هادی سیف در حالی که نسبت به تداوم نقاشی قهوه خانه‌ای امیدوار است اعتقاد دارد بی‌توجهی مسئولان و نبود جایگاه آکادمیک در دانشگاهها باعث شد این نقاشی از حافظه هنر نگارگری ایران پاک شود.

هادی سیف، پژوهشگر، نویسنده کتاب "نقاشی قهوه خانه‌ای" و از اعضای شورای سیاست گذاری نمایشگاه "خیالی نگاران" در مورد وضعیت این نقاشی به خبرنگار مهر گفت: اگر نقاشی قهوه خانه‌ای یا خیالی ساز را به چشم یک نهضت مردمی در عرصه نگارگری ایرانی نگاه کنیم، متوجه می‌شویم بعد از قرن‌ها تداوم نگارگری و نقاشی ایرانی، نقاشی قهوه خانه‌ای به 4 وسیله هنرمندان بی ادعای کوچه و بازار  ارائه شد که   ریشه آن نقاشی روی کاشی  بود.

وی با اشاره به اینکه مبنای نقاشی قهوه خانه‌ای روایات مذهبی و ادبیات فارسی به خصوص شاهنامه  است، افزود: بزرگ‌ترین کار نقاشان قهوه خانه‌ای این است که که مردم ایران را با نقاشی و ارزش‌های ادبی کشورشان آشنا کردند. این نوع نقاشی در دوران خود به دلیل وجود قهوه خانه‌ها رواج یافت و زاییده شرایط سیاسی ـ اجتماعی آن دوران بود.

سیف نبود رونق فعلی نقاشی قهوه خانه‌ای را  به دلیل از بین رفتن شرایط آن  روزگاردانست: تجدید حیات یک هنر باید مستلزم وجود همان شرایط باشد. درحالی که می‌بینیم امروزه قهوه خانه‌ها جایگاه گذشته را ندارند و شرایط سیاسی ـ اجتماعی فرق کرده است. پس طبیعی است که زمینه‌های رشد نقاشی قهوه خانه‌ای هم از بین رفته باشد. 

وی ادامه داد: این نقاشی در حقیقت همان سرنوشتی را دنبال کرد که نگارگری ایرانی داشت. بی‌توجهی مسوولان و نبود جایگاه آکادمیک در دانشگاه‌ها، نقاشی قهوه خانه‌ای را در حافظه هنر نگارگری ایرانی پاک کرد. با همه اینها معتقدم می‌توان با ارج نهادن به بازماند آثار، توجه نسل جوان را به این سمت معطوف کرد.

سیف سپس نسبت به تداوم نقاشی قهوه خانه‌ای ابراز امیدواری کرد: برای تداوم نقاشی قهوه خانه‌ای ناامید نیستم منتهی نه به شکلی  که در گذشته وجود داشت. جهان هنوز نقاشی ایرانی را فقط با نگارگری می‌شناسد. اگر در معرفی نقاشی قهوه‌خانهای نیز  کوتاهی نکنیم می‌توان نسبت به نگاهداشت  آن امید داشت چون به عنوان نشانه‌ای از نقاشی ایرانی محسوب می‌شود.

  این پژوهشگر همچنین در مورد ضرورت تاسیس موزه‌ای با همین موضوع گفت: تاسیس موزه نقاشی قهوه خانه‌ای، نقاشی روی کاشی، نقاشی روی پارچه‌های قلمکار، شمایل نگاری و نقاشی روی چوب نه تنها لازم بلکه از ضرورت‌ها است چون با مرگ اساتید هر رشته، خطر از یادرفتن میراث فرهنگی ما نیز بیشتر می‌شود.