دانشکده های ادبیات در ایران تاسیس شد ما فارغ التحصیل دانشگاهی برای تدریس در دانشگاه نداشتیم و به همین دلیل از ادبای آن دوران دعوت شد که به تدریس بپردازند.
اولویت کاری نخستین استادان دانشکده های ادبیات، تصحیح متون قدیم بود
تدوینگر کتاب "افسانه های کهن ایرانی" با اشاره به اینکه ادبایی که در مقام استاد در دانشگاهها حضور یافتند اولویت کاری خود را تصحیح متون کلاسیک برای ارائه در دانشگاه قرار دادند، بیان کرد: در آن سالها صاحب نظران ادبی در دانشگاهها متوجه این امر شدند که متون کلاسیک ما چاپ خوبی ندارند به همین دلیل هم و غم خود را روی تصحیح این متون و چاپ نسخه های باکیفیت آنها قرار دادند.
قاسم زاده افزود: تمرکز این چهره های دانشگاهی بر روی تصحیح و ارائه متون کلاسیک کار ارزشمندی بود ولی این تنها گوشهای از وظایف دانشکده ادبیات بود که آرام آرام به بدنه و اصل وظایف آنها تبدیل شد. تمرکز بر متون کهن استادان آن دوران را از ادبیات معاصر غافل کرد و فارغ التحصیلان دانشکده ادبیات در آن سالها که بعدا به مقام استادی نیز رسیدند اکثرا مصححانی بودند که با ادبیات معاصر ارتباط خوبی نداشتند .البته دکتر زرین کوب در بین آنها یک استثنا بود.
ریشه های بی توجهی به ادبیات داستانی در نظام آموزشی
این پژوهشگر اولویت پایان نامه های رشته ادبیات در سالهای ابتدایی تاسیس این رشته در ایران را بیشتر تصحیح متون دانسته و توضیح داد: وقتی پایه گذاران و دانشجویان آن سالها به این شیوه خو گرفتند دیگر نمی توان انتظار داشت آنها به رمان توجه داشته باشند. تصحیح و رفع مشکلات لغوی و زبانی متون کهن اساس کار دانشگاهیان ما بوده و هست.
نویسنده کتاب "توراکینا" اضافه کرد: تمرکز کلاسهای درس ادبیات هم برروی معنی کردن لغات سخت متون قدیم برای ساده و قابل فهم کردن آنها بود و حتی کلاسهایی که به نثر یا نظم نویسندگان و شاعرانی میپرداخت که آثار ساده تری داشتند با اقبال کمتری روبه رو می شد. از همان سالها به ظواهر نثر و شعر بیشتر توجه می شد و درباره رمان که دست استادان بسته بود توجه کمتری بدان می شد.
قاسم زاده با مرور دودیدگاه در نقد شعر بحث خود را اینگونه ادامه داد: در نقد شعر یک دیدگاه متعلق به شمس رازی است که شعر را کلامی موزون و مقفی می داند. در این دیدگاه فقط ظاهر مدنظر است. در دیدگاه دیگر خواجه نصیر به تبعیت از ابن سینا و ارسطو شعر را موزون و مخیل می داند. شمس با در نظر نگرفتن عنصر خیال امکان جداسازی نظم از نثر را ممکن نمی کند. ادبای ما در زمان تاسیس دانشگاه تهران دیدگاه اول را گرفته و تا به امروز بر اساس آن نظام آموزشی ما در برخورد با ادبیات پیش رفته است.
وی افزود: به دلیل چنین دیدگاهی درس نقد ادبی بی رمق ترین و بی مایه ترین درس درد دانشکده های ادبیات ماست و هنوز هم به نظر می رسد باید متون ادبی سطر به سطر خوانده و لغت به لغت معنی شود بدون اینکه گامی به سوی عمیق دیدن موضوع برداشته شود حال با وجود چنین دیدگاهی نباید هم انتظار داشت نظام آموزشی ما با رمان و کلا با ادبیات معاصر خو گرفته باشد.
این داستان نویس و پژوهشگر در پاسخ به این پرسش که چطور از بین فارغ التحصیلان همان سالهای دانشکده ادبیات تهران رمان نویسانی تربیت شدند که به طور حرفه ای در این زمینه قلم می زنند؟ بیان کرد: تعدادی از فارغ التحصیلان آن دوران که به رمان توجه دارند به نوعی فرزندان اعتراض هستند. فارغ التحصیلان آن نظام آموزشی نه تنها با رمان رابطه برقرار نکردند بلکه با نقد متون کهن هم رابطه درستی نداشتند. از بین آن همه فارغ التحصیل چه تعدادی توانسته اند متون کهن را مطابق الگوهای نقد ادبی بررسی کنند؟ اکثر آنها باز هم به سراغ واژگان رفته اند.
تسری دیدگاه نظام آموزشی دانشگاهی به مدارس
نویسنده کتاب"پرندگان بیفصل" با تاکید بر اینکه چنین دیدگاهی از نظام آموزشی دانشگاهی به مدارس تسری یافته است عنوان کرد: مولفان کتابهای ادبیات عمومی دانشگاهها عموما اسمشان در کتابهای درسی دبیرستان هم هست. در مدارس هم به جای اینکه دانش آموز را به سوی تفکر کردن راهنما باشیم او را وادار به حفظ و معنی کردن لغات می کنیم. دانش آموز ما ناگزیر است شعر شاعران قدیم را به نثر بی مایه تبدیل کرده و معنی لغات را به خاطر بسپرند و از او نمی خواهیم شاعری چون حافظ را بشناسد و مطالعه کند تا او چگونه می زیسته، جهان بینی او چگونه بوده است؟
قاسم زاده همچنین گفت: همان افرادی که در دانشکده های ما بوند سیاستگذاری و تالیف متون مدارس هم دستشان بود. همان نگاه غلط دانشگاهی به مدارس ما تسری یافت و این در حالی بود که فلسفه و چگونگی برنامه ریزی در مدارس می بایست با دانشگاه متفاوت باشد.
بی توجهی به نوشتن خلاق در مدارس
وی با انتقاد از اینکه در مدارس اجازه، فرصت و انگیزه نوشتن خلاق به دانش آموزان داده نمی شود بیان کرد: در کتابهای درسی مدارس تنها بخشی از ادبیات معاصر آنهم پس از گذشتن از صدها فیلتر مورد توجه قرار می گیرد که در برخورد با همین بخش هم معلمان به دانش آموزان می گویند اینها متنهای ساده ای است خودتان آن را مطالعه کنید.
این نویسنده ادامه داد: من معتقدم نظام آموزش ادبیات در دبیرستان باید مسیرش عوض شود یعنی اینکه از شاعران و نویسندگان معاصر شروع و به قدما ختم شود. دانش آموزان ابتدا با ادبیاتی خو بگیرند که به زبان امروزشان نزدیکتر است و پله پله به سمت ادبیات کهن بروند ضمن اینکه ادبیات گذشتگان نیز باید گلچین شده و به آنها ارائه شود. آثار ادبی کهن نباید آنقدر سخت باشند که باعث دلزدگی بچه ها شود.
قاسم زاده مشکل دیگر نظام آموزشی را تقسیم بندی نویسندگان دانست و گفت: طرح نام برخی نویسندگان در کتابهای درسی با مانع روبه رو است. از سوی دیگر تا نویسنده ها در قید حیات هستند وسواس بیشتری درباره آنها به خرج داده می شود و اسم آنها در کتابهای درسی نمی آید.
وی دلیل این برخورد را اینگونه توصیف کرد: نظام آموزشی ما به خودش اطمینان ندارد به همین دلیل عنصرهای ناسازگار با خود را حذف می کند. از عنصرهای سازگار با خودش هم تنها حرفهای در تایید خودش را می خواهد در چنین شرایطی نسلی که تربیت می شود نه حرف عنصر ناسازگار را فهمیده و نه حرف سازگار را جدی می گیرد.
نویسنده کتاب "شهسوار بر باره باد" تاکید کرد: ما دانش آموزانمان را به فکر کردن و نوشتن عادت نمی دهیم. معلم و استاد باید برای شاگردش نقش راهنما را داشته باشد نه اینکه همه چیز را مو به مو به او بگوید. کلاسهای درس باید پویا باشد نمونه این کلاسها توسط دکتر زرین کوب و شفیعی کدکنی در دانشگاهها برپا می شد.
لزوم مدیریت شخصی با وجاهت علمی و شجاعت در عمل در آموزش و پرورش
قاسم زاده افزود: تا وقتی این نظام از اساس دچار تحول نشود مشکلات به همین گونه پابرجاست و بازهم شاگردان و مدرسان بیگانه با ادبیات معاصر را خواهیم داشت. آنهایی هم که به این ادبیات توجه دارند در دسته بندی غیرخودی قرار می گیرند. نظام آموزشی ما برای تحول نیازمند حضور شخصی است که هم وجاهت علمی داشته باشد و هم جرات این را که نظام آموزشی را از سر تا پا متحول کند که در حال حاضر به نظر نمی رسد ما شخصی را داشته باشیم که این دو ویژگی را توامان داشته باشد .
این منتقد با اشاره به اینکه در صورت حضور چنین شخصی وی زمانی می تواند موفق باشد که تحمل شنیدن حرف مخالف در بین مسئولان و کلیت نظام فرهنگی کشور ایجاد شود توضیح داد: مهم است که همه ما بتوانیم حرفهای مخالفان را هم بشنویم. از دل این گفتگوها به مرور تفاهم به وجود می آید. هر جای دنیا این تفاهم ایجاد شده نظام فرهنگی آنها رشد کرده و هر کجا این تفاهم نبوده نظام فرهنگی متلاشی شده است.
وی در جواب به این سوال که نقش خانواده و علاقمندی و پیگیری شخصی در مواجه با ادبیات که می تواند در بحث مطالعه آزاد نمود داشته باشد چگونه است؟ گفت: خانواده، رسانه ها و علاقه شخصی نمی تواند تاثیر ساختاری در کلیت موضوع داشته باشد. اینها می توانند حاشیه را اصلاح کنند ولی ما نیاز به تغییر ساختاری داریم.
قاسم زاده عامل اصلی فقر مطالعه در ایران را نظام آموزشی نامطلوب دانست و توضیح داد: اگر نظام آموزشی در سطح مدارس درست شود فردی که وارد دانشگاه می شود اهل مطالعه است. مهم این است که بپذیریم راه با نخستین گام آغاز می شود. در یک دوره ده ساله می توان دانش آموزانی تربیت کرد که این افراد اهل مطالعه و تفکر عمیق هستند این افراد پس از طی دوره آموزش دانشگاهی می توانند به آموزش و پرورش بازگشته و نظام را اصلاح کنند.
این نویسنده در پایان در پاسخ به اینکه آیا حلقه نخست این زنجیر که همان مدرسان و معلمانی هستند که باید امروز به تربیت دانشآموزان بپردازند، در حال حاضر فراهم است؟ گفت: اگر برنامه ریزی وجود داشته باشد آدمهای مرتبط با این حوزه نیز پیدا میشود البته شرط لازم برای برداشتن گام اول فراهم شدن فرهنگ و شرایط نقد و تحمل حرف و نظر مخالف است.