عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تأکید بر اینکه یک مقاله فلسفی باید به موضوعی بپردازد که مردم و فلسفه تشنه دانستن آن هستند، گفت: اگر مقالات فلسفی براساس سئوالات فلسفی موجود در جامعه تألیف شوند می‌توانند مشکلی از مشکلات را حل کنند.

دکتر سعید ناجی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد اینکه یک مقاله فلسفی باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد که بتواند تأثیرگذار و ماندگار باشد؟ گفت:شاید ارائه ملاک دائمی برای تأثیرگذاری و ماندگاری مقالات فلسفی کار چندان راحتی نباشد. امّا بطور کلی اگر یک مقاله به موضوعی بپردازد که مردم و فلسفه تشنه دانستن آن هستند، این مقاله می‌تواند تأثیرگذار باشد. لذا اگر مقالات فلسفی هم براساس سئوالات فلسفی موجود در جامعه تألیف شود می‌تواند مشکلی از مشکلات فلسفی را حل کند و از این رو تأثیرگذار باشد.
ممکن است در مقابل این موضع که من مطرح کردم ایرادهایی گرفته شود. عده‌ای معتقدند که مقالات فلسفی اصولاً نباید به مشکلات و مسائل خاصی بپردازند.

وی افزود: در این گروه افرادی که معتقدند فلسفه فقط برای فلسفه باید مطالعه شود نه برای هدفی دیگر. این افراد شأن فلسفه را بالاتر از آن می‌دانند که به حل مشکلات فکری مردم بپردازد. از نظر آنها خود فلسفیدن ارزش است. اینکه به دردی بخورد یا نه مهم نیست. حتی این افراد از واژه «به درد خوردن» اِبا دارند، و وقتی به آنها گفته می‌شود مطالب فلسفی شما به چه درد می‌خورد، می‌گویند: ما پراگماتیست نیستیم؛ اما از نظر من، این یک مغلطه است. هرکسی که به نفع خود یا همنوع خود فکر یا کار کند که پراگماتیست نیست. با این مغالطه این افراد گرفتار مباحث فلسفی بی‌ربط و بسیار انتزاعی خواهند شد، یعنی بی‌ربط با زندگی آنها و اهداف‌شان.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: این مغلطه اوّلاً به بدفهمی از پراگماتیسم برمی‌گردد و ثانیاً فیلسوف را در پیله‌ای از بافته‌های خود گرفتار می‌سازد که تنها خودش حرفها ومدعیات خودش را می‌فهمد. از یک معنی لفظ بی‌فایده به امور عبث اطلاق می شود و معنای دیگر آن عدم توجه به فایده است. مطمئناً این افراد ابتدا معنا دوم را در نظر می‌گیرند ولی به‌تدریج و عملاً به معنای اوّل سوق پیدا می‌کنند. امّا بدفهمی یا کاربرد نامناسب اصطلاح پراگماتیسم از این جهت است که اگر کسی از فایدة یک اندیشه سخن بگوید این افراد ادعا می‌کنند که آن شخص پراگماتیست است اما پراگماتیسم معادل در نظر گرفتن فایده نیست. حتی در سنت اسلامی، علم بدون عمل و نتیجه، مورد سرزنش قرار گرفته است.

این محقق و پژوهشگر در ادامه افزود: امام علی در پندنامه خود به امام حسن (نامه شماره 31) می‌فرماید: «پند مرا نیک دریاب و به‌سادگی از آن فرو نگذر، زیرا بهترین سخن آن سخن است که نفعی در آن باشد؛ بدان هیچ خیری در علم بی‌نفع وجود ندارد». لابد افراد فوق‌الذکر، باید براساس دیدگاهشان به این دیدگاه هم اَنگ پراگماتیسم بزنند، و البته دقیقاً به جهت نادیده گرفتن این نوع پندها هست که فلسفه آکادمیک، امروز از جامعه جدا شده و اندیشمندانی را در غور و تعمّق در مسائل انتزاعی بی‌ربط با زندگی گرفتار ‌ساخته است.

این نویسنده و مترجم اظهار داشت:از همین‌روست که مباحثی که در گروههای فلسفی دانشگاهها رایج است، نه قابل فهم مردم عادی‌اند و نه در شأن آنها تلقی می‌شوند. در مقابل فلسفه آکادمیک، فلاسفة آماتور قرار می‌گیرد که سئوالاتشان از میان سئوالات فلسفی مردم انتخاب می‌شود و تحقیق‌هایشان برای حل آن سئوالات شکل می‌گیرد. به نظر من تألیف مقالات فلسفی در این رویکرد است که می‌تواند مؤثر و ماندگار باشد. ماندگاری سقراط و آثارش از همین‌رو است. همچنین فلاسفه‌ای که فقط به‌صورت نظری کار نکرده‌اند بلکه تلاش کرده‌اند عقایدشان را در ایجاد صلح اجتماعی به کار ببرند، ماندگارترند.

ناجی در مورد اینکه چرا ما در دیارمان مقاله فلسفی خوب کم داریم؟ از پرسش شما برمی‌آید که شما معتقدید که مقالات فلسفی خوب کم داریم من اتفاقاً موافق شما هستم و چنانکه در پاسخ سئوال قبل گفتم، متأسفانه مقالات فلسفی ما عموماً حول و حوش مسائل بسیار انتزاعی و تاریخ مصرف گذشته می‌چرخند. از تاریخ مصرف برخی از این ایده‌ها بیست و چند قرن گذشته است ولی فلاسفه و به‌ویژه برخی از فلاسفة ما به همان ایده‌های قدیمی با عنوان ایده‌های ماندگار و جاودانه ‌نگریسته و تلاش می‌کنند مقالات، پایان‌نامه‌ها و کتابهایشان را به این موضوعات اختصاص دهند. اگرچه مصطلح است که برای اندیشه تاریخ مصرف وجود ندارد ولی این فقط دربارة اندیشه‌های ناب صدق می‌کند نه هر اندیشه‌ای که از مخیله یک اندیشمند گذشته باشد.

عضو گروه فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خاطر نشان کرد: من منکر آن نیستم که برخی سئوالات، سئوالات جاودانه بشراند و همیشه تکرار شده‌اند. امّا معتقد نیستم که بشر کهن و یا انسان‌های اولیه پاسخ‌های قویتری نسبت به فلاسفه جدید به این سئوالات داده باشند. البته فلاسفه‌ای مثل هایدگر چنین فکر نمی‌کنند و افکار و اندیشه‌های کهن را اصیل‌تر می‌پندارند. امّا اثبات چنین ادعایی معلوم نیست که چگونه صورت می‌گیرد این ادعا می‌تواند تنها یک پیش‌فرض باشد. اگر ما چنین فکر کنیم در مورد ریاضیات و فیزیک و پزشکی چه می‌توان گفت، اینها نیز به نوبة خود جزء نظریات و اندیشه‌ها هستند.

این محقق حوزه فلسفه برای کودکان تصریح کرد:من امیدوارم روزی فرا برسد که فلاسفة ما اندکی از این موضوعات انتزاعی فراتر رفته و به مسائل مورد نیاز جامعة خود هم فکر کنند. به‌عنوان مثال تعلیم و تربیت و فلسفه آن، یکی از مسائل بسیار مهمی است که در جامعه تأثیرگذار است ولی عموماً در محافل فلسفی ما جدی گرفته نمی‌شوند.

ناجی در مورد  تفاوت میان کتاب فلسفی و مقاله فلسفی‌ نیز گفت: پاسخ به این سئوال اعتباری و اختیاری است، بستگی دارد که شما تعریفتان از کتاب و مقاله چه باشد. بر سر تعریف‌ها که ما مشکلی نداریم، تعریف‌های دقیق و بسیار ظریفی هم که در این زمینه داده می‌شود مشکل اصلی ما را حل نمی‌کند. مشکل اصلی ما فروش پائین کتابهای فلسفی است که دال بر بی‌مخاطبی است. مقالات فلسفی فقط مخاطبان خاص دارند. عموماً کسی مقاله یا مطالب فلسفی موجود را برای غنا بخشیدن به زندگیش نمی‌خواند. این در مورد کتابها هم صادق است. مقالات و کتابهای اندکی هستند که این وظیفه را به عهده می‌گیرند و برای مردم هم جذاب هستند. پس بهتر است به جای این نوع تمایزها مشکلات مهم‌تر را بکاویم.